بریده‌هایی از کتاب چگونه بدرخشید؛ درس‌هایی برای پیروزی در زندگی و کسب و کار

آنچه باید به یاد بسپارید، این است که ثروتمند شدن یک «فرآیند» است، نه یک «اتفاق».

بهترین دزدی‌ها، دزدیدن قلب مشتری است و کسب‌وکارهای موفق این هنر را به‌خوبی آموخته‌اند.

شما هرقدر قدرتمند باشید، در برابر کائنات ضعیف و ناتوانید. پس هیچ‌گاه با قوانین حاکم بر آن نجنگید و بکوشید از قوانین حاکم بر جهان برای موفقیت و پیروزی در زندگی و کسب‌وکارتان استفاده کنید و این قانون برتر کائنات است: «هرقدر بدهید، همان‌قدر به‌دست می‌آورید». اگر می‌خواهید سود بیشتری ببرید، بکوشید سود بیشتری به دیگران برسانید. اگر دیگران از کالا یا خدمات‌تان سودی نبرند، نباید انتظار به‌دست آوردن سود فراوانی را داشته باشید. با تمام توانتان، بکوشید مشتریان خود را شگفت‌زده کنید و همیشه بیش از آنچه وعده داده‌اید به آن‌ها خدمت کنید و در خدمت به مشتری همواره یک گام فراتر از رقبایتان بروید.

در روزگاری که ما در آن به سر می‌بریم، سرعت ورود اطلاعات به سیستم عصبی ما بسیار بیشتر از آن است که بتواند این پیوندها شکل گیرد و مغزمان به‌خوبی داده‌های جدید را پردازش کند. به‌همین خاطر ما آدم‌هایی شده‌ایم با وسعت اقیانوسی به عمق ۱ میلی‌متر! بسیار می‌دانیم؛ اما به‌راستی هیچ نمی‌دانیم!

لحظات سختی که آمده‌اند، برای همیشه نمی‌مانند، آن‌ها آمده‌اند تا بگذرند و تنها وظیفه‌شان این است که شما را برای آینده‌ای درخشان‌تر آماده کنند.

در حقیقت داستان ظهور و سقوط کسب‌وکارها اغلب شبیه داستان ظهور و سقوط امپراتوری‌هاست و علت اصلی سقوط هر دو، «موفقیت» بوده است! موفقیت بزرگ‌ترین علت شکست است. درواقع دره همیشه آن زمانی عمیق‌تر است که شما در قلهٔ کوه ایستاده‌اید!

جسارت آن‌را دارم که به‌یقین بگویم اگر به‌سمت پول بدوید، از شما می‌گریزد و اگر در جهت آفرینش ارزش‌هایی سودمند برای مشتری حرکت کنید، آن‌گاه پول از هر طرف به‌سویتان سرازیر می‌شود!

مردم پولشان را بسیار دوست دارند و به‌آسانی آن‌را با چیزی دیگر مبادله نمی‌کنند، مگر آن‌که لذت بسیاری به‌جای درد دوری از پول به‌دست آوردند و همیشه «چیز بهتر» آن چیزی است که با «عشق» درآمیخته باشد. شاید به این دلیل است که همیشه دست‌پخت مادر از دست‌پخت بهترین سرآشپزان دنیا بهتر است؛ زیرا غذای مادر با عشق پخته می‌شود. در دنیای کسب‌وکار نیز همین قانون حکمفرماست و همیشه کالا یا خدمتی که با عشق آمیخته باشد، خواهان بیشتری دارد، زیرا آدمی تشنهٔ عشق است و پیوسته در همه‌جا آن‌را تمنا می‌کند.

حتی لحظه‌ای از آموختن باز نمی‌ماندید، زیرا می‌دانستید «هیچ‌یک از ما» به‌تنهایی آگاه‌تر از «همهٔ ما» نیست و به‌همین خاطر به‌سرعت می‌آموختید و با شتاب از دام دانستگی می‌رهیدید؛ زیرا برای پرواز به آن‌سوی روزمرگی باید رها از سنگینی بار دانش کهنه بود

طبق برآوردهای انجام‌شده، اقتصاد آمریکا سالانه هزار میلیارد دلار در اثر «خشم» زیان می‌بیند.

اندرو کارنگی، ثروتمندترین مرد تاریخ بشر، از خانواده‌اش خواسته بود، پس از مرگش، تنها یک جمله روی سنگ قبرش بنویسند: «در این‌جا مردی خفته است که همیشه کسانی را به خدمت می‌گرفت که از خودش برتر بودند».

به کسی که به شما «نه» می‌گوید لبخند بزنید و دستش را به‌گرمی بفشارید و از او سپاسگزار باشید، زیرا این «نه» شما را یک گام به آن «آری» که در انتظارش هستید، نزدیک‌تر کرده است.

ضرب‌المثلی فرانسوی می‌گوید: «زنان سایهٔ مردان‌اند. اگر به سمتشان بروید، از شما می‌گریزند و اگر از آن‌ها دوری کنید، در پی شما می‌دوند». البته من شهامت آن‌را ندارم که با این ضرب‌المثل موافقت کنم؛ اما جسارت آن‌را دارم که به‌یقین بگویم اگر به‌سمت پول بدوید، از شما می‌گریزد و اگر در جهت آفرینش ارزش‌هایی سودمند برای مشتری حرکت کنید، آن‌گاه پول از هر طرف به‌سویتان سرازیر می‌شود!

