کتاب ماه منظر

«ماه‌منظر» اثر مهران محمدی (آذر مهر)، رمانی اجتماعی-روان‌شناسانه و عبرت‌آموز بر اساس واقعیت با موضوع مشکلات زندگی مشترک و عوامل فروپاشی بنیان خانواده است. حمید کودکی هشت ساله و متفاوت با هم‌سن‌وسالان خودش است. دلیل این تفاوت زندگی در فضایی ناآرام و با پدر و مادری است که با هم ناسازگاری دارند. مادر حمید در آخرین جرو‌بحثش با پدر، خانه را ترک کرده است و این‌بار ماجرا مثل همیشه نیست که با پادرمیانی دیگران، به خانه برگردد. پدر حمید به رفتار همسرش مشکوک است و بوی خیانت از اوضاع می‌شنود: «پدر هرطور شده بود میخواست از پسرش که دانای هر رازی به سبب کودک بودنش بود سرنخی بیرون بکشد. حمید با نفس عمیقی که پدرش کشید متوجه شد که رو به سوی او کرده است. پدر دست را زیر سر گذاشت و از حمید پرسید: یادت هست دو سه سال پیش گفتی مادرت به یک مغازه در محله مان زیاد رفت و آمد دارد؟ بازهم چیزهایی هست که بخواهی به من بگویی؟ حمید با کمی مکث گوشهٔ پتو را کنار داد بی آنکه رو به پدر برگرداند پاسخ داد: نه. ای کاش همان را هم نمیگفتم پدر گفت: بد کردی چیز هایی را که نمیدانستم به من گفتی و آگاهم کردی؟ حمید که دید راهی برای فرار از بازجویی نیست پتو را کنار زد و رو به پدرش کرد و در پاسخ گفت: آری بد کردم. با آن سخن چینی من کم مانده بود بنیان زندگی مان به هدر برود. دوست ندارم هیچ کدامتان را از دست بدم پدر گفت: اسم آن کارت سخن چینی نبود و خیلی هم کار درستی انجام دادی. در ضمن زندگی مان بنیان نداشته باشد بهتر است تا اینکه بنیانش بر تباهی باشد. تو خودت آماده هستی این خانواده به هر قیمتی برقرار باشد؟ به قیمت خیانت به پدرت؟ با خروش اوضاع پدر با برانگیختن ویژگی های جانبدارانهٔ پسر نسبت به خودش میخواست هر گونه که شده ازاو چیزی بیرون بکشد.»