کتاب میهمانی

«میهمانی» مجموعه داستان کوتاهی از نویدا هادیان(-۱۳۴۸)، نویسنده معاصر ایرانی است. در بخشی از داستان «میهمانی» از این مجموعه می‌خوانیم: خانم نصیری گفت: چه حرفا می‌زنی! خجالت یعنی چی؟ دعوتت کردن، باید بیای دیگه! چه فرقی می‌کنه؛ خدمتگزار هیچ فرقی با معاون و مشاور و معلم نداره. همه‌مون بندۀ خدا هستیم؛ همه‌مونم مهمونی دعوت شدیم و داریم می‌ریم. دیگه هم انقدر خجالتی‌بازی درنیار! رقیه رویش را کیپ کرد و گفت: آخه... خانم نصیری گفت: آخه نداره. دیگه هم از این حرفا نمی‌زنی ها!... گفتم که؛ همه‌مون بندۀ خدا هستیم! بعد، از کسی که پشت اف‌اف بود، پرسید: منزل خانوم مدبر؟ و جواب گرفت: - ‌بفرمایین! توی سالن، جای نشستن نبود. خانم مدبر، تنها صندلی خالی ماندۀ میز ناهارخوری را از کنار میز برداشت و برای خانم نصیری آورد. کبرا خانم را هم صدا کرد، تا برای رقیه پشتی بیاورد. کبرا پشتی را برای رقیه آورد و خودش به آشپزخانه رفت. وقت جمع کردن بشقاب‌های میوه و چیدن میز غذا که شد، رقیه هم به آشپزخانه رفت. سر و صدایی راه انداخته بودند مهمان‌ها. - این مربای چیه؟... کریمی یه کم از این بچش! رقیه خانوم! اینو ببر برای کریمی، ببینه چقدر خوشمزه‌ست! - چطوری درست کردی؟ - چقدر باسلیقه! - چه هنرایی داشتی و ما خبر نداشتیم! حالا غذا رو از بیرون آورده باشی، سالاد و ترشی و مربا چی؟ - آره! تازه این حلیم بادمجون باید کار خودتون باشه. ماهی هم؟ - توی ماکروویو؟ مارک ماکروویوت چیه؟ چند لیتریه؟ - به‌به، لازانیا! چی شده؟ معلوم شد آقا چرا انقدر رژیماشون با شکست مواجه می‌شه!