کتاب داستان دو رگه سحرگاه

هسته اصلی رمان داستان دورگه در مورد انسان هایی دارای رگه گرگ، عقاب، روباه و ... می باشد که کشمکش های فکری آنان با یکدیگر در قالب انسانی و نبردهای آنان در قالب حیوانی شان رخ می دهد. شخصی به نام گاوس توسط مرد ساحری به نام گابریل به یک گرگینه تبدیل می شود تا در جهان موازی داستان و در سرزمین کولماونت آن بر تخت پادشاهی تکیه بزند. هدف گابریل از این کار، قرار دادن امور کولماونت به دست شخصی است که بر خلاف پادشاهان قبلی کولماونت که بر اثر یک طلسم دائما کشته می شدند، گاوس به خاطر دورگه بودن هرگز نمی¬مُرد و می توانست یک ثبات دائمی در کولماونت آشفته ایجاد کند. گاوس اما بر اثر تحریک شخصیت گرگ درون خود، ایوان، و همنشینی با شخصی به نام مرد رداپوش، بعدها بر ضد افکار خیرخواهانه گابریل برای سرزمینشان کولماونت شد و علیه او دست به اقدام زد. گابریل را کشت تا بتواند مردم کولماونت را نیز دورگه کرده و پادشاهی در بین همنوعان خود باشد اما دوست وفادار گابریل، گریسون او را فریب داد و با کمک سِحر، چهار قرن در جنگلی او و گرگینه ها را محبوس کرد تا زمانی که گاوس با میل خود از دورگه بودن دست بکشد. زمان اما به سرعت گذشت و این اواخر کنترل گاوس سخت تر از هر زمانی شد. لستر روباه به کمک او آمد. سایروس و دورگه‌های کفتارش نیز به او پیوستند. ماگریسِ ، پسرعموی گابریل نیز با سِحر به کمک او آمد و درنهایت آنچه نباید اتفاق می افتاد افتاد. طوفان گاوس به راه افتاد و گِرِیسون را از سر راه برداشت اما طوفان دیگری در برابر او قرار گرفت که انتظار آن را نداشت. «وب سایت رمانModernArt21.ir همراه با اطلاعات بیشتر و امکان خرید نسخه چاپی»