دانلود و خرید کتاب صوتی ابوعلی عروس پیدا کن

کتاب صوتی ابوعلی عروس پیدا کن نوشتهٔ حمید عبدالهیان است. احمد نظامی و صبا رضایی مطلق گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده‌اند و نشر خیال انگیز آن را منتشر کرده است. این کتاب صوتی بازنویسی مقالات و کتاب‌های چهارمقالهٔ نظامی عروضی سمرقندی برای کودکان و نوجوانان است که به داستان فراخوانده شدن ابن‌سینا به دربار محمود غزنوی و سعی ابن‌سینا برای امتناع از پذیرش این پیشنهاد می‌پردازد.

درباره کتاب صوتی ابوعلی عروس پیدا کن

خواندن متون ادبیات کلاسیک ایران ازاین‌حیث که توأمان به تاریخ و ادبیات می‌پردازد، ضمن اهمیت برای همه امکان‌پذیر نیست و لازم است تا متناسب با توان و قوهٔ ادراک مخاطب، بازنویسی شود. یکی از این کتاب‌ها کتاب چهار مقالهٔ یا مجمع‌النوادر، تألیف نظامی‌عروضی سمرقندی است که مشتمل بر یک حمد و ثنا، یک مقدمه، چهار گفتار و یک مؤخره (ص ۱۳۵–۳۶) است. مقدمه شامل پنج بخش است که شامل مدح حاکمان معاصر غوری است و در مورد خلقت جهان، کرات آسمانی، ستارگان، مواد معدنی، گیاهان، حیوانات، انسان، حواس باطنی و ظاهری و حکایت و توجیهات نبوت، امامت، حاکمیت، و حکومت سخن می‌گوید. گفتارهای چهارگانه به شرح وظایف دبیران، صفات دبیر و مسائل مرتبط با آن، صفات موردنیاز شاعران و شعر آن‌ها، نجوم و دانش گستردهٔ موردنیاز منجمان، و طب و نصایح پزشکان می‌پردازند. مؤخره نیز آرزوی موفقیت حامیان نویسنده را بیان می‌کند. علاوه‌براین، هر مقاله شامل حدود ده حکایت نمونه است که خواندن کتاب را جذاب می‌کند. حکایات، حاوی اطلاعات جالبی دربارهٔ هویت و شغل رجال و دانشمندان برجسته است که غالباً در جاهای دیگر یافت نمی‌شوند، مانند رودکی، عنصری بلخی، فرخی سیستانی، امیر معزی، ازرقی هروی، مسعود سعد سلمان، رشیدی سمرقندی و عمعق بخاری، فردوسی، خیام، ابن سینا و چندین مورد دیگر. کتاب صوتی ابوعلی عروس پیدا کن، دومین جلد از مجموعهٔ کار عجیب‌کنان نشر خیال انگیز است که به همت حمید عبدالهیان به زبان ساده و آمیخته به طنز بازنویسی شده و به ماجرای فراخوانده شدن ابن‌سینا به دربار سلطان محمود غزنوی و امتناع ابن‌سینا از حضور در دربار می‌پردازد.

شنیدن کتاب صوتی ابوعلی عروس پیدا کن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کودکان سال‌های پایانی دبستان و نوجوانان علاقه‌مند به زندگی‌نامه‌ها از شنیدن این کتاب صوتی لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب صوتی ابوعلی عروس پیدا کن

«اون قدیما، به سلطان محمود خبر دادند که در شهر گرگانج بزرگ‌ترین مخ‌های جهان جمع شده‌اند و از صبح تا شب و از شب تا صبح کارهای دانشمندی می‌کنند؛ یعنی کتاب می‌خوانند و کتاب می‌نویسند و دربارهٔ کتاب صحبت می‌کنند و از این کارهای خیلی خسته‌کننده لذت می‌برند. جاسوس‌ها خبر دادند که شاه گرگانج به دانشمندها اجازه می‌دهد که به قصر بروند و تازه به آن‌ها دستمزدهای عالی می‌دهد. وا! چه حرفا آن‌موقع گرگانج در کشور همسایهٔ محمود بود ولی این دلیل نمی‌شد که محمود در کار شاه خوارزم دخالت نکند. اتفاقاً شاه خوارزم شوهر خواهر محمود بود. محمود مثل همهٔ شاه‌ها دوست داشت همه‌چیز را کنترل کند اصلا معنی نداشت که بدون اجازهٔ او دانشمندها با یکدیگر بحث کنند و اصلا دانشمندها چه حقی داشتند که کتاب بنویسند و شاگرد تربیت کنند و درس بدهند؟! اصلا اگر قرار بود دانشمندی کتاب بنویسد و شاگرد تربیت کند چرا این کار را در قصر محمود انجام ندهد؟ اصلا محمود خیلی هم دانشمندان را دوست داشت کی گفته که محمود دانشمند دوست نداشت؟ محمود از اولین شاه‌های تاریخ بود که فهمید یک دانشمند می‌تواند موجود خطرناکی باشد و اگر مواظبش نباشند ممکن است خدای نکرده چیزی اختراع کند و با آن بلایی سر خودش و شهر و کشورش بیاورد و حالا بیا و درستش کن. محمود، وزیرش حَسَنَک را با یک نامهٔ طولانی و چرب و نرم به گرگانج فرستاد تا دانشمندهای بزرگ آن شهر را که بزرگ‌ترین دانشمندهای جهان در آن زمان بودند از شاه گرگانج قرض بگیرد. دانشمندها کی بودند؟ ابوعلی سینا و ابوریحان بیرونی و ابونصر عراق و ابوالخیر خمار و ابوسهل مسیحی. این چند نفر بیش از نود درصد مخ دنیا را در آن زمان توی کله‌شان داشتند و برای بقیه مقدار کمی باقی مانده بود. جاسوس‌ها قبل از آمدن حسنک برای شاه گرگانج ماجرا را گفتند و شاه به دانشمندها خبر داد. شاه گرگانج گفت که مجبور است حرف محمود را گوش کند. چون محمود زورگوی محله بود بهتر است پیش از این که حسنک با نامه برسد تصمیمشان را بگیرند که می‌خواهند پیش محمود بروند یا فرار کنند. بعضی از دانشمندها مثل ابوریحان بیرونی و ابونصر عراق و ابوالخیر خمار خیلی حس فرار نداشتند و دوست داشتند پیش محمود بروند آنها فکر می‌کردند محمود به آنها دستمزد خوبی خواهد داد. ابوسهل مسیحی و ابوعلی سینا. دوست نداشتند پیش محمود بروند. بالأخره هر کسی حق دارد که محل کار و زندگی خودش را انتخاب کند. کتاب‌های تاریخی می‌گویند هدف سلطان محمود همین ابوعلی سینا بود و می‌خواست هر جور شده او را به دست بیاورد.»