بریده‌هایی از کتاب جادوی کار پاره وقت

اکنون فلسفهٔ دیگری را بازگو می‌کنم که به تغییرِ زندگیِ من، کمکِ شایانی کرد. رویدادها نیستند که آیندهٔ زندگیِ شما را تعیین می‌کنند. وقایع نیستند که آیندهٔ زندگیِ شما را تعیین می‌کنند. بلکه واکنشِ شما به وقایع و رویدادها است که آیندهٔ زندگیِ شما را تعیین می‌کند. انگار همهٔ ما در قایقِ بادبانیِ کوچکی هستیم و جهتِ باد مقصدِ ما را تعیین نمی‌کند، بلکه تنظیمِ بادبان است که مقصدِ ما را مشخص می‌کند. این عبارت را همین الان یادداشت کنید. این یکی از مهم‌ترین مفاهیمی است که باید درک کنید. لازم است که کودکان این مفهوم را درک کنند.

وینستون چِرچیل می‌گفت: «حقیقت بی چون و چرا است. بدخواهی و سوءنیت شاید به حقیقت حمله کند و شاید انکار، حقیقت را ریشخَند و مسخره کند، اما سرآخر حقیقت بر سَرِ جایِ خودش استوار است.»

«بهای کتاب اهمیتی ندارد، بهایی که در صورتِ نخواندنِ کتاب، پرداخت خواهی کرد، اهمیت دارد.»

من آرزوی تغییرِ همه‌چیز را داشتم ولی مربی‌ام گفت: «نه آقای ران، برای این که چیزها در موردِ تو تغییر کنند، تو باید تغییر کنی. نخواه که شرایط آسان‌تر شوند، بخواه تا تو بهتر شوی.»

«هم‌اکنون من، هم به صورتِ پاره‌وقت روی ثروتمند شدن کار می‌کنم و هم به صورتِ تمام‌وقت روی شغلم، اما زیاد طول نخواهد کشید تا به صورتِ تمام‌وقت روی ثروتمند شدن کار کنم. آیا می‌توانید حدس بزنید زندگی‌ام دچارِ چه تحولی شده بود؟»

جهتِ وزشِ باد نیست که مقدارِ ثروت شما را تعیین می‌کند. بلکه تنظیمِ بادبان، تعیین‌کننده است.

اگر شما طالبِ ثروت هستید، مشکلی ندارد که خواستارِ آن باشید، اما تنها در صورتی به شما داده می‌شود که بهای موزون برای ثروتمند شدن را بپردازید.

است: اگر شما کاری را چندین مرتبه و به تعدادِ کافی انجام دهید و تکرار کنید، نسبتی پدیدار می‌شود. بسیار شگفت‌آور و عجیب و غریب است. در بِیس‌بال آن را میانگینِ ضربات می‌نامند. اگر با مردم به منظورِ جذب مشتری جدید، گفت‌وگو کنید و یک نفر به شما پاسخِ مثبت بدهد، نسبت پدیدار می‌شود، مثلاً یک از ده: یعنی با ده نفر صحبت کن تا یک نفر را جذب کنی.

زبان، درها را به روی ثروت، کمک کردن، زندگی بهتر، ازدواجِ موفق و دوستی‌های پایدار باز می‌کند. گامِ آغازین، تفکر، منش و سپس مُهم‌ترین بخش، زبانِ مورد استفادهٔ ما است.

ما به جهتی می‌رویم که با آن مواجه می‌شویم و با جهتی مواجه می‌شویم که به آن فکر می‌کنیم.

انگار همهٔ ما در قایقِ بادبانیِ کوچکی هستیم و جهتِ باد مقصدِ ما را تعیین نمی‌کند، بلکه تنظیمِ بادبان است که مقصدِ ما را مشخص می‌کند.

زندگی لزوماً چیزی را به ما نمی‌دهد که به آن نیاز داریم، بلکه چیزی را به ما می‌دهد که لیاقت داریم. اگر شما طالبِ ثروت هستید، مشکلی ندارد که خواستارِ آن باشید، اما تنها در صورتی به شما داده می‌شود که بهای موزون برای ثروتمند شدن را بپردازید.

«پول همه‌چیز نیست، اما در ردهٔ اهمیتِ اُکسیژن است.»

هیچ‌کس همهٔ موارد را نمی‌داند.

انگار همهٔ ما در قایقِ بادبانیِ کوچکی هستیم و جهتِ باد مقصدِ ما را تعیین نمی‌کند، بلکه تنظیمِ بادبان است که مقصدِ ما را مشخص می‌کند. این عبارت را همین الان یادداشت کنید. این یکی از مهم‌ترین مفاهیمی است که باید درک کنید. لازم است که کودکان این مفهوم را درک کنند.