این قانون هستی است و فراموش نکنید، شما و کسب‌وکارتان نیز بخشی از هستی و کائنات هستید. در حقیقت کسب‌وکارها به همان میزانی می‌توانند سود کنند که به دیگران منفعت می‌رسانند، نه بیشتر و نه کمتر! در این میان، شعبده‌ای در کار نیست و اگر فکر می‌کنید شما نیز، مانند آن آقای مدیر مومیایی، می‌توانید استثنایی در این قانون باشید، باید بگویم که سخت در اشتباهید. ثروت بیل گیتس، بنیانگذار مایکروسافت، بیش از ۵۰ میلیارد دلار است؛ زیرا او بیش از ۲۰ نفر از شرکا و همکارانش را میلیاردر و هزاران نفر از سهامداران شرکتش را میلیونر کرده است.

انسان‌های هوشمند و شرافتمند راهی ساده‌تر و لذت‌بخش‌تر را برمی‌گزینند. آن‌ها به جای آن‌که از دیوار خانهٔ مردم بالا بروند از دیوار قلبشان بالا می‌روند! آن‌ها به‌خوبی می‌دانند که اگر از دیوار قلب مردم بالا بروند و وارد آن شوند، آن‌گاه به‌آسانی می‌توانند به گنجینه‌ها دست یابند و بی‌شک مطمئن‌ترین راه برای ورود به قلب دیگران این است که از صمیم قلب دوستشان داشت.

می‌کوشیدید فقط روی آن ۲۰ درصد از فعالیت‌هایی متمرکز شوید که ۸۰ درصد سودتان در گرو آن است و بهتر از هر کسی می‌دانستید چگونه «بیشترین» را با «کمترین» به‌دست آورید و بی‌رحمانه در سبک‌تر کردن هرچه بیشتر خود می‌کوشیدید تا جایی که به سبکی یک اندیشه در فضا شناور شوید. شما پیوسته بر سرعت شکست‌خوردنتان می‌افزودید تا به همان نسبت بر سرعت پیروزی‌هایتان بیفزایید؛ زیرا می‌دانستید این تنها روشی است که می‌توانید به کمک آن به‌سمت بالا سقوط کنید!

انسان‌ها برای به‌دست آوردن اکسیژن پول نمی‌دهند؛ زیرا نامحدود است. هرچند به آن نیاز فراوان دارند و بابت خرید طلا پول زیادی می‌دهند؛ چون طلا بسیار محدود است، هر چند به آن نیازی ندارند! در حقیقت ما برای کالاهایی که عرضهٔ آن‌ها محدود است، پول بیشتری می‌دهیم، هرچند استفادهٔ چندانی نداشته باشند و برای کالاهایی که حتی بقایمان به وجودشان بستگی دارد، پولی نمی‌دهیم، زیرا در همه‌جا به‌آسانی در دسترس‌اند. این قانون نانوشتهٔ دنیای کسب‌وکار است که هرگاه عرضهٔ کالایی بیشتر از تقاضا برای آن می‌شود، قیمت کاهش می‌یابد و اگر عرضهٔ آن زیاد شود، آن‌گاه مانند هوا رایگان می‌شود!

چه دلیلی دارد که ما نتوانیم از زندگی و کسب‌وکارمان افسانه‌ای به‌یادماندنی خلق کنیم؟ اجازه دهید، دلیلش را به شما بگویم؛ تنها علتش این است که ما خیلی عاقلیم! فیزیک‌دانان پس از مطالعات فراوان بر روی زنبور عسل، به این نتیجه رسیده‌اند که با توجه به اندازهٔ بدن و سطح بال‌هایش، پرواز برایش غیرممکن است؛ اما خوشبختانه زنبورهای عسل علاقه‌ای به مطالعهٔ تحقیقات علمی دانشمندان فیزیک ندارند و نمی‌دانند که از نظر علمی پرواز برای آن‌ها غیرممکن است و درست به‌همین خاطر می‌توانند معجزهٔ پرواز را تجربه کنند!

توماس ادیسون برای اختراع لامپ مواد گوناگونی را آزمایش کرد؛ ولی هر بار شکست خورد. او ۹۹۹ ماده را امتحان کرد تا سرانجام بتواند ماده‌ای را بیابد که در اثر عبور جریان الکتریسیته از آن ملتهب شده و انرژی الکتریکی را به انرژی تابشی تبدیل کند. آن ماده فلز تنگستن بود که هم‌اکنون درون لامپ روشنایی اتاقتان نورافشانی می‌کند. ادیسون ۹۹۹ «نه» شنید؛ اما ایستادگی کرد تا شب‌های تاریک همانند روزی روشن نورانی شوند. شما برای روشنایی‌بخشی به آینده‌تان چقدر ایستادگی و پایمردی از خود نشان می‌دهید؟

طبق برآوردهای انجام‌شده، اقتصاد آمریکا سالانه هزار میلیارد دلار در اثر «خشم» زیان می‌بیند. در این سوی آب که من و شما زندگی می‌کنیم، هنوز آماری در دست نیست که سالانه چه میزان از اقتصادمان در اثر این سم مهلک زیان می‌بیند؛ اما در حقیقت خشم، کسب‌وکارتان را مسموم می‌کند و به حساب بانکی‌تان دستبرد می‌زند!