کتاب ماجراجویی بزرگ

کتاب «ماجراجویی بزرگ» نوشتۀ آنوسکا آلپوز و ترجمۀ سمیه حیدری است و انتشارات مهرسا آن را منتشر کرده است. ماجراجویی بزرگ، داستانی شیرین و جذاب دربارۀ ماجراجویی چند شخصیت خیالی و بامزه است.

درباره کتاب ماجراجویی بزرگ

قصه‌ها مزایای بی‌شماری دارند و برای همۀ افراد قابل‌درک و فهم هستند. مطالعهٔ داستان‌ها، چه خیالی باشند و چه واقعی، یکی از بهترین راه‌های انتقال دانش و تجربه، افزایش آگاهی و آموزش مهارت‌ها برای زندگی موفق‌ترند. کودکان از طریق داستان‌ها رشد می‌کنند، موارد زیادی را یاد می‌گیرند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان می‌دهند. آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیادی را می‌آموزند. آموزش‌ها می‌تواند مهارت‌های زندگی، هنجارها و رفتارهای درست باشد یا مطالب و حقایق علمی دنیای اطراف. این آموزش‌ها چون به‌صورت داستان برای کودکان خوانده می‌شود، ضمن سرگرم‌کردن و پرکردن اوقات فراغتشان، در ذهنشان باقی می‌ماند.

شخصیت‌های داستان ماجراجویی بزرگ، موجوداتی خیالی به نام والوها هستند که در یک جزیرۀ سنگی زندگی می‌کنند. هرکدام از آن‌ها به یک چیزی علاقه‌مند هستند؛ اما همهٔ آن‌ها یک علاقۀ مشترک دارند؛ سفر و ماجراجویی. وقتی یکی از والوها کار ساختن قایق را تمام می‌کند، راه می‌افتند و سفر دریایی‌شان را آغاز می‌کنند. آن‌ها به همان جزیرۀ عجیبی می‌رسند که والوی پیر همیشه از آن گفته بود. والو محو تماشای زیبایی‌های جزیره بودند که ناگهان جزیره تکان می‌خورد. آیا واقعاً آنجا یک جزیره بود؟

ماجراجویی بزرگ اثری هیجان‌انگیز و مفرح برای کودکان ماجراجو است. نویسنده با توصیف دقیق جزئیات و صحنه‌ها علاوه بر روایت داستان، کودکان را تشویق می‌کند تا یادگیرند چطور دنیای به اطرافشان نگاه کنند، به آن‌ها یاد می‌دهد چقدر نگاه دقیق به جزئیات به‌ظاهر بی‌اهمیت گاهی می‌تواند حال خوب کن باشد.

خواندن کتاب ماجراجویی بزرگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به کودکان و علاقه‌مندان به ادبیات کودک و نوجوان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ماجراجویی بزرگ

«توی یک جزیرۀ سنگی، کنار دریاچه، خانوادۀ والوها زندگی می‌کردند: والوی بزرگ، والوی خال‌خالی، والوی پیر و والو کوچولو.

والو کوچولو عاشق کاشتن گیاهان ریزه‌میزه‌ای بود که بین سنگ‌ها و صخره‌‌ها جوانه می‌زدند.

والوی خال‌خالی عاشق درست‌کردن سالادهای تازه و معطر و سوپ پختن بود.

والوی بزرگ بیشتر از همه عاشق قایق درست‌کردن بود.

والوی پیر هم عاشق قصه گفتن بود.

او می‌گفت: آن قدیم‌وندیم‌ها، من به یک جزیرۀ عجیب‌غریب گرمسیری سفر کردم. وای! خیلی بزرگ بود. هیچ‌کس تا حالا چیزی به قشنگی آن ندیده است. والو کوچولو عاشق قصه‌های والوی پیر بود. چقدر دلش می‌خواست خودش ماجراجویی کند. خودش به یک جزیرۀ عجیب‌غریب گرمسیری برود.»