مثلاً اگر سلامت شما دچار مشکل شود، شما هرچه در توان دارید برای بهبود سلامت خود انجام خواهید داد. اگر نااُمید شدید، باید بتوانید از آن خارج شوید. باید بتوانید از مسایلِ طلاق خارج شوید. برای مدتی اذیت‌تان خواهد کرد. باید بگذارید مدتی دست و پا بزند و شما باید هر کاری که لازم است انجام دهید. اما شما باید توانایی بازسازی داشته باشید. این بخشی از بازی زندگی است و برای همه یک‌سان است.

دردِ ناشی از انضباط، چند گِرَم است، ولی دردِ افسوس، چند تُن است.

شما مجبور نیستید به یک‌باره در همه‌چیز تغییرِ انقلابی ایجاد کنید. فقط شروع کنید.

الان چیزی نوشته نشده است و هیچ قانونی برای لحظهٔ کنونی جلوی تغییر و دگرگونیِ شما را نمی‌گیرد. این همان چیزی است که به آن می‌گویند: فرصت.

همهٔ ما نیاز داریم به چیزی بزرگ‌تر از خودمان تعلق داشته باشیم، چون آن چیزِ بزرگ‌تر برای ما الهام‌بخش و دل‌گرم‌کننده خواهد بود و در پِیِ آن باعث می‌شود ما به دنبال چیزِ بزرگ‌تری برویم.

انگار همهٔ ما در قایقِ بادبانیِ کوچکی هستیم و جهتِ باد مقصدِ ما را تعیین نمی‌کند، بلکه تنظیمِ بادبان است که مقصدِ ما را مشخص می‌کند.

من یک دعوتِ شگفت‌انگیز برای معارفهٔ کار دارم: «من کارِ پاره‌وقتی برای ثروتمند شدن پیدا کرده‌ام و به اندازهٔ شغلِ تمام‌وقتم از آن درآمد کسب می‌کنم. تمایل داری برایت بگویم که چیست؟»

دربارهٔ جیم ران شاید به قولِ خودِ جیم ران، او فقط بچه کشاورزی اهلِ آیداهو بوده است. اما او توانست در طولِ نزدیک به پنج دهه، انسان‌های بسیاری را با فلسفه‌ها و درس‌های متنوعِ خود تحتِ تأثیر قرار دهد. او با سخنرانی‌ها، گزین‌گویه‌ها، سمینارها و محصولاتِ رسانه‌ایِ متفاوت، تأثیرِ عمیقی بر زندگیِ بسیاری از افراد، از جمله مترجمانِ این کتاب گذاشته است.

«اگر شما به تعدادِ کافی از افراد کمک کنید تا به آن چیزی که می‌خواهند برسند، شما نیز هر آن‌چه را می‌خواهید، می‌توانید داشته باشید.»

بیاموزید تا به افراد یاد بدهید که چگونه شایستگیِ وقت و توجهِ شما را داشته باشند.

شما نمی‌توانید انسان‌ها را تغییر دهید اما آن‌ها می‌توانند خودشان را تغییر دهند.

این پول نیست که با آن آینده‌ای را می‌خواهید بسازید. بلکه این مهارتِ شما است که آینده‌تان را می‌سازد

کمونیسم می‌گوید: مردم کُندذهن‌تر و نادان‌تر از آن هستند که بدانند باید با سرمایه چه کاری انجام داد و باید سرمایه را از دسترسِ این کُندذهن‌ها و نادان‌ها دور نگاه داشت و به حکومت سپُرد تا حکومت همه‌چیز را راه‌اندازی کند. کمونیسم یعنی همین و آن‌ها در هر مملکتی به قدرت رسیدند آن‌جا را به خاکِ سیاه نشاندند.

بادِ یکسانی بر قایقِ بادبانیِ همهٔ ما می‌وزد: بادِ مصیبت‌ها، بادِ فرصت‌ها، بادِ تغییرها، حتی وقتی قایق واژگون شده است هم باد می‌وزد. این باد بعضی وقت‌ها مساعد است، بعضی وقت‌ها هم نامساعد. بادِ یکسانی بر قایقِ بادبانیِ همهٔ ما می‌وزد:

این که دوست دارم شما ببازید. و این از شرافت و آقامَنِشی من ناشی می‌شود. الان می‌گویید: چرا شرافتمندانه است؟ چون شما از باختن بیش از بُردن می‌آموزید.