بریده‌هایی از کتاب راهنمای زنان آلفا

سرانجام یاد گرفتم زنانگی فقط نحوه لباس پوشیدن یک زن یا اینکه روزهایش را چگونه سپری می‌کند نیست. زنانگی حالتی از ذهن است، نوعی طرز فکر است و هرکس می‌تواند به دور از تمایلاتی که دارد، طرز فکر خود را داشته باشد.

«و از نشانه‌های قدرت اوست که برای‌تان از جنس خودتان همسرانی آفرید. تا به ایشان آرامش یابید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد. در این عبرت‌هایی است برای مردمی که تفکر می‌کنند.» سوره روم، آیه ۲

احساس «آرامش» یکی از معیارهای مهم افرادی است که پس از بلوغ‌های عاطفی، عقلی و اجتماعی تصمیم به ازدواج گرفته‌اند. این افراد از ویژگی‌های اخلاقی خود آگاه‌اند، شریک زندگی خود را به‌خوبی درک می کنند، تفاوت‌های یکدیگر را به‌راحتی می‌پذیرند، به سلایق و حریم شخصی فرد دیگر احترام می‌گذارند و در ازدواج نقش قربانی را بازی نمی‌کنند.

یک مرد امرونهی‌های همسر خود را بی‌احترامی تلقی می‌کند. به گمان او همسرش باور نمی‌کند که او بتواند از پس این کارها برآید؛ بیایید روراست باشیم، واقعاً هم باور ندارید. به همین دلیل است که به او دستور می‌دهید. نتیجه این است که رابطه‌تان از حالت تعادل خارج می‌شود. او به نشانه احترام به شما دستور نمی‌دهد و شما هم جبران نمی‌کنید، ازاین‌رو به‌مرور زمان زندگی‌تان فرسوده می‌شود و چیزی از آن باقی نمی‌ماند.

در بخش پیش درباره ماهیت عشق صحبت کردیم، حال باید آن را بیشتر بررسی کنیم. شاهزاده‌ای خوش‌اندام و خوش‌پوش سوار بر اسب سفید آمده است، درآمدی بالا دارد و معجزه‌آسا اهل نوشیدن و قمار نیست. خودش را به‌کلی از یاد برده است و دوست دارد وقت خود را کنار همسر و فرزندانش سپری کند و ظرف و لباس بشوید. چنین مردی وجود ندارد. (اگر هم وجود داشته باشد ازدواج کرده است.)

کارنیژ می‌نویسد: «سه‌چهارم افرادی که می‌بینید گرسنه و تشنه همدلی شما هستند؛ خواسته‌شان را برآورده کنید، عاشقتان خواهند شد.»

اینترنت در کنار مزایای بی‌شمار، تأثیر منفی بر روابط می‌گذارد. هم زوج‌ها را از یکدیگر دور می‌کند و هم باعث می‌شود از اسرار زندگی دیگران یا «آنچه در ظاهر برای ما به نمایش می‌گذارند» باخبر شویم. افراد مقایسه می‌کنند و این کار ویرانگر است. ازدواج بدون این تأثیرهای منفی بسیار ساده‌تر است.

عیب‌جویی‌کردن همیشه افکارتان را به مردان و روابط دیگر هدایت می‌کند و سناریوهایی می‌سازد تا قانع شوید زندگی بهتری پیش رو خواهید داشت.

