بریده‌هایی از کتاب قطار سرعت به سوی ثروت

«زندگی شما دو روز بسیار مهم دارد. یکی روزی که متولد می‌شوید و دوم روزی که علتی برای تولد خود پیدا می‌کنید.»

«آن‌گاه که تصمیمی می‌گیرید؛ جهان هستی برای اجرای آن نقشه می‌کشد.» رالف والدو امرسون

«آن‌ها از شجاع بودن شما ناراحت نیستند. آن‌ها از ترسو بودن خود در رنج و عذاب هستند. آن‌ها از شما نمی‌رنجند. آن‌ها از خودشان می‌رنجند.»

«تنها و مهم‌ترین کاری که باید انجام دهید، انتخاب افراد درست و حفظ آن‌هاست. هیچ چیز مهم‌تر از این وجود ندارد.»

خلاصه این‌که مبانی موفقیت ساده و آسان است، حفظ تعهد به آن‌ها دشوار است.

شما خالق سرنوشت خود و در همان حین مسافر این سیاره هستید.

از شما می‌خواهم حتماً این ساعت را بخرید. وقتی کارهای مهم و حیاتی خود را شناختید، بررسی کنید چه مقدار زمان صرف انجام دادن آن‌ها می‌کنید. از کم بودن زمانی‌که صرف مهم‌ترین کارها می‌کنید، تعجب خواهید کرد، درحالی‌که باید تمام وقت خود را به کارهای مهم بپردازید. اگر مأموریت خود را افزایش زمان کار مفید خود تعیین کنید، شرکت و زندگی خود را تغییر خواهید داد.

اجازه دهید بگویم؛ در واقع اغلب مردم به شما فکر نمی‌کنند، فقط به مشکلات خودشان می‌اندیشند و اگر هم به شما فکر کنند به این می‌اندیشند که شما درباره‌ آن‌ها چه فکر می‌کنید.

به‌علت انجام دادن کارتان، علاقه‌مند باشید

«آن‌گاه که تصمیمی می‌گیرید؛ جهان هستی برای اجرای آن نقشه می‌کشد.» رالف والدو امرسون

«زندگی شما دو روز بسیار مهم دارد. یکی روزی که متولد می‌شوید و دوم روزی که علتی برای تولد خود پیدا می‌کنید.»

من به مأموریت قدرت‌بخشی به کارآفرینان سراسر دنیا علاقه‌مندم. من تمایل دارم به مردم کمک کنم تا به موفقیت برسند و نتایج دلخواه خود را در همه زمینه‌های زندگی کسب کنند. علاقه‌مندم که از طریق نشریه موفقیت امید، ثروت و وفور نعمت را در دوران ترس، تاریکی و بحران جامعه به مردم هدیه بدهم. من به مبارزه علیه خبرهای بد رسانه‌ای که دنیا را بد، وحشتناک، ناامیدکننده و فاسد معرفی می‌کند، علاقه‌مندم. همین علاقه است که صبح‌ها مرا از رختخواب بیرون می‌کشد. با وجودی که کار روزانه‌ام سخت و طاقت‌فرساست، علاقه‌ام به دلیل کاری که انجام می‌دهم، مرا از هرگونه تردید می‌رهاند.

به‌طور کلی همیشه تعداد خریداران عالی کمتر از خریداران متوسط است. برای استفاده‌ موفقیت‌آمیز از این راهبرد باید تعداد مشتری‌های خود را محدود کنید و بر آن‌ها متمرکز شوید و بهترین خدمات را به آن‌ها ارائه دهید.

بهترین خریداران صد برابر مشتری معمولی سودآور هستند و ضرر کمتری به شما می‌زنند.

«به‌عنوان رهبر، ۱۰۰ درصد مسئولیت با شماست. وقت خود را با مقصر شمردن دیگران هدر ندهید.»

«اگر بیشتر از سه اولویت دارید، پس هیچ کدام برای شما اولویت نیستند.»

"نه" گفتن را یاد بگیرید. تنها راه دور شدن از موارد مزاحم و حاشیه‌ها وجود نداشتن آن‌هاست! مهارت استادانه‌ای که افراد معمولی را از افراد فوق‌العاده موفق مجزا می‌کند "نه" گفتن است. برای کارآفرینی که هر فرصتی ارزنده و هر ایده‌ای شگفت‌انگیز است، این کلمه‌ دو حرفی به مهم‌ترین حروف الفبا تبدیل می‌شود. وقتی از وارن بافت پرسیدند: «مهم‌ترین رمز موفقیتش چه مواردی بوده است؟» منتظر بودم نظریه‌ای اقتصادی در زمینه‌ امور مالی یا مذاکرات تجاری زیرکانه از الهامات اوماها بگوید؛ اما به‌جای آن پاسخ داد: «از هر صد فرصت بزرگی که به من روی می‌آورد، به ۹۹ مورد آن "نه" می‌گویم.»

۱. واقعیت را ببینید؛ ابتدا دیدگاه و هدف خود را مشخص کنید. واقعیت را از خیال جدا کنید. تلفن می‌خواهید بزنید، شیری در کار نیست. اگر شماره بگیرید، یک نفر به تلفن شما جواب می‌دهد، او شما را از پشت تلفن نمی‌خورد. اگر در مقابل جمع کوچکی بایستید، آن‌ها روستای شما را تاراج نمی‌کنند. اگر تنها پشت تریبون بایستید و سخنرانی کنید، مخاطبان به شما حمله نمی‌کنند. در معرض خطر مرگبار قرار ندارید. قبل از انجام دادن هر کاری که فکر می‌کنید از انجام دادن آن می‌ترسید از خود بپرسید: «اگر این کار را انجام دهم، می‌میرم؟» اگر پاسخ منفی است، پس ترس شما واقعی نیست و نباید هیچ تأثیری بر شما داشته باشد.

باور کنید خیلی ساده در دامش می‌افتیم. خیلی ساده رویاهای دیگری را قبول می‌کنیم یا فریب اهداف دیگران را می‌خوریم و برخلاف خواسته‌ خود عمل می‌کنیم. «مسیر خودت را دنبال کن، به ندای قلبت گوش بسپار. به قلب خودت نه به جاه‌طلبی‌های دیگران. اجازه نده ترس، حسادت یا فشار اجتماعی تو را از هدفت دور کند.» شما می‌دانید چه چیزی را دوست دارید و چه چیزی را دوست ندارید. می‌دانید چه چیزی شما را خوشحال می‌کند و چه چیزی ناراحت. از شهود خود استفاده کنید، به ندای درون خود گوش بسپارید و به موارد بیرونی توجه نکنید.

اگر از اهداف درآمد خود عقب هستید، دلیلش این است که وقت خود را به انجام دادن کارهای کم ارزش هدر دادید، همین. تنها دلیلش این است.

برای پیشبرد سازمان خود نگویید: «حرکت کنید» بلکه بگویید: «دنبال من حرکت کنید» و عمل خود را الگو و دستورالعمل قرار دهید.

«همه ما زمین می‌خوریم؛ اما تنها چیزی که ما را از دیگران متمایز می‌کند، این است که چقدر سریع‌تر از زمین برمی‌خیزیم.»

دیوانه به کسی می‌گویند که به‌طور غیرعادی به موضوع خاصی خوشبین و علاقه‌مند است. اگر این تعریف مناسبی برای کارآفرین نیست، پس چه تعریفی مناسب آن است

افراد عادی جامعه؛ یعنی نود درصد این اجتماع بزرگ دوست ندارند ببینند فردی عجیب و دیوانه از خط خارج شده است. این ناهماهنگی و عدم‌انطباق آن‌ها را تهدید می‌کند. انتخاب‌ها و هویت آن‌ها را به چالش می‌کشد. آن‌ها ترجیح می‌دهند به‌جای بیرون آمدن از وضعیت کنونی خود، انتخاب‌های شما را مسخره و به شما حمله کنند به این امید که شما را به داخل گروه خود بکشند و با این کار احساس بهتری به خود پیدا کنند.

خبر بد این‌که دیوانه بودن در ابتدا دردناک است.

پول عامل اصلی انگیزه‌بخش افراد عالی و درجه یک نیست. حتی جزء سه اولویت نخست آن‌ها هم نیست! آن‌ها خواهان همکاری با افراد مهم و عالی هستند. دوست دارند، کاری چالش‌برانگیز و معنادار انجام دهند که در هر زمینه‌ای موجب رشد و پیشرفت آن‌ها شود. شغلی را انتخاب می‌کنند که با افراد عالی کار کنند، نه شغلی نامناسب و بیهوده با حقوق عالی.

آگهی استخدامی کنونی شما چه ویژگی‌هایی دارد؟ شاید برعکس است؟ آیا آگهی دادید که با فلان حقوق و شرایط کاری استخدام می‌کنید؟ اگر این‌طور است، گمان کنم کارمندانی با همان ویژگی استخدام کنید. زمان آن است که تغییراتی بدهید و راهبرد خود را عوض کنید.

عنوان آگهی استخدامی باید این باشد: «به یک نفر بااستعداد، علاقه‌مند و دارای شخصیت عالی که حرفه‌ای و شخصی مشتاق انجام دادن مأموریت عالی و دلخواه ما باشد، نیازمندیم.» توضیح دهید چطور برای رسیدن افراد به هدف حرفه‌ای و فردی در حال رشد و پیشرفت آن‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنید. درباره پاداشی که برای پیشرفت آن‌ها در نظر گرفته‌اید، کمی توضیح دهید. من هرگز در آگهی استخدام درباره پاداش مطلبی چاپ نمی‌کنم. فقط می‌نویسم: «بسیار بهتر و بالاتر از استاندارد بازار است.» همین.

«مردم به اندازه‌ای که می‌توانند سریع حرکت نمی‌کنند. سرعت آن‌ها به اندازه‌ رهبر آن‌هاست. شما سرعت را تعیین می‌کنید.» رهبر باید در رأس گروه قرار گیرد

زمان شما چه ارزشی دارد؟ هدف درآمد شما برای امسال چقدر است؟ صد هزار دلار؟ پانصد هزار دلار؟ یک میلیون دلار؟ آن عدد را به دو هزار تقسیم کنید. عدد به‌دست آمده نرخ ساعتی است که باید در هفته‌ چهل ساعتی سال بعد به‌وجود آورید؟ یعنی هر یک ساعتی که می‌گذرد و شما آن مبلغ پول را به‌دست نمی‌آورید، به ضرر شماست. متوجه شدید؟ نه؟ پس این را امتحان کنید: برای این هدف که سالیانه ۲۵۰/۰۰۰ دلار درآمد داشته باشید، نرخ هر ساعت شما باید ۱۲۵ دلار باشد. مثلاً در اول ژانویه سال نو، با ۲۵۰/۰۰۰ دلار سپرده در حساب بانکی خود از خواب بیدار می‌شوید (سال نو مبارک!) سپس هر ساعتی که کمتر از ۱۲۵ دلار درآمد داشته باشید، ۱۲۵ دلار از حساب شما کسر می‌شود