بریده‌هایی از کتاب چگونه برتر از دیگران باشید

احمق‌ترین مرد دنیا کسی است که بخواهد زنی را تغییر دهد و ابله‌ترین زن جهان کسی است که گمان می‌کند می‌تواند مردی را تغییر ده

زندگی کردن بدون تعقیب رویاهایی که در سر دارید فرقی با مردن ندارد.

همواره به یاد بسپارید در دنیایی که در آن به سر می‌بریم، بحران اتفاقی نیست که ممکن است به وقوع بپیوندد، بلکه قاعده بازی است.

یکی از اقدامات آتاتورک که با مقاومت فراوانی در میان مردم روبه‌رو شد، کشف حجاب بود. آتاتورک می‌پنداشت برای رهایی از سنت و گذار به مدرنیته باید حجاب را از میان بردارد. او برای تحقق خواست خود دست به هر اقدامی می‌زد از جمله توسل به زور و کمک گرفتن از قوای نظامی برای مقابله با مخالفان کشف حجاب اجباری، اما هر چه بیشتر می‌کوشید مقاومت مردمان نیز بیشتر می‌شد تا آن‌که سرانجام تصمیم گرفت این مشکل را به شیوه‌ای دیگر از میان بردارد. او به جای آن‌که زنان دین‌باور و متدین را مجبور به برداشتن حجاب کند، زنان بدکاره شهر را به داشتن حجاب و سر کردن برقعه واداشت. این نقشه شیطانی کار خود را کرد و زنان پاکدامن برای آن‌که از زنان بدکاره متمایز شوند با دست خودشان برقعه از سر برداشتند!

مشکل ترافیک اغلب بزرگ‌تر از آن است که شما به تنهایی بتوانید آن‌را حل کنید، اما شاید لزومی نداشته باشد که آن‌را حل کنید. شاید بهتر باشد به جای حل مشکل ترافیک از آن لذت ببرید و از آن استفاده کنید! برای انجام این کار کافی است به جای فشار دادن دندان‌هایتان روی هم، ناسزا گفتن به دیگران و چشم دوختن به چراغ قرمز در سنگینی ترافیک؛ چندین مجموعه دوره‌های آموزشی مفید یا کتاب‌های صوتی تهیه کنید و هنگام رانندگی یا نشستن بر روی صندلی تاکسی یا مترو به آن‌ها گوش دهید. در این صورت شما خودروی شخصی یا تاکسی‌های شهر را به یک دانشکده سیار تبدیل می‌کنید که هر چه بیشتر در ترافیک بمانید مانند آن است که بیشتر آموخته‌اید و استفاده بهتری از عمرتان کرده‌اید! من کسی را می‌شناسم که عاشق ترافیک

مبصر کلاس همیشه برگه‌ای در دست داشت که آن‌را به دو ستون «بدها» و «خوب‌ها» تقسیم می‌کرد. در زیر ستون خوب‌ها، اسامی‌دانش‌آموزانی نوشته می‌شد که به خوبی می‌توانستند در کلاس نقش یک جنازه را بازی کنند و در ستون بدها، نام بچه‌هایی نوشته می‌شد که از این استعداد محروم بودند!

علت آن ضخیم‌تر بودن جسم پینه‌ای در مغز زنان باشد که رابط میان دو نیمکره مغز است. همین تفاوت اساسی باعث می‌شود که وقتی زنی در حال جراحی قلب بیماری در اتاق عمل است متوجه اشاره پنهانی پرستار به متخصص بیهوشی شود و همزمان نیز به لباسی بیندیشد که می‌خواهد در مهمانی خواهرشوهرش به تن کند! اما وقتی مردی در حال رانندگی در خیابان است اگر کسی سوالی از او بپرسد یا خودرو را به درختی می‌کوبد و یا با مشت بر دهان کسی می‌کوبد که باعث پریشانی حواسش شده است!

احساسات جنسی در مردها از طریق حواس پنجگانه‌شان به سرعت تحریک می‌شود و برخی مردان به‌قدری مستعدند که حتی از طریق حس ششم خود نیز برانگیخته می‌شوند. اما زنان برای برانگیختگی به امنیت و آرامش نیازمندند. برای برقراری رابطه، مردان فقط به یک مکان مناسب نیاز دارند ولی زنان به دلیلی موجه برای این کار نیازمندند.

