کتاب دوماهنامه نیویورکفا ـ شماره ۶ ـ فروردین ۱۳۹۵

دوماهنامه نیویورکفا ـ شماره ۶ ـ فروردین 1395 *** دوماهنامه الکترونیکی داستان و شعر نیویورکفا (نیویورکر فارسی) در ششمین شماره خود، بخش نقد فیلم را به بخش‌های داستان و شعر خود افزوده است. در این شماره نیویورکفا، ۷ داستان کوتاه، ۶ شعر و دو نقد پیرامون فیلم‌های مریخی و سیکاریو را می‌خوانیم. در یکی از داستان‌های این مجموعه به نام «وسپا» می‌خوانیم: «مارک وسپایش را بیرونِ مدرسه‌ی یاسْمین در منچستر، کنار سه‌تای دیگر پارک کرد؛ جایی که باید امن می‌بود. یاسمین هیچ‌وقت زحمتِ جمعه به مدرسه رفتن را به خود نمی‌داد، برای همین باید جای دیگری ملاقات می‌کردند. روزی ابری بود و نم‌نمِ بارانی می‌زد، و مارک به خاطرِ راندن در شهرْ کمابیش خیس شده بود. کمی بی‌قرار بود. گِلْ شلوار جینش را لکه‌لکه کرده بود اما انگشت‌هایش توی دستکش‌های تازه‌ی قشنگش گرم بودند. عاشق وسپایش بود. کلاه‌کاسکتش را زیر تَرک قفل کرد و پیرو پیامک‌هایی که به دستش می‌رسید، تا خیابان المسلی که یاسمین گفته بود می‌توانند آنجا در خانه‌ای خالی عشق‌بازی کنند سه ایستگاه اتوبوس سوار شد؛ گفته بود از توی حیاط راهی به داخل هست. خودش قبلن آنجا رفته بود اما وقتی به خیابان المسلی رسید، معلوم شد باید از دیوار حیاط بالا بروند، بعد از توی پنجره‌ای شکسته جلوی چشمِ رهگذران، داخل شوند. مارک قبول نکرد. وقتی می‌توانستند آخر هفته در منزل پدر و مادرش، در آرامش، با هم عشق‌بازی کنند، چرا باید پیه دستگیر شدن در حین ورود غیرقانونی به خانه‌ای را به تن می‌مالیدند؟ به دوست‌دخترش گفت: «یادت بیاد، مامانم داره می‌ره سفر.» در کافی‌شاپی در خیابان کوت نشستند اما یاسمین نمی‌توانست داخل کافه دود و دَم راه بیاندازد و حتی بیرون، روی صندلی‌های زیرِ سایه‌بان هم مطمئن نبود جراتِ علف کشیدن داشته باشد؛ کاری که اگر به خانه‌ی خالی رفته بودند می‌توانست انجام دهد.»