ساختمان شش طبقه دارد و هرچه زنان به طبقه‌های بالاتر می‌روند، مردان گران‌بهاتر می‌شوند. هر زن اجازه دارد مرد مورد علاقه خود را از یکی از این طبقه‌ها انتخاب کند یا به طبقه بعدی برود. زن‌ها نمی‌توانند به طبقه قبل بازگردند مگر اینکه بخواهند از ساختمان خارج شوند. خانمی وارد مغازه می‌شود تا همسر خود را انتخاب کند. روی تابلوی طبقه اول نوشته شده است «این مردها شغل ثابت دارند» مردهای طبقه دوم افزون‌بر شغل ثابت «به کودکان علاقه‌مند هستند». مردهای طبقه سوم شغل ثابت دارند، به کودکان علاقه‌مند هستند و بسیار «خوش‌قیافه‌اند». بسیار عالی، زن به فکر فرو می‌رود. عالی است! باوجوداین ادامه می‌دهد. مردهای طبقه چهارم افزون‌بر اینکه ویژگی‌های پیشین را دارند، «در کارهای منزل نیز کمک می‌کنند». زن می‌گوید: «عجب شانسی! باورم نمی‌شود!» باوجوداین وارد طبقه پنجم می‌شود. آن مردها تمام ویژگی‌های پیشین را دارند و افزون‌بر آن بسیار «رمانتیک» هستند. زن وسوسه می‌شود که همان طبقه بایستد؛ اما این کار را نمی‌کند و درعوض وارد طبقه ششم می‌شود و تابلوی آن را می‌خواند: «شما ۳.۲۶۱.۴۹۶.۰۱۲ مین بازدیدکننده هستید. این طبقه فقط برای این بود که ثابت کند زنان به‌هیچ‌وجه راضی نمی‌شوند. از خرید شما متشکریم.»

مردان از دستور گرفتن نفرت دارند و عاشق تعریف و تمجیدند

مشکل اینجاست که هیچ مردی در منزل رئیس یا رقیب نمی‌خواهد. شاید آن رابطه موقت پیش برود؛ اما سرانجام نابود می‌شود.

«مادر بودن یک شغل تمام‌وقت است و تو نمی‌توانی این دو کار را باهم انجام بدهی و در هر دو هم موفق بشوی»

ما بیشتر زنان فقط به دلیل بی‌اعتمادی آلفا شده‌اند. این موضوع همیشه مستقیم به مردها مربوط نمی‌شود و شاید زن‌ها به‌طورکلی نمی‌توانند اعتماد کنند؛ اما اهمیتی ندارد که چرا یک زن ظاهری سرسخت به خود می‌گیرد، ریشه مشکل همیشه یکسان است: ترس. زنانی که بر رئیس بودن اصرار می‌کنند، از اینکه سپر محافظ خود را کنار بگذارند و صدمه ببیند، واهمه دارند. آن‌ها تصور می‌کنند باید حالت تدافعی بگیرند وگرنه به خواسته خود نخواهند رسید

یکی از دلایلی که باعث می‌شود بیشتر زنان موفق، مجرد یا مطلقه باشند این است که آن‌ها هرگز مهارت برقراری تعادل را به دست نیاورده‌اند. مادران خانه‌دار نیز مستعد آلفا شدن‌اند، زیرا در جایگاه مدیریت قرار گرفته‌اند.

همسرتان مسئول رفتارهای خودش است؛ اما رفتارهای او صددرصد به شما مربوط می‌شود.

بیشتر کشمکش‌های زناشویی فقط جنگ قدرت است: دو فرد تلاش می‌کنند یک خودرو را برانند و این ممکن نیست. تنها راه خاتمه این مشکلات این است که یکی از طرف‌ها تسلیم شود و در صندلی مسافر بنشیند، نه صندلی عقب، بلکه صندلی مسافر (تفاوتی مهم وجود دارد).

آلفاها یا تیپ «الف» به‌شدت جاه‌طلب‌اند. آن‌ها معمولاً تا وقتی به هدف خود نرسند، آرام نمی‌گیرند. آن‌ها اهل عمل‌اند، نه اهل حرف. همچنین در رویارویی با تأخیر، ناکارآمدی و بی‌فایده بودن صبر خود را از دست می‌دهند، به‌سادگی از کوره درمی‌روند؛ اما بخش مثبت‌تر قضیه این است که به‌طورکلی در انجام دادن هر کاری موفق‌اند؛ نه اینکه بهتر و باهوش‌تر از دیگران باشند، بلکه وقتی دیگران تسلیم می‌شوند آلفاها پشتکار به خرج می‌دهند.

بتاها یا تیپ شخصیتی «ب» بیشتر اهل تکیه‌کردن‌اند، آن‌ها صبورند، سخت نمی‌گیرند و به‌ندرت عجله می‌کنند. در تعاملات اجتماعی کُند پیش می‌روند، بیشتر تمایل دارند حرف بزنند تا اینکه چیزی را عملی کنند. بتاها امروز و فردا می‌کنند. این ویژگی به‌شدت برای آلفاها خسته‌کننده است، زیرا خودشان اهل عمل‌اند.

به همین دلیل به‌عنوان یک همسر بهترین کاری که می‌توانید انجام بدهید این است که قانع و راضی باشید

نمی‌توانید همان‌طورکه شغلتان را عوض می‌کنید همسرتان را هم تغییر بدهید. اگر چنین کنید مصیبت‌های دنباله‌دار در پیش خواهید داشت. وقتی فرد دوباره ازدواج می‌کند امکان شکست آن زندگی بالاتر می‌رود. این حرف من نیست، آمار و ارقام نشان می‌دهد بیش از هفتاد درصد ازدواج‌های مجدد با فرزندخوانده به شکست منجر می‌شوند. بازهم تکرار می‌کنم، بیش از هفتاد درصد ازدواج‌های مجدد با فرزندخوانده به شکست منجر می‌شوند.

عمیق‌ترین نیاز یک زن دوست داشته شدن است که در صورت بی‌احترامی و توهین به همسرش برآورده نمی‌شود.

ازآنجایی‌که همسر شما می‌خواهد شما را خوشحال کند، هرچه بخواهید فراهم می‌کند؛ اما دوست ندارد به او بگویید چه وقت و چطور این کار را انجام دهد. نمی‌خواهد احساس کند که این کار را از او تقاضا کردید، می‌خواهد حس کند خودش تصمیم گرفته است تا شما را تأمین کند. دوست دارد برآورده کردن خواسته‌ها، پیشرفت، بهبود و تسهیل زندگی شما را تصمیم خودش بداند.

مردی که با زن آلفا ازدواج کرده باشد بین دوراهی خشنود کردن همسر و نیاز خودش به سرپرست بودن گیر می‌کند.

نمی‌توانم بنشینم و به او گوش بدهم، چون می‌خواهم مشکل را حل کنم. باید کمک کنم تا حل شود! آلفای من این‌گونه است.

مرد یا زن می‌توانند محکم و درعین‌حال مهربان باشند.

جان تاونسِند، نویسنده و متخصص روابط انسانی، در کتاب خواسته‌های مردان و زنان می‌نویسد، «زنان آلفا نیز برای انتخاب جفت مناسب، تمایلاتی شبیه زنان سنتی‌تر دارند». به‌عبارت‌دیگر زنان آلفا و زنان بتا خواسته‌ای مشترک دارند: مرد آلفا!

اما دو آلفا با هم نمی‌سازند و بیشتر مردان آلفا زنان بتا را ترجیح می‌دهند و این یعنی زنان بتا اولویت مردان آلفا هستند.

وقتی با پیش‌فرض ذهنی در مورد بایدها و نبایدها وارد یک رابطه می‌شوید و اوضاع آن‌طورکه برنامه‌ریزی کرده‌اید پیش نمی‌رود، تنها نتیجه‌اش ناامیدی است. تنها راه‌حل این است که انتظارهای خود را پایین بیاورید.

صاحب فروشگاه برای اجتناب از تبعیض جنسیتی، روبه‌روی همان مغازه، مغازه دیگری ساخته است که مردان می‌توانند همسران دلخواه خود را انتخاب کنند. زنان طبقه اول عاشق روابط جنسی هستند. زنان طبقه دوم به روابط جنسی علاقه دارند و مهربان هستند و زنان طبقه سوم زنانی مهربان، علاقه‌مند به روابط جنسی و اهل ورزش‌اند. طبقه چهارم، پنجم و ششم را هیچ‌کس بازدید نکرده است.

این فیلم‌ها برای فرار از واقعیت‌اند