دانلود کتاب صوتی خانم حوّا با صدای هدی فلاح + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی خانم حوّا اثر هدی فلاح

دانلود و خرید کتاب صوتی خانم حوّا

معرفی کتاب صوتی خانم حوّا

کتاب صوتی خانم حوّا داستانی نوشته‌ی هنری تروایا است. ماجرای خانم حوّا درباره‌ی زندگی عجیب و احساسات مرد ثروتمندی است که دست به ماجراجویی عحیبی در شهر زده است.

نسخه صوتی کتاب خانم حوّا را با صدای زیبای هدی فلاح در اختیار دارید.

درباره‌ی کتاب صوتی خانم حوّا

کتاب صوتی خانم حوّا، داستانی نوشته‌ی هنری تروایا درباره‌ی مردی ثروتمند است. مردی که مدیر یک شرکت بزرگ است. ثروت بسیاری دارد و حالا تصمیم گرفته است به ماجراجویی عجیبی در دل شهر دست بزند. او همیشه برای رفتن از جایی به جای دیگر از ماشین شخصی خودش استفاده می‌کرد. در دوران کودکی‌اش هم حتی برای رفتن به مدرسه، مرسدس خانوادگی در اختیارش بود. یکی دوبار با کمک و همدستی پرستارش مترو سوار شده بود. اما حالا از آن خاطره سال‌ها می‌گذشت... بهرحال او که مرد بزرگی بود تصمیمش را گرفت و به سمت ایستگاه متروی نزدیک خانه رفت. همانجا، در همان ایستگاه مترو بود که برای اولین بار او را دید...

کتاب صوتی خانم حوّا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دوست داران ادبیات جهان و داستان‌های کوتاه از شنیدن کتاب صوتی خانم حوّا لذت می‌برند.

درباره هانری تروایا

هانری تروایا ۱ نوامبر ۱۹۱۱ در مسکو و در یک خانواده ارمنی‌تبار به دنیا آمد. افراد خانواده در جریان انقلاب روسیه تمام اموال خود را از دست دادند و از روسیه متواری شدند، مدتی را در استانبول و مدتی را در اتریش و بعد هم مدتی را در ونیز گذراندند تا در نهایت در سال ۱۹۲۰ در پاریس ساکن شدند. هانری تروایا در فرانسه به تحصیل حقوق پرداخت اما با چاپ اولین کتابش روز اشتباه که با استقبال فراوان روبه رو شد به یک داستان‌نویس حرفه‌ای بدل شد و اولین جایزه ادبی خود را در سن ۲۴ سالگی دریافت کند. با انتشار پنجمین کتاب عنکبوت توانست جایزه گنکور سال ۱۹۳۸ را کسب نمایند. اگرچه آثارش را به زبان فرانسوی می‌نوشت، اما موضوع بیش‌تر کتاب‌هایش درباره ی روسیه بود. 

هانری تروایا در روز شنبه ۲ مارس ۲۰۰۷ زمانی که در ضیافت نهار آکادمی فرانسه در پاریس حضور داشت در سن ۹۵ سالگی درگذشت.

بخشی از کتاب صوتی خانم حوّا

لرزان از هیجان بلیطش را داد . وقتی آرواره های فولادین دستگاهِ سوراخ کن روی مقوا ی کوچک سبز بسته شدند ، او گزش آهن را در اعماق وجودش حس کرد . این کار یک ربع ثانیه طول کشید . کارمند مذکور وقتی بلیط سوراخ شده را به آقای کک ریکو دو لامارتینیِر برمی گرداند ، حتی چشم بالا نکرد نگاهی به او کند. با گام هائی وا رفته دور شد . سه قدم برداشت ، رویش را برگرداند و دید که زن جوان همان کار را در مورد بقیه ی مسافران نیز تکرار می کند . از این موضوع حسادتی بی معنی و بی دلیل در دل احساس کرد . برای رها شدن از این افسون آفیش های روی دیوار را تماشا کرد و از این که دید آفیش تبلیغاتی شرکتی که او از ده سال پیش با موفقیت تمام سرپرستی اش را داشته است، در جای مناسبی نصب شده است خشنود شد.


نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۰

حجم

۰

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۰

حجم

۰

قابلیت انتقال

دارد