دانلود و خرید کتاب صوتی گلها را بچین کودکان را بکش
معرفی کتاب صوتی گلها را بچین کودکان را بکش
کتاب صوتی گلها را بچین کودکان را بکش، رمانی از کنزابورو اوئه، نویسندهی برندهی جایزه نوبل ادبی است که به سرگذشت پانزده نوجوان بزهکار در دوران جنگ و همهگیری طاعون میپردازد.
داستان زیبای گلها را بچین کودکان را بکش را سیدحبیب گوهریراد و فاطمه علیکاهی به فارسی ترجمه کردهاند و نسخه صوتی آن را با صدای زهرا نعمتاللهی میشنوید.
دربارهی کتاب صوتی گلها را بچین کودکان را بکش
گلها را بچین کودکان را بکش ماجرای عجیب زندگی پانزده نوجوان است که در دوران جنگ، از خانهشان دور شدند و به روستایی کوهستانی و دورافتاده برده شدهاند؛ اما مشکل اینجاست که روستاییان و مردم محلی، از این نوجوانان هراس دارند و از آن ها بدشان میآید. کمکم طاعون شیوع پیدا میکند، روستاییان فرار میکنند و بچهها در این روستای متروکه گیر میافتند....
کنزابورو اوئه در نوشتههایش تلاش میکند تا با درهم آمیختن افسانه و واقعیت، زندگی واقعی انسانها را نشان بدهد. گویی میخواهد نشان دهد که تلاش نه چندان طولانی مدت آنها برای ساختن زندگیهایی مستقل، و همراه با احترام، عشق و البته نشان دادن شجاعتهای گروهی، در مواجهه با مرگ و کابوس جنگی که آدم بزرگها آن را به راه انداختهاند، محکوم به شکست و نابودی است.
کتاب صوتی گلها را بچین کودکان را بکش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن رمانها و آثار نویسندگان خارجی لذت میبرید، شنیدن کتاب صوتی گلها را بچین کودکان را بکش برایتان تبدیل به تجربهای لذتبخش میشود.
دربارهی کنزابورو اوئه
کنزابورو اوئه، ۳۱ ژانویه ۱۹۳۵ در روستای اوچیکو در جزیرهی شیکوکو ژاپن به دنیا آمد. او چاپ داستان هایش را در سال ۱۹۵۷ و در زمانی که هنوز دانشجو بود، آغاز نمود. اما امروزه به یکی از چهرههای برجستهی ادبیات معاصر این کشور است. او در سال ۱۹۹۴ توانست جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند. کنزابورو اوئه در هجده سالگی به توکیو رفت و یک سال بعد در دانشگاه این شهر، مشغول تحصیل در رشتهی ادبیات فرانسه شد. تاثیرپذیری او از ادبیات و نظریات فرانسوی و آمریکایی در آثارش به خوبی قابل مشاهده است.
بخشی از کتاب صوتی گلها را بچین کودکان را بکش
دوتا از بچههای گروه ما شبانه فرار کرده بودند. به همین دلیل ما هنوز حرکت نکرده بودیم. مدتی را صرف پهن کردن کتهای سبز رنگمان که از شب قبل خیس شده بود، در تابش ملایم آفتاب کردیم. و به تماشای رودخانهی قهوهای مایل به قرمز آنسوی درختان انجیر نشستیم که در انتهای کورهراه، پشت پرچینها کوتاه قرار داشتند. بارندگی شدید روز قبل مسیر حرکت را شکافته بود و آبی زلال درون شکافها عمیق ایجاد شده در جریان بود. بالا آمدن آب به واسطهی بارش باران، آب شدن برفها و آب خروجی از سوی شکاف سد، سیل پرخروشی را ایجاد کرده بود. که با سرعت سرسامآوری لاشهی سگها، گربهها و موشها را حمل میکرد. زنان و کودکان روستایی، در امتداد جاده حرکت میکردند. تا با چشمان سرشار از کنجکاوی، خجالت و بدون هیچگونه گستاخی، با ما ارتباط برقرار کنند. صدای پچپچ پرهیجانی در میانشان رد و بدل میشد و ناگهان شروع به خندیدن میکردند که باعث آزارمان میشد.
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
دارد