کتاب نیمه

کتاب نیمه نوشتۀ صدیقه حسینی (مینا) در انتشارات حامیان به چاپ رسیده است. این کتاب داستان کوتاه عاشقانه‌ای است که سرگذشت دو دلداده را روایت می‌کند.

درباره کتاب نیمه

داستان کوتاه نیمه عاشقانه‌ای خانوادگی است که راوی و شخصیت اصلی آن، دختری به نام مائده است. بهزاد پسر خان عمو عباس، شریک پدر مائده و بزرگ‌ترین تاجر فرش تهران به مائده علاقه‌ دارد و قرار است به خواستگاری او برود. مائده اما راضی به این وصلت نیست. او عاشق پسری به نام احسان است؛ اما به ناگزیر مشغول برچیدن خاطراتش با او است تا بتواند شانسی به بهزاد بدهد؛ زیرا ۲ سالی می‌شود که از احسان هیچ خبری نیست و کسی هم اطلاعی ندارد که چرا. مائده با دلی شکسته منتظر خواستگار نشسته است در حالی که هنوز در دل احسان را می‌خواهد.

داستان عشق دو دلداده، سرگذشت آن‌ها و اینکه چه اتفاقات عجیب و غریبی منتظرشان است، همۀ آن چیزی است که در ادامۀ داستان نیمه منتظر خواننده است.

خواندن کتاب نیمه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به دوستداران داستان‌های کوتاه فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب نیمه

«از حق نگذریم علی پسر خوبی بود، اما به نظر من وقتی که قلبت وجود کسی را احساس نکند، خوب بودن آن را هم انکار خواهد کرد. گاه و بی‌گاه زمانی که نرگس توی راهرو و روی پله‌هایی که منتهی می‌شدند به پشت بام، تلفنی با علی بحث می‌کرد، فهمیدم که این بار شاید صلاح پدر به ضرر دخترش تمام شده است. صدای زنگ در به صدا در آمد. به رسم عادت پشت پنجره ایستادم و نگاهی به بیرون انداختم. نرگس به سمت در حیاط رفت. در که باز شد، ابتدا زن عمو مرضیه و سپس عمو و پسر عمو مجید (برادر کوچکتر بهزاد) و در اخر هم بهزاد وارد حیاط شد و بلافاصله نگاهی به پنجره‌ی اتاقم انداخت. سریع خودم را کنار کشیدم تا متوجه حضورم نشود، اما به گمانم متوجه سایه‌ای که پشت پرده بود، شد. چند دقیقه‌ای از آمدنشان نگذشته بود که صدای مامان زهرا شنیده شد. این یعنی زمان بردن چای است. این آداب و رسوم و چای بردن هر چه که بود، احساس بدی به من می‌داد؛ حس اضطرابی خالی از عشق. چادری که مامان داده بود را سرم کردم و به سمت آشپزخانه رفتم. فضای آشپزخانه کاملاً مجزا از پذیرایی بود و دید نداشت.»