کتاب آیدا

کتاب آیدا نوشتۀ الف شهسوار است. این کتاب را انتشارت میراث ماندگار منتشر کرده است.

خواندن کتاب آیدا را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

علاقه‌مندان به داستان‌های ایرانی می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.

بخش‌هایی از کتاب آیدا

آیدا - سلام صبح بخیر، به خدا من هنوزم توی چرتم، خوابم نپریده.

آزاده - منم تازه رسیدم.

آیدا - آخ تو گفتی و منم باور کردم.

آزاده - حالا ماشالله توام چقدر وقت‌شناس شدی؟

آیدا - از تو یاد گرفتم دیگه، مگه میشه با آزاده باشی و منظم نباشی.

آزاده - میگم آیدا، دیشب پریسا بهم زنگ زد گفت منتظرم باشین منم بیام، بهش گفتم رأس هشت اینجا باشه ها، الان هر جا باشه پیداش میشه.

آیدا - چرا باهاش قرار گذاشتی؟ می‌دونی که زیاد ازش خوشم نمیاد.

آزاده - راستش وقتی گفت، دیگه روم نشد بهش بگم نه، بعدش اون با تو چکار داره، میریم ثبت‌نام می‌کنیم و تموم میشه دیگه.

پریسا دختر خوبی بود ولی به خاطر اینکه همیشه اهل تفرقه انداختن و حسادت بود من زیاد باهاش حرف نمی‌زدم، ولی به‌خاطر حرف آزاده دیگه چیزی نگفتم.

آیدا - حالا کجا مونده؟؟ الان که خیلی گذشته از هشت.

آزاده - بهش پیام دادم، گفت نزدیک دانشگاهه.

آیدا - خب پس بیا همین کنار منتظرش بمونیم.

کنار در اصلی دانشگاه به دیوار کوتاه محوطه دانشگاه تکیه دادیم و منتظر بودیم تا پریسا هم بیاد، کلی دختر و پسر اومده بودن، ترم اولی‌ها کاملاً مشخص‌بودن، آخه همشون مثل من و آزاده گیج و سردرگم بودن.

آیدا - میگم آزاده یک چیزو دقت کردی؟

آزاده - چی رو؟

آیدا - شاید نصف کلاسمون پسر باشه.

آزاده - نه بابا، مگه چه خبره، پسرا همشون تنبلن، انشالله توی کلاس ما اصلاً پسر نباشه.

آیدا - آزاده چرا اینجوری میگی؟ مگه می خوای توی کلاس برقصی؟