بریده‌هایی از کتاب فردا

«دوست داشتن کسی به خاطر ظاهرش، مثل دوست داشتن یک کتاب به خاطر صحافی‌شِ!

پیش از آنکه شادی چیزی در این دنیا خلق کند، ترس آن را خراب کرده.

حتی برای بازی‌کردن نقش خود هم باید گریم کرد.

عشق زمانی‌که نمی‌تواند راه برود، می‌خزد.

آینده، شبحی با دستانی خالی است که نوید همه‌چیز را می‌دهد؛ درحالی‌که هیچ‌چیز ندارد. ویکتور هوگو

سگ‌ها تا به حال هرگز مرا گاز نگرفته‌اند، فقط انسان‌ها این کار را انجام داده‌اند. مریلین مونرو

انسان به حکم عشق تا کجا می‌تواند پیش برود؟ دور؛ خیلی دور؛ اما مرزی هست که افراد کمی حاضرند برای ماجراجویی از آن فراتر بروند.

ما آن کسی نیستیم که در آینه می‌بینیم، بلکه، آن کسی هستیم که در چشمان دیگری می‌درخشیم. تارن جی. تجپال

سگ‌ها تا به حال هرگز مرا گاز نگرفته‌اند، فقط انسان‌ها این کار را انجام داده‌اند.

زن، مانند کیسه چای است. تا او را در آب‌جوش قرار ندهید، هرگز به قدرتش پی نخواهید برد. الئونور روزولت

مرگ، بدهی‌ای است که فقط یکبار آن را می‌پردازیم.

حرف‌های عاشقانه همچون تیری است که یک شکارچی آن را رها می‌کند و گوزنی که تیر را دریافت می‌کند، همچنان می‌دود و هرگز نمی‌داند که این جراحت، جراحتی کشنده است.

باید پیشرفت کرد، چون گذشته‌ها گذشته، چون باید مردگان رو به دنیای مردگان واگذار کرد.»

«دیوانگی‌هایی که بیش از همه حسرتشان را می‌خوریم، آن‌هایی هستند که وقتی موقعیتش را داشتیم، مرتکبشان نشدیم.»

«تاکتیک یعنی، زمانی که باید کاری کرد، بدانیم چه باید کرد. استراتژی یعنی، زمانی که نمی‌توان کاری کرد، بدانیم چه باید کرد.»

«دوست داشتن کسی به خاطر ظاهرش، مثل دوست داشتن یک کتاب به خاطر صحافی‌شِ!»

این مکان هنوز از خاطرات زنده سنگین بود. اثاثیه، دکوراسیون و حتی بعضی عطرها که هنوز در هوا شناور بود

زن، مانند کیسه چای است. تا او را در آب‌جوش قرار ندهید، هرگز به قدرتش پی نخواهید برد. الئونور روزولت

دلم، به حال کسانی‌که می‌ترسند، می‌سوزد؛ چون این خود آنان هستند که مسبب وحشتشان هستند.

عشق زمانی‌که نمی‌تواند راه برود، می‌خزد. ویلیام شکسپیر