کتاب آسیب نرسان

کتاب آسیب نرسان نوشتۀ هنری مارش است و با ترجمۀ مهرداد بازیاری در انتشارات اگر به چاپ رسیده است. هنری مارش که یک جراح مغز و اعصاب است در این کتاب دربارۀ تجربیاتش و بیمارانی که با آن‌ها برخورد داشته است می‌نویسد و سختی‌های شغل خود را روایت می‌کند. 

درباره کتاب آسیب نرسان

تابه‌حال به این فکر کرده‌اید که جراح مغز بودن چگونه است؟ اینکه زندگی و مرگ یک نفر کاملا در دستان شما باشد، چه حسی درونتان ایجاد می‌کند؟ اگر در این کار اشتباهی از شما سر بزند و تنها به خاطر خطای شما یک نفر جانش را از دست بدهد، چطوری پس از آن با عذاب وجدان خود کنار می‌آیید و به زندگی ادامه می‌دهید؟ یا برعکس، اگر موفق بشوید به یک نفر زندگی‌ای دوباره ببخشید، چقدر احساس خوشحالی می‌کنید؟ پزشکان هم انسان هستند، درست مثل بقیۀ آدم‌ها. بخش زیادی از رویدادهایی که در بیمارستان رخ می‌دهد تصادفی است. پزشکان نیرو یا قدرت ویژه‌ای ندارند که بتوانند جلوی رخ دادن اتفاقات بد را بگیرند یا شکست‌ها را به موفقیت تبدیل کنند. هنری مارش که یک جراح مغز و اعصاب است، در این کتاب از تجربیات مختلف خود نوشته است. او دربارۀ این صحبت می‌کند که چطور زندگی یک جراح مغز هرگز یکنواخت یا خسته‌کننده نمی‌شود.

اگر جراح مغز باشید؛ ناگزیر اشتباه خواهید کرد و باید بیاموزید با عواقب دردآور گاه‌به‌گاه آن زندگی کنید. باید یاد بگیرید درخوص چیزهایی که می‌بینید واقع‌بین و بی‌طرف باشید و درعین‌حال، در این مسیر احساسات و عواطف انسانی خود را از دست ندهید. روایت‌های کتاب آسیب نرسان دربارۀ شکست‌ها و تلاش‌های هنری مارش در محیط کاری‌اش، یعنی بیمارستان است. این کتاب به همان اندازه که دربارۀ اشتباه‌های پزشکان صحبت می‌کند، از موفقیت‌های آن‌ها نیز سخن می‌گوید و درعین‌حال، باید به آن به چشم تلاشی صادقانه برای توصیف زندگی یک جراح مغز و اعصاب نگاه کرد. 

خواندن کتاب آسیب نرسان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به افرادی که به حوزه پزشکی، یا به خواندن کتاب‌های زندگی‌نامه‌ علاقه دارند، پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره هنری مارش

هنری مارش در رشتۀ پزشکی بیمارستان رویال فیری لندن تحصیل کرد و در سال ۱۹۸۴، عضو کالج جراحی رویال شد و در سال ۱۹۸۷، در بیمارستان اتکینسن مورلی و بیمارستان قدیمی و بزرگ سنت جرج به مقام پزشک متخصص بخش جراحی مغز منصوب شد. دو فیلم مستند بزرگ و مهم به نام‌های زندگی شما در دستان آن‌ها و جراح انگلیسی، براساس زندگی و فعالیت‌های این جراح برجسته ساخته شده است.

بخشی از کتاب آسیب نرسان

«می‌دانستم هرچقدر نادم و پشیمان باشم و هرچقدر عمل جراحی غدۀ صنوری خوب پیش برود، باز هم نمی‌توانم آسیبی را جبران کنم که در عمل قبلی به آن زن جوان زده بودم. در مقایسه با زندگی و سختی‌هایی که آن زن و خانواده‌اش پیش‌رو داشتند، ناراحتی من هیچ بود. هیچ دلیلی نداشت که به‌خاطر اشتیاق شدیدی که به پیروزی در عمل بعدی یا ناکامی شدیدی که در عمل قبلی داشتم، جراحی غدۀ صنوبری موفقیت‌آمیز باشد. نتیجۀ آن جراحی غدۀ صنوبری – چه خوش‌خیم باشد چه بدخیم و چه می‌توانستم تومور را بیرون بیاورم و چه تومور به شکلی نومیدکننده به مغز چسبیده بود و خارج کردنش را غیرممکن می‌کرد و باعث می‌شد همه‌چیز بد پیش برود – تا حد زیادی فراتر از توان و قدرت من بود.»