کتاب فوژان

کتاب الکترونیکی «فوژان» نوشتهٔ مرضیه کاظمیان و با ویراستاری هدی مسگران، اثری داستانی است که نشر متخصصان آن را منتشر کرده است. این رمان با محوریت زندگی نوجوانان و جوانان، به روایت روابط، دغدغه‌ها و چالش‌های عاطفی و اجتماعی نسل امروز می‌پردازد. داستان در بستری معاصر و با زبانی نزدیک به فضای نوجوانان و دانش‌آموزان دبیرستانی شکل گرفته است و شخصیت‌های آن با مسائل روزمره، خانواده، دوستی و عشق دست‌وپنجه نرم می‌کنند. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب فوژان

«فوژان» از مرضیه کاظمیان، رمانی معاصر در ژانر داستان‌های فارسی قرن ۱۵ است که زندگی گروهی از نوجوانان و جوانان را در بستر شهری و مدرسه‌ای دنبال می‌کند. این کتاب با روایت‌های متناوب از زاویه‌دید شخصیت‌های مختلف، به‌ویژه فوژان و فرید، تصویری از دغدغه‌ها، روابط و کشمکش‌های عاطفی و اجتماعی نسل جوان ارائه می‌دهد. ساختار کتاب بر پایهٔ گفت‌وگوهای روزمره، روایت‌های اول‌شخص و بازتاب احساسات و افکار شخصیت‌ها شکل گرفته است. فضای داستان، مدرسه، خانه و محیط‌های شهری را دربرمی‌گیرد و تعاملات میان شخصیت‌ها، به‌ویژه در زمینهٔ عشق، دوستی، خانواده و هویت، محوریت دارد. این رمان با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره و چالش‌های نوجوانان، تلاش کرده است تصویری ملموس از واقعیت‌های اجتماعی و عاطفی این نسل ارائه دهد. روایت کتاب، هم‌زمان با پیشرفت داستان، به تدریج لایه‌های پنهان شخصیت‌ها و گذشتهٔ آن‌ها را آشکار می‌کند و خواننده را با فرازونشیب‌های احساسی و تصمیم‌گیری‌های مهم شخصیت‌ها همراه می‌سازد.

خلاصه داستان فوژان

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «فوژان» با روایت زندگی دختری به همین نام آغاز می‌شود که در آستانهٔ کنکور و درگیر دغدغه‌های نوجوانی، خانواده و آینده است. فوژان، دختری باهوش و مصمم، در کنار دوستانش سارا، لیلی و سهیلا، روزهای مدرسه را سپری می‌کند و هرکدام از آن‌ها با مسائل خاص خود روبه‌رو هستند. محور اصلی داستان، رابطهٔ پیچیده و پرتنش فوژان با فرید است؛ پسری که گذشته‌ای پرحاشیه دارد و نگاه‌های متفاوتی از سوی اطرافیان به او وجود دارد. فرید، با وجود ظاهر سرکش و سابقهٔ مشکلات خانوادگی و اجتماعی، به تدریج علاقه‌ای عمیق به فوژان پیدا می‌کند، اما این علاقه با سوءتفاهم‌ها، قضاوت‌های اطرافیان و گذشتهٔ پرچالش او گره خورده است. در طول داستان، روایت‌ها میان فوژان و فرید جابه‌جا می‌شود و هرکدام از زاویهٔ دید خود، احساسات، تردیدها و کشمکش‌های درونی‌شان را بیان می‌کنند. روابط دوستانه، رقابت‌ها، شایعات مدرسه، فشار خانواده‌ها برای موفقیت تحصیلی و ازدواج، و همچنین تلاش شخصیت‌ها برای یافتن هویت و جایگاه خود در جامعه، از موضوعات محوری کتاب است. داستان با اتفاقات روزمره، ماجراهای مدرسه، مهمانی‌های خانوادگی و سفرها پیش می‌رود و به تدریج لایه‌های عمیق‌تری از شخصیت‌ها و روابط آن‌ها را آشکار می‌کند. در این میان، گذشتهٔ فرید و تأثیر آن بر نگاه دیگران به او، نقش مهمی در شکل‌گیری رابطهٔ او با فوژان دارد. کتاب بدون افشای پایان، خواننده را با فرازونشیب‌های احساسی و تصمیمات دشوار شخصیت‌ها همراه می‌کند.

چرا باید کتاب فوژان را بخوانیم؟

«فوژان» با تمرکز بر زندگی نوجوانان و جوانان، تصویری نزدیک به واقعیت از دغدغه‌ها، احساسات و چالش‌های این نسل ارائه داده است. روایت داستان از زاویه‌دید شخصیت‌های مختلف، امکان همذات‌پنداری با آن‌ها را فراهم می‌کند و خواننده را به دل ماجراهای روزمره، روابط دوستانه، عشق و کشمکش‌های خانوادگی می‌برد. این کتاب به‌ویژه برای کسانی که به دنبال شناخت بهتر دنیای نوجوانان و پیچیدگی‌های روابط عاطفی و اجتماعی هستند، تجربه‌ای ملموس و قابل لمس فراهم می‌کند. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند قضاوت، گذشته، هویت و تلاش برای تغییر، به خواننده فرصت می‌دهد تا با مسائل انسانی و اجتماعی از زاویه‌ای تازه روبه‌رو شود.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای نوجوانان، جوانان و علاقه‌مندان به رمان‌های معاصر فارسی مناسب است. به‌ویژه کسانی که با دغدغه‌هایی مانند روابط عاطفی، دوستی، هویت‌یابی، فشارهای خانوادگی و چالش‌های دوران مدرسه و دانشگاه روبه‌رو هستند، می‌توانند با شخصیت‌ها و فضای داستان ارتباط برقرار کنند.

بخشی از کتاب فوژان

«به‌محض دیدنش زير لب زمزمه کردم: «اگه آهنگ بودی» می‌شدی اون آهنگی که چند ساله گوش می‌دم و غرق رؤیا می‌شم؛ اگه غذا بودی، می‌شدی اون غذایی که با لذت می‌خورم و سیر نمی‌شم؛ اگه شعر بودی، می‌شدی اون شعری که با یک بار خوندنش حفظ می‌شم و از ذهنم بیرون نمی‌ره؛ اگه فیلم بودی، می‌شدی اون فیلمی که بعد از ده بار تماشاکردن، هنوز هم برام تکراری نشده؛ اگه روز بودی، می‌شدی اون روز بارونی و برگ‌ریزی که دلم می‌خواست ساعت‌ها با آهنگی که از هدفونم پخش می‌شد، توی خیابون‌ها قدم بزنم؛ اگه عطر بودی، می‌شدی اون عطر شیرین و ملایم که هیچ‌وقت دلم رو نمی‌زنه؛ اگه زندگی بودی، می‌شدی اون زندگی ایدئال که همیشه تصورش می‌کنم. - خدایا، چرا این‌طوری شدم؟ چرا وقتی می‌بینمش ازخودبی‌خود می‌شم؟ چرا از ذهنم بیرون نمی‌ره؟»