کتاب پروانه ای که دست از تلاش برنداشت

کتاب «پروانه ای که دست از تلاش برنداشت» نوشتۀ راس بوراک، ترجمۀ شکیبا غیاثی و ویراستۀ سیده هستی حسینی است و انتشارات مهرسا آن را منتشر کرده است. کتاب پروانه ای که دست از تلاش برنداشت داستان پروانۀ بامزه‌ای است که حتی ترس‌ها و گریه‌هایش هم خواننده را به خنده می‌اندازد. 

درباره کتاب پروانه ای که دست از تلاش برنداشت

پروانه‌ای که دست از تلاش برنداشت داستان پروانه‌ای را روایت می‌کند که دوستانش را گم‌کرده است. بعدازاین که پروانۀ قصه از کرم ابریشم تبدیل به یک پروانه می‌شود به گروه دوستانش می‌پیوندد تا سفرشان را برای پیداکردن گل‌ها شروع کنند اما در راه هوای ابری او را از دوستانش جدا می‌کند و گم می‌شود. حالا پروانه به اقیانوس رسیده است و با یک نهنگ دربارۀ نگرانی‌هایش حرف می‌زند. وقتی نهنگ به او می‌گوید که ۳۰۰ کیلومتر باید برود او دچار حملۀ اضطرابی می‌شود. پروانه مجبور است خودش به‌تنهایی این مسیر را طی کند و تردید دارد که آیا می‌تواند؟ آیا دوستانش را پیدا می‌کند؟

کتاب پروانه‌ای که دست از تلاش برنداشت در سال ۲۰۲۱ نامزد جایزۀ الماس آرکانزاس شد و در سال ۲۰۲۰ جایزۀ Gryphon را دریافت کرد. راس بوراک تلاش کرده است تا از طریق یک کتاب طنز به کودکان درس مقاومت، پشتکار و اراده بدهد. به‌محض اینکه پروانه با مشکل روبه‌رو می‌شود روزهایی را به یاد می‌آورد که فقط یک کرم ابریشم داخل یک پیله بود چون آن زمان زندگی برای یک کرم ابریشم آسان‌تر بود و دغدغه و نگرانی نداشت اما حالا که ترسیده است همدلی و همراهی نهنگ کمکش می‌کند. نهنگ بزرگ با او حرف می‌زند و از ترس‌های خودش می‌گوید این باعث می‌شود پروانه خودش را باور کند و تصمیم بگیرد که به راهش ادامه دهد.

 کتاب پروانه‌ای که دست از تلاش برنداشت تصاویر فوق‌العاده دارد. آن‌قدر جذاب، بامزه و خنده‌دار است که نه‌تنها کوکان که بزرگسالان را به خنده می‌اندازد. هر صفحه از کتاب جملات کوتاه دارد اما تصاویر کار خودشان را می‌کنند و خواننده هم‌زمان که می‌خواند با صدای بلند می‌خندد حتی وقتی پروانۀ قصه وسط اقیانوس با یک جعبۀ دستمال‌کاغذی از غم دوری دوستانش و سخت بودن مسیر گریه می‌کند!

خواندن کتاب پروانه ای که دست از تلاش برنداشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به علاقه‌مندان به کتاب‌های کودک و کودکان ۵ تا ۷ ساله پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پروانه ای که دست از تلاش برنداشت

«آهای رفیق! یه دسته پروانه‌ی مهاجر این طرف‌ها ندیدی؟ از اون طرف رفتن! یوووووهووووو! پس خیلی نزدیک شدم بهشون. آره! فقط ۳۲۱ کیلومتردیگه باید بری!»