کتاب بی تو هیچ

کتاب بی تو هیچ مجموعه اشعار مهران امیرسالاری است. شاعر بعد از تولد دخترش تمام عشق و شوری که در وجودش پنهان بوده است را باز می‌یابد و این اثر را منتشر می‌کند. 

درباره کتاب بی تو هیچ

بدون هنر، انسان دچار روزمرگی است. هنر، روح انسان را به آسمان‌ها پرواز می‌دهد و بدون شک در تمام گسترهٔ هنر، شعر در اوج خود قرار دارد. حتّی موسیقی بدون شعر، کامل نیست. چه بسیار ابیات زیبا و روح‌نوازی که آرامش‌بخش جان آدمی بوده و انسان را از عالم خاک به اوج افلاک می‌رساند. این کتاب زبان روح است و احساسات گمشده‌تان را به شما یادآوری می‌کند.

خواندن کتاب بی تو هیچ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه مندان به شعر معاصر پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بی تو هیچ

کودکی دیدم که کفشش پاره بود

پر ز اندوه و بسی بیچاره بود

زیر سایه بر لبِ جویی نشست

در میان سینه بغض او شکست

در کنارش کودکی هم‌سنِ او

فارغ از درد و غم دیرین او

کفش‌های تازه در پا کرده بود

او به ظاهر، سرخوش و سر زنده بود

کودک بیچاره رو بر آسمان

کرد و از دریای لطف بیکران

از خدای بی‌نیاز و مهربان

آرزویی کرد او اندر نهان

تا که همچون شاهزاده با گدا

جایشان یک لحظه گردد جابجا

کفش نو پوشد و پرواز کند

کودکانه سفر آغاز کند

چشم‌ها را لحظه‌ای بر هم نهاد

لطف یزدان، زخم او مرهم نهاد

آرزویش ناگهان، تعبیر شد

خیره و مبهوت و غافلگیر شد

بعد از عمری سختی و بیچارگی

از نگاهش موج می‌زد زندگی

لیک تنها لحظه‌ای رفت و گذشت

اشکِ غم بر گونهٔ کودک نشست

چون توان راه رفتن را نداشت

او فلج بود و غمی در سینه داشت

گرچه کفش تازه در گنجینه داشت

حسّ تلخ شام هر آدینه داشت

در گذرگاه زمانه، گاه‌گاهی راه را گم می‌کنیم

غبطهٔ بیهوده بر احوال مردم می‌خوریم

لحظه‌های شاد را پردرد و ماتم می‌کنیم

بوستان زندگی را چون جهنّم می‌کنیم

باید اکنون ریشهٔ حرص و طمع را بر کَنیم

سجدهٔ شکری به درگاه خداوندی کنیم