کتاب تولد دوباره درخت

کتاب «تولد دوباره درخت» نوشتۀ کیمیا ضیابخش است و انتشارات فکرونه آن را منتشر کرده است. تولد دوبارۀ درخت قصهٔ احیای یک درخت بلوط افسرده است، با نوری از امید که از دل تاریکی می‌درخشد.

درباره کتاب تولد دوباره درخت

کتاب تولد دوبارۀ درخت داستانی است نمادین، پر از احساس و سرشار از دغدغه‌های زیستی و روانی که به شکلی خلاقانه و از زاویه‌ای کودکانه روایت می‌شود. نکتهٔ جالب این است که نویسندهٔ این کتاب، خود نوجوانی است که توانسته با نگاهی درونی و همدلانه، قصهٔ بلوطی افسرده و دل‌زده از زندگی را به رشتهٔ تحریر درآورد؛ بلوطی که سال‌ها ریشه در خاک داشته؛ اما حالا احساس بی‌فایده‌بودن می‌کند و از تکرار و رنج خسته است.

داستان تولد دوبارۀ درخت در جنگلی می‌گذرد که در ظاهر شاد و طبیعی است؛ اما درون آن، درختی وجود دارد که مثل بسیاری از انسان‌ها، از فشارهای بیرونی و خستگی‌های درونی رنج می‌برد. بلوط پیر و تنها، آن‌قدر در خود فرورفته که تصمیم می‌گیرد با راه‌انداختن آتش‌سوزی به زندگی خود و جنگل پایان دهد. این تصمیم، بازتابی از یأس عمیق اوست و البته زنگ خطری برای اطرافیانش و حیوانات جنگل، علی‌رغم شوک و نگرانی، دست روی دست نمی‌گذارند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند تا از این بحران عبور کنند، با درخت حرف بزنند، حرف‌های او را بشنوند و به او نشان دهند که هنوز ارزشمند است و هنوز هم به زندگی‌اش نیاز هست.

تولد دوبارۀ درخت بیش از آنکه صرفاً داستانی دربارهٔ محیط‌زیست باشد، قصه‌ای دربارهٔ افسردگی، انزوا، و لزوم همدلی است؛ کتابی دربارهٔ این که حتی قوی‌ترین و ریشه‌دارترین موجودات هم ممکن است لحظاتی از ضعف و تاریکی را تجربه کنند؛ اما در کنار دیگران و با شنیده‌شدن، می‌توانند دوباره معنا بیابند. نویسنده با قلمی ساده اما پر احساس، توانسته دغدغه‌هایی بزرگ مثل فایده داشتن، افسردگی، دوستی و معنای زندگی را در قالب داستانی کودکانه و قابل‌درک بیان کند.  

خواندن کتاب تولد دوباره درخت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تولد دوباره درخت

«گرچه زندگی سخت بود؛ اما با امیدواری راحت می‌شد. در جنگلی عجیب‌وغریب درخت بلوطی بود که از زندگی خسته و ناامید شده بود و دیگر نمی‌خواست به زندگی ادامه دهد او به دلیل عمر طولانی و فشارهایی که از جنگل بر دوش داشت و به علت تغذیه نامناسب دچار افسردگی شده او احساس می‌کرد که دیگر به درد جنگل نمی‌خورد و کسی به او نیازی ندارد. به همین دلیل تصمیم گرفت آتش‌سوزی بزرگی درست کند.»