این کتابی نیست که پیش از خواب به‌دست بگیرید و چند صفحه‌ای از آن‌را بخوانید تا پلک‌هایتان سنگین شود و به خواب بروید، بلکه همانند شیپوری است که شما را از خواب بیدار می‌کند تا برای رسیدن به رویاهایتان بی‌تاب شوید

انسان‌های برتر به جای قضاوت دیگران می‌کوشند دریابند که دلیل اصلی رفتارشان چیست تا بهتر بتوانند آنان را رهبری و کنترل کنند و برای رسیدن به رویاهایی که در سر دارند به‌کار گیرند.

بار دیگر که در میان جمعی نشسته‌اید یک پرسش تخصصی مطرح کنید. مهم نیست که سوال شما دربارهٔ سیاست، ورزش، اقتصاد، پزشکی، انرژی اتمی، تربیت دلفین و یا جراحی غدد مترشحه داخلی پنگوئن در حالت پرکاری است، بی‌درنگ همه کسانی که در آن جمع با شما هستند درباره آن موضوع اظهارنظر می‌کنند. حتی گاهی تعداد نظرات ارایه شده از تعداد افراد آن جمع نیز بیشتر است زیرا برخی از آن‌ها بیش از یک نظر درباره همان موضوع می‌دهند!

هیچ کس در جایی که باید باشد، نیست. ترس همه را زمین‌گیر کرده است.

انسان‌های برتر در یک ویژگی، مشترک هستند. آن‌ها همگی این قدر می‌دانند که چقدر نمی‌دانند! آدم‌های معمولی از آن‌جا که هیچ نمی‌دانند گمان می‌کنند که همه چیز را می‌دانند!

سقراط به بشر آموخت که پیشبرد علم و دانش و کسب آگاهی و بصیرت، دستاورد طرح پرسش‌های هوشمندانه از زندگی و طبیعت است و نه خیره شدن به آن‌ها.

بخشی از مغز مردان که به فعالیت‌های جنسی اختصاص یافته است تقریبا ۲.۵ برابر همین بخش در مغز زنان است. شاید علت این که اغلب زنان می‌نالند که یک شوهر بی‌وفا و هوس‌باز نصیب‌شان شده است نتیجه همین تفاوت در مغز همسران‌شان باشد که باعث می‌شود بیشتر به مسایل جنسی بیندیشند.

اصیل باشید تا دیگران با شما مانند یک شاهکار هنری رفتار کنند زیرا اگر یک کپی باشید با شما مانند یک شیء بی‌ارزش رفتار می‌شود حتی اگر یک کپی عالی و بی‌نقص باشید. همواره به یاد بسپارید اگر داستان شورانگیزی در پشت سر خود داشته باشید، مردمان حتی سکوت‌تان را نیز می‌خرند!

. انسان‌های برتر دورتادور خود را از اشیاء، مکان‌ها، انسان‌ها و رویدادهایی پر می‌کنند که به آنان برای تحقق رویاهایی که در سر دارند یاری می‌رساند؛ زیرا به خوبی می‌دانند که هر آدمی دیر یا زود به آن چیزی تبدیل می‌شود که در اطراف خود گرد آورده است.

شما هر بار که کنترل تلویزیون را به‌دست می‌گیرید، هر بار که از یخچال چیزی برای خوردن بر می‌دارید، هر بار که کتابی برای خواندن به‌دست می‌گیرید، هر بار که انجام تمرینات ورزشی را به فردا موکول می‌کنید، هر بار که یک لوح فشرده را برای شنیدن موسیقی درون دستگاه پخش قرار می‌دهید، هر بار که دعوت دوستی را برای نوشیدن یک فنجان قهوه می‌پذیرید و هر بار که اندیشه‌ای را در میان هزاران اندیشه بر می‌گزینید و بر آن متمرکز می‌شوید، در حقیقت در حال آفرینش خود هستید

در حقیقت برای حل بسیاری از مشکلات لازم نیست تا تغییری در جهان بیرونی صورت گیرد. اگر در نگرش آدمی تغییر به‌وجود آید گاه بدون هیچ تغییری در بیرون می‌توان مسئله‌ای را حل کرد. انسان‌ها جهان را آن گونه که هست درک نمی‌کنند بلکه آن‌را به شکلی درک می‌کنند که خودشان هستند و زمانی که تغییری در نحوه نگرش آن‌ها به‌وجود می‌آید بی‌درنگ جهان پیرامون‌شان را به شکلی دیگر می‌بینند و درک می‌کنند.

به جای تمسخر دیگران با نگاهی ژرف به درون ذهن انسان‌ها رخنه کنید و دریابید در آن‌جا چه می‌گذرد. انسان‌های برتر به جای قضاوت دیگران می‌کوشند دریابند که دلیل اصلی رفتارشان چیست تا بهتر بتوانند آنان را رهبری و کنترل کنند و برای رسیدن به رویاهایی که در سر دارند به‌کار گیرند.

شما در آفرینش، موجودی بی‌همتا و یگانه‌اید و تا زمانی که این بی‌همتایی را لحظه‌به‌لحظه زندگی کنید مانند یک شاهکار هنری می‌درخشید و با شما مانند یک گوهر گرانبها رفتار می‌شود ولی اگر در همنوایی با دیگران وجود منحصربه‌فرد خود را انکار کنید آن‌گاه با شما نیز به سان آدمکی در میان آدمیان رفتار می‌شود و به شی‌ای کم‌ارزش تبدیل می‌شوید.

فراموش نکنید شاهزادهٔ زیبای افسانه زندگی شما بر سر هرگذرگاهی عشوه‌گری نمی‌کند. او با غرور یک شاهزاده و نجابت یک فرشته در قلعه‌ای مرتفع که اژدهایی از آن محافظت می‌کند، برفراز کوهی بلند در انتظار آن لحظه شورانگیزی است که شما با شجاعت یک قهرمان اژدها را نابود کنید و او را عاشقانه در آغوش بگیرید.

به یاد داشته باشید که هیچ ستمگری به آسانی از قدرت دست نمی‌کشد. قدرت ماهیتی جذاب و افسونگر دارد به گونه‌ای که باعث می‌شود کسی که صاحب آن است جز در برابر قدرت بیشتر سر تسلیم فرود نیاورد و راضی به واگذاری قدرتش نشود.

مبصر کلاس همیشه برگه‌ای در دست داشت که آن‌را به دو ستون «بدها» و «خوب‌ها» تقسیم می‌کرد. در زیر ستون خوب‌ها، اسامی‌دانش‌آموزانی نوشته می‌شد که به خوبی می‌توانستند در کلاس نقش یک جنازه را بازی کنند و در ستون بدها، نام بچه‌هایی نوشته می‌شد که از این استعداد محروم بودند!

این وظیفهٔ شماست که برای بهتر دیدن چشمان‌تان را ببندید! دنیا فقط آن‌چیزی نیست که می‌بینید، بلکه بیشتر آن چیزهایی است که نمی‌بینید! پس بکوشید نادیدنی‌ها را ببینید.

حقیقت این است که هر قدر علم و دانش انسان بیشتر باشد به همان میزان آگاهی او بر جهل و نادانی‌اش نیز بیشتر می‌شود. اغلب کسانی که دانش کمتری دارند بیش از دیگران احساس می‌کنند که همه چیز را می‌دانند و کمتر نیازی به یادگیری در خود می‌بینند

در حقیقت ما هرگز دنیا را آن‌گونه که هست درک نمی‌کنیم. مغز انسان جهان را به قطعات ریزی خرد می‌کند و یک‌بار دیگر آن‌را به شکلی که می‌خواهد از نو بنا می‌کند و طی این فرایند پیچیده اغلب بخشی از واقعیت را حذف و بخشی از آن‌را تحریف می‌کند

در کتاب‌های آسمانی وعده داده شده است که اگر بپرسید به شما پاسخ داده خواهد شد، اگر بجویید عاقبت می‌یابید و اگر در بزنید بی‌گمان در به رویتان گشوده خواهد شد.

در اثر ایستادگی و مقاومت مردم و رهبری موهانداس، جنبش استقلال‌طلبی هند به پیروزی رسید و هندوستان استقلال یافت و از زیر سلطه و اسارت انگلستان بیرون آمد. موهانداس به قدری مورد احترام بود که حتی دشمن دیرینه‌اش دولت انگلستان ۲۰ سال پس از مرگش تمبری به یادبودش منتشر کرد. او پنج بار نامزد جایزه صلح نوبل شد. مردم سراسر جهان شیفته انسانیت و روح بزرگش بودند.

هستی با یک انفجار آغاز شد. ۱۳.۷ میلیارد سال پیش، جهانی که ما در آن به سر می‌بریم با انفجار بزرگ متولد شد و آن‌گاه زمان و فضا به‌وجود آمدند و انرژی عظیمی آزاد شد که با سرعت نور به هر سو روان شد.