بریده‌هایی از کتاب زن ها مردها را از دست می دهند، چرا؟

رابطه‌ای مستقیم میان میزان دوست داشتن خودتان و میزانی که دیگران شما را دوست خواهند داشت، وجود دارد.

اگر او همواره یک واکنش را از افراد دریافت می‌کند، دلیل آن مشکلی است که در خود او وجود دارد نه طرف مقابل او.

شما باید پیش از ایجاد رابطه با شخصی، استراتژی و استانداردهای خود رادرک و فرمول‌بندی نمایید. این تنها راه ممکن است. اگر این کار را در طی روند رابطه برنامه‌ریزی کنید، احساسات شما در تصمیم‌گیری دخالت کرده و شما را وسوسه می‌کنند و در نهایت باعث خواهند شد تا بازی را ببازید. بنابراین مهم است که پیش از آشنایی با یک نفر، این روش‌ها را بیاموزید و در ک کنید.

همیشه آن بیرون کسی هست که از شما خوش هیکل‌تر و زیباتر باشد. بنابراین تلاش برای زیباترین دختر جهان بودن، کاری بیهوده است.

اگر مردی به دلیل پوشش نامناسبتان متوجه شما شود، بدانید که مرد مناسبی برای زندگی نیست و هدفش تنها وقت تلف کردن است.

او فکر می‌کرد که با انجام دادن هر آنچه عمویم می‌خواهد، دارد او را خوشحال می‌کند، اما عاقبت عمویم از او جدا شد و به ما گفت که نمی‌تواند باکسی باشد که نمی‌تواند پای عقاید خودش بایستد

در طی مسیر که حدود یک ساعت طول کشید، گفت‌وگوی ما قطع نشد، زیرامن به صورت مداوم از کایل درباره خودش می‌پرسیدم؛ درباره خودش، خانواده‌اش و کارش. هر وقت که او سؤالی از من می‌پرسید، به پاسخی کوتاه و ساده بسنده می‌کردم و دوباره توجه و موضوع بحث را به سمت او برمی‌گرداندم. زمانی که آن شب به خانه برگشتم، کایل به من گفت: «تو جالب توجه‌ترین فردی هستی که دیده‌ام. عاشق حرف زدن با تو هستم.»

چیزی به اسم ترس از تعهد وجود ندارد. این یک داستان تخیلی است که توسط مردهایی خلق شده که ترسوتر از آن بودند که به طرف مقابلشان بگویند دیگر دوستشان ندارند. احمق نباشید و فکر نکنید که می‌توانید مرد را تغییر دهید. او احتیاجی به تغییر ندارد. احتمالا مانند اغلب مردهای دنیا عاشق شده و ازدواج خواهد کرد و بچه‌دار هم خواهد شد. موضوع این است که شما در این رابطه نخواهید بود.

او همیشه فکر می‌کرد ازدواج آن چیزی است که می‌خواهد، اما اشتباه می‌کرد. عروسی با وینسنت به او نشان داد که خود ازدواج چیزی نیست جز یک تکه کاغذ. چیزی که او به راستی به دنبالش بود، یک رابطه عاشقانه عمیق بود که از همان ابتدا هرگز آن را با وینسنت به دست نیاورد.

زمانی که از خودتان خوشتان بیاید و خود را دوست داشته باشید، آن‌گاه به‌طور خودکار به خود اطمینان خواهید داشت. اطمینان بیان‌کننده احساس درونی شما نسبت به خودتان است. اگر احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید این احساس از وجودتان به بیرون سرایت خواهد کرد و برای اطرافیانتان هم پدیدار و آشکار خواهد شد. مردم خواهند دید که شما مطمئن هستید و درست مانند یک آینه جادویی این احساس را به شما بازتاب خواهند نمود. آنان با سطح خودارزشی شما موافقت خواهند کرد. اما اگر در مورد خودتان احساس خوبی نداشته باشید، مردم آن احساس را هم خواهند دید و هم این احساس را بازتاب خواهند داد.

. بعضی دخترها از ابراز عقیده می‌ترسند. زیرا نمی‌خواهند تعادل قایق را به هم بزنند. آنان آن‌قدر از این موضوع که طرفشان از آنان خوششان نیاید می‌ترسند که ترجیح می‌دهند در مورد چیزهایی که با آن‌ها موافق نیستند، ساکت بمانند، اما مردها نمی‌خواهند با عروسک‌های بدون فکری همراه باشند که هیچ نظری از خودشان ندارند. تنها چیزی که بدتر از زنی است که خود را نمی‌شناسد، زنی است که می‌ترسد خودش باشد.

بیشتر افراد ترجیح می‌دهند که زود ازدواج کنند. هر کس در بخشی از زندگی‌اش رؤیای پیدا کردن عشق واقعