بریده‌هایی از کتاب کاندید

این دنیا برای چه بوجود آمده است؟» - «برای دیوانه کردن ما.

مردم گرگ به دنیا نیامده‌اند بلکه گرگ شده‌اند. خدا به آنها نه توپ داده و نه نیزه بلکه خود آنها برای نابودی خود اینها را ساخته‌اند.

کار، سه گرفتاری را از ما دور می‌کند: تنبلی، هوس و احتیاج.

دیگر بحث نکنیم و سر کار برویم. این تنها راه تحمل کردن زندگی است.

کار، سه گرفتاری را از ما دور می‌کند: تنبلی، هوس و احتیاج.»

اینکه بگوییم این جهان بهترین جهان‌هاست و همه‌چیز در آن به بهترین صورت است، منجر به تقدیرگرایی و نگرش خطرناک هرچه پیش آید خوش آیدی می‌شود که مانع اصلاحات ضروری است.

دیدن چیزهای تازه و انجام دادن کارهای نو، کیف فراوان دارد.

از هر مسافری که در کشتی است بخواهید تا سرگذشتش را برایتان بازگوید، اگر کسی را یافتید که از زندگی خود ناراضی نباشد و با خود نگفته باشد که بدبخت‌ترین است، مرا با سر به دریا بیندازید.»

آخر این چه دنیایی است؟» مارتن گفت:‌«مکانی بس دیوانه‌کننده و نفرت‌انگیز.»

پدران روحانی مالک همه چیز و مردم فاقد همه چیزند.

کار کنید زیرا کار سه بلای بزرگ را از شما دور می‌کند: «افسردگی، هوس و نیاز».

انسان کمی طبیعت را فاسد کرده است، مردم گرگ به دنیا نیامده‌اند بلکه گرگ شده‌اند. خدا به آنها نه توپ داده و نه نیزه بلکه خود آنها برای نابودی خود اینها را ساخته‌اند.

مگر انسان مجبور است باری را که باید روی زمین بگذارد، بخواهد که همواره با خود حمل کند؟ از هستی خود بیزار ولی به زندگی علاقمند باشد؟ آیا ابلهانه‌ترین کار این نیست که ماری که ما را می‌بلعد آنقدر نوازش کنیم تا قلبمان را هم بخورد؟

کاندید زیر لب گفت: « چه مرد بزرگی‌ست! آنقدر نابغه است که از هیچ چیز خوشش نمی‌آید.»

بدبختی ایجاد حق می‌کند.

بدبختی ایجاد حق می‌کند.

کاکامبو پرسید: «خوش‌بینی یعنی چه؟» - «یک ادعای خنده‌دار که همه چیز خوب است حتی اگر ظاهرش بد باشد.»

«پس این دنیا برای چه بوجود آمده است؟» - «برای دیوانه کردن ما.»

کار، سه گرفتاری را از ما دور می‌کند: تنبلی، هوس و احتیاج.»

پروردگارا! اگر جنگ و خونریزی اجتناب‌ناپذیر است، لااقل ما را بر آن دار که در دامن صلح، یکدیگر را به چشم نفرت ننگریم و همچون درندگان بیابان‌ها هم‌نوعان خویش را ندریم.

«من بدتر از اینها را هم دیده‌ام. دانشمندی که سرانجام به دار آویخته شد به من می‌گفت که این دنیا به بهترین صورت ممکن است و از این بهتر نمی‌شود و بدبختی‌ها حکم سایه‌های یک تابلوی فریبنده هستند.

از رؤسای کشور تا قایقران هرکس دردی دارد

انسان برای آن به‌وجود آمده که یا دچار بدبختی و نگرانی باشد یا رنج تنبلی و تن‌پروری را تحمل کند.

اگر شری هست، به‌خاطر نقص کمال در انسان‌هاست و این شر هم نهایتاً برای تکمیل امور خیر است

کاکامبو به آرامی پرسید: «مذهب الدورادو چیست؟» پیرمرد باز در شگفت شد: «مگر دو مذهب هم می‌تواند موجود باشد؟ ما نیز مذهب همه را داریم: از صبح تا شب به ستایش خداوند یکتا می‌پردازیم.»

همه به دنبال خوشی هستند. هیچ‌کس هم به آن نمی‌رسد.

از جرم این مرد که قرار بود مجازات شود پرسید و چون شاه اهل علم بود از حرف‌های کاندید دریافت که او باید یک فیلسوف باشد که از مسائل دنیا بسیار بی‌اطلاع است

کاندید که مثل یک فیلسوف می‌لرزید در این سلاخی دلیرانه به بهترین وجه ممکن خود را پنهان کرده بود.

«مراسم سلام به اعلی‌حضرت چگونه است؟ باید زانو بزنیم یا سجده کنیم؟ دست‌هایمان را بر سر بگذاریم یا بر پشت؟ آیا باید خاک زمین را ببوسیم؟ خلاصه این تشریفات سلام دادن چگونه است؟» - «رسم این است که شاه را در آغوش می‌گیرند و گونه‌هایش را می‌بوسند.»

کاکامبو پرسید: «خوش‌بینی یعنی چه؟» - «یک ادعای خنده‌دار که همه چیز خوب است حتی اگر ظاهرش بد باشد.»