کتاب برشی از زندگی شکلاتی من

کتاب الکترونیکی برشی از زندگی شکلاتی من نوشتۀ حمیدرضا علیان نژادی است و انتشارات مهراب آن را منتشر کرده است. کتاب برشی از زندگی شکلاتی من، شامل داستان‌های کوتاهی می‌شود که نویسندهٔ آن‌ها از زندگی خود الهام گرفته است.

درباره کتاب برشی از زندگی شکلاتی من

داستان کوتاه مثل دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌‌هایی باز می‌شود و خواننده می تواند برای مدت کوتاهی از این دریچه به اتفاق‌هایی که رخ می‌دهند نگاه کند. داستان کوتاه شبیه یک تصویر است. یک عکس. لحظهٔ کوتاهی از زندگی یک شخصیت یا خلق یک حادثه.

ادگار الن پو، اولین داستان کوتاه‌نویس در تاریخ داستان‌نویسی، می‌گوید: «داستان کوتاه روایتی‌ است که بتوان آن را در یک نشست (بین نیم ساعت تا دو ساعت) خواند. همهٔ جزئیات آن باید پیرامون یک موضوع باشد و یک اثر را القا کند. یک اثرِ واحد را.»

داستان‌های کوتاه یا در نشریه‌ها و مجلات چاپ می‌شوند و یا به صورت مجموعه‌ای از چند داستان در یک کتاب منتشر می‌شوند. داستان‌هایی که در یک کتاب کنار هم قرار گرفته‌اند می‌توانند از یک نویسنده باشند یا از نویسنده‌های مختلف. اگر به دنبال خواندن داستان‌های جذاب و به‌یادماندنی هستید اما حوصله یا وقت کافی برای یک رمان کامل را ندارید، مجموعه داستان‌های کوتاه، بهترین راه حل برای شما هستند؛ داستان‌هایی که لذت مطالعه را در زمانی بسیار کوتاه به مخاطبین می‌چشانند. داستان کوتاه مشغله‌های زندگی را دور می‌زند و به مخاطب این فرصت را می‌دهد که از ادبیات و جهانِ تخیل و خلاقیت دور نماند. کتاب برشی از زندگی شکلاتی من، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاهی است که نویسنده در طول سالیان زندگی خود از کودکی تاکنون در مورد زندگی‌اش به رشتۀ تحریر درآورده است.

خواندن کتاب برشی از زندگی شکلاتی من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای دوست‌داران داستان‌های کوتاه ایرانی مناسب است.

بخشی از کتاب برشی از زندگی شکلاتی من

«بعضی از فاصله‌ها در عین نزدیگ بودن ازت خیلی دورند، به اندازه یک عمر از زندگی و یا حتی یک خاطره. این فاصله می‌تواند بین تو باشد با ویترین یک مغازه که تو را به 30سال پیش ببرد و کلی خاطره را برایت زنده کند. امروز از کنار مغازه‌ای رد می‌شدم که ویترین آن نظر مرا به خودش جلب کرد. مغازه پر بود از عروسک‌های ریز و درشت از همه رنگ خیلی قشنگ کنار هم چیده شده‌اند و منتظر بودند وارد رؤیای شیرین و پاک کودکی شوند که جز سفیدی و زیبایی هیچ ندارند. یاد بچگی‌هایم افتادم، عروسکی داشتم که قد و قواره‌اش از خودم بزرگ‌تر بود ولی همان شد برای من بهترین رفیق و همبازی که امروز خاطره‌اش برای من پشت ویترین مغازه زنده شد...»