کتاب بازارچه گل و بلبل

کتاب الکترونیکی «بازارچه گل و بلبل» از مریم سرلک که توسط نشر سنجاق منتشر شده است. در پی حادثه‌ی آتش سوزی در یک بازارچه‌ ماجراهایی پیش می‌آید و داستان‌هایی از گذشته‌ی افراد حاضر در داستان واگو می‌شود.

بریده‌ای از کتاب:

صبح روزی که می‌خواستند همراه نعیم از خانه‌ی پدرش بیرونش کنند، قبل از اینکه اهل خانه از خواب بر خیزند دست به کار شد. تمام سوراخ سمبه‌های اتاق هایشان را گشت، عروسک جلی را پیدا نکرد. انگار نامادری‌اش جایی پنهانش کرده بود که با خودش به خانه‌ی شوهر نبرد.

حالا طفلکش را که در آغوش می‌گرفت، حس می‌کرد دوباره عروسک جلی‌اش را پیدا کرده است. این عروسک جلی جدیدش را خیلی بیشتر دوست داشت. این‌یکی را باید با شیره‌ی جانش سیر می‌کرد. قنداق پیچش می‌کرد، می‌شست و خشکش می‌کرد. اما عروسکش جلی نبود. جان داشت، بدنش گرم بود، گریه می‌کرد، می خندید. باید برایش اسمی می‎گذاشت. باید به یک نامی صدایش می‎زد.

چند ماه پس از زایمان، اسم نوزاد ضعیف و بدشکلش را، یوآخیم گذاشت. معنی این اسم را هم دوست داشت. یوآخیم به معنی سخاوتمند. دوست می‌داشت پسرکش گشاده‌دست و انسان دوست شود. بر خلاف نعیم.

نعیم کج خلق‌تر شد. موهای سپید سرش رفته رفته بیشتر می‌شد و گوژ روی پشتش نمایان‌تر توی چشم می‌زد. هرچه می‌گذشت میانه‎‌ی زن کم سن و سال و شوهر سال‌دیده سردتر می‌شد. نعیم دیگر چشم دیدن این زنک جوان و آن کودک معلول را نداشت. تا این که بالاخره یک روز، وقتی یاکیم حدود یک سال داشت، نعیم، او و مادرکش را رها کرد به امان خدا و پی زندگی خودش رفت.