دانلود و خرید کتاب کابوسم نباش نسترن رضوانی
تصویر جلد کتاب کابوسم نباش

کتاب کابوسم نباش

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب کابوسم نباش

کتاب کابوسم نباش نوشتهٔ نسترن رضوانی (نلیا) است. انتشارات آراسبان این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب کابوسم نباش

کتاب کابوسم نباش برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است که داستان آن واقعی است. نویسنده این رمان را به‌ویژه به زنان پیشنهاد کرده است این رمان یک راوی اول‌شخص دارد که در ابتدای اثر از دل تنگ خود می‌گوید. سروصدای بیرون او را کلافه کرده و حوصلهٔ حرف‌زدن با کسی را ندارد. او کیست و مشکل کجاست؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب کابوسم نباش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کابوسم نباش

«نگاهم بالا آمد و به او چشم دوختم:

- حرفِ من چه کمکی می‌کنه دکتر؟ می‌ری به اونا میگی این دختر سالمه چرا آوردینش این‌جا؟ اون‌وقت فکر کردی چی جوابت رو میدن؟ مثل دکترِ قبلیم که تا گفت مشکل از این بچه نیست و از شماست تعویضش کردن، مثل ابزارِ ماشین.

دولا شد و کتاب‌هایم را برداشت، با دیدنِ اسم‌های روی آن ابرویی بالا انداخت و خندید:

- انگار قرارِ بعدها بیایی جای من بشینی چقدر روانشناسی می‌خونی تو؟!

لبخند زنان کتاب را که میانِ دست‌هایش چلانده می‌شد از او گرفتم:

- می‌خوام بیام جای شماها قرار بگیرم که وقتی یک زن رو در حالِ هوار زدن و جنونِ آنی دیدم بهش لقبِ دیوونه نبندم، بهش بگم یه زنِ خسته که درد توی سینه‌اش پنهان شده، شاید من بتونم دکترِ بهتری از امثالِ تو باشم.

موهای پر پشتش را دست کشید و نفسی چاق کرد و از جا بلند شد، سکوتِ بینمان اجازه می‌داد هردو فکر کنیم اما این سکوت زیاد طول نکشید.

صدای قرص و محکمِ دکتر باعث شد کتابی را که دست داشتم روی میز کنارم بگذارم و به او چشم بدوزم:

- من دکترم رویا، نعوذبالله خدا نیستم که بفهمم، تا وقتی حرف نزنی نمی‌تونی مرخص بشی ولی اگر حرف بزنی لااقل من می‌فهمم سالمی، اون‌وقتِ که حتی اگر شوهرت بخواد هم این‌جا نگهت نمی‌دارم.

سر پایین انداختم، حرف زدن از داغِ روی دل هیچ‌وقت راحت نبود، هرچند که من بارها درد را فریاد زده بودم و گوشِ شنوایی نبود، شاید برای همین لال شده بودم.

دکتر با دیدنِ سکوتم نزدیکم شد اما قبل از این‌که کلامی به زبان آورد گفتم:

- حرف می‌زنم اما نه فقط برای شما، هرکسی که می‌دونید این‌جا چیزی از حرف‌های من درک می‌کنه بگید بیاد، می‌خوام دوستمم باشه، من بگم اون بنویسه، شاید یه روزی به درد کسی خورد.

با دیدنِ نگاهِ جدی و کلامِ قرصم سری به نشانِ تایید تکان داد و قبل از بیرون رفتن گفت:

- کی آماده‌ای؟

- همین الان، همه چیز رو می‌گم.

چند لحظه نگاهم کرد و دستی به نشانِ احترام جلوی در گرفت تا جلوتر به راه بیفتم.

با صدایِ بلندش شادی را صدا زد و چند نفر را اعلام کرد تا همراهمان به سالنِ پایین بیاییند و خودش به من اشاره زد تا زودتر برویم.

- می‌دونی این کارِ تو شاید بتونه حالِ خیلی از این بی‌نواها رو خوب کنه، بعضیاشون مثل تو واقعا خوبن ولی میل و رغبتی ندارن که این رو نشون بدن، تو می‌گی خوبی و شوقِ مرخص شدن داری، حتما می‌تونی روشون اثر بذاری ولی بخاطر خودت هم که شده بهشون می‌گم هیچی وسطِ حرف زدنت نگن.

روبرویم ایستاد و شانه‌هایم را از دو طرف گرفت:

- حتی اگر صد شبانه‌روز گفتن از دردات زمان ببره من گوش می‌کنم ولی به شرطی که کامل و دقیق بگی، چشم ببند و فکر کن همون‌روزاست.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۱۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۹۶ صفحه

حجم

۴۱۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۹۶ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان