دانلود و خرید کتاب یادگار مرتضی احمر
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب یادگار اثر مرتضی احمر

کتاب یادگار

نویسنده:مرتضی احمر
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یادگار

کتاب یادگار نوشته مرتضی احمر است. این کتاب را انتشارات شهید کاظمی برای تمام علاقه‌مندان به زندگی شهدا و شناخت بهتر دوران دفاع مقدس منتشر کرده است.

درباره کتاب یادگار

این کتاب درباره زندگی خانواده یادگاری و هفت پسر شهیدشان است. نویسنده کتاب را به کمک حاج‌اصغر یادگاری گردآوری کرده است. قصه‌های این کتاب از تاریخچه خنداب آغاز می‌شود جایی که اصلت خانواده یادگاری به آن‌جا می‌رسد راوی سال‌ها تلاش و علم‌آموزی و کار‌های خیر خاندان یادگاری را برای شخصیت اول داستان روایت می‌کند. قصه‌های تلخ و شیرین از گذشته که یاداور حوادث مهم تاریخ معاصر ایران مانند ماجرای کشف حجاب، سفر رضاخان به همدان، قیام میرزاکوچک خان، حوادث انقلاب قبل از پیروزی و اثر آن در این منطقه، حوادث بعد از انقلاب همچون قیام خلق مسلمان است. 

حاج ملا محمود یادگاری بزرگ این خانواده حدودا ۱۰۰ سال سن دارد، او شخصیت بی‌نظیری است که در این کتاب شخصیت او را می‌شناسید. در این کتاب می‌خوانید او چطور فداکاری کرده است و چطور جان و مالش را برای انقلاب فدا کرده است. 

این کتاب مانند چراغی روشن برای نسل انقلابی امروز است که می‌تواند به آن‌ها یاد دهد انقلابی حقیقی چطور در این راه قدم برمی‌دارد و از جان و مالش برای اعتقاداتش می‌گذرد. این کتاب به‌ظاهر یک سرگذشت اما در حقیقت کتاب راهنمای نسل امروز است. 

خواندن کتاب یادگار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به شناخت بیشتر و بهتر زندگی شهدا پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب یادگار

به‌آرامی گام برمی‌داشت. لب‌هایش تکان می‌خورد. نزدیکش شدم، با هر گامی که برمی‌داشت ذکری از لبش در هوای پاک کوهستان منتشر می‌شد. پیرمردِ نورانی‌ای بود. با اینکه نزدیک صد سال داشت، به‌راحتی می‌توانست پابه‌پای من پیاده‌روی کند. به بالای بلندی رسیدیم. همان نقطه‌ای که در لحظهٔ ورود به شهر خنداب خودنمایی می‌کرد؛ یادمان دو شهید گمنام، بالای این تپه قرار داشت. هر دو شهید برای عملیات والفجر ۸ در منطقهٔ عملیاتی فاو بودند. یکی از این دسته‌گل‌ها هفده‌ساله و دیگری نوزده‌ساله‌اند. می‌نشینیم و برای هر دوی آنها فاتحه می‌خوانیم. نمای خنداب از بالای این بلندی که من و حاج‌ملا ایستاده بودیم، زیبا و چشم‌نواز بود. رو به من کرد و گفت:

- می‌بینی؟ این شهر خندابه، بعد از ۱۴۰۰ سال قدمت می‌خواد بگه من هنوز زنده‌ام. می‌دونی پسرم این رو از این سرسبزی باغ‌های انگور می‌شه فهمید. باغ‌هایی که هر سال سخاوتمندانه برای مردم خنداب سفرهٔ برکتشون رو باز می‌کنن. چه انسان‌هایی که از این انگورها خوردن و از این مسافرخونه به دیار برزخ کوچ کردن.

حرف‌هایش برایم شیرین بود. دوست داشتم بیشتر از خنداب بدانم. وقتی آقا روح‌الله مستند یادگار۲ را به من معرفی کرد در اولین فرصت نشستم و آن را دیدم. شیفتهٔ حاج‌ملا شدم. همان روز تصمیم گرفتم به خنداب بیایم. اطلاعات چندانی از این شهر نداشتم.

شهرستان خنداب با ۱۳۹۱ کیلومتر مربع مساحت و ۵۹ هزار و ۶۰۰ نفر جمعیت، در سال ۱۳۸۶ به شهرستان تبدیل شده است. این شهرستان در مسیر جادهٔ اراک به‌سمت ملایرقرار دارد و هشتاد کیلومتر با این شهر فاصله دارد.

این اطلاعات اولین داده‌هایی بود که با یک جست‌وجوی اولیه از اینترنت به‌دست آورده بودم. با آقا روح‌الله تماس گرفتم و به او از تصمیمم برای رفتن به خنداب و دیدن ملا گفتم. قرار شد هماهنگی‌های لازم را انجام دهد و به من خبر دهد. نیم ساعتی می‌شد که منتظر تماس از آقا روح‌الله بودم. این نیم ساعت برای من طولانی‌ترین نیم ساعتی بود که می‌گذشت. گوشی‌به‌دست طول اتاق را برای چندمین بار متر کردم. انتظار بالاخره به پایان رسید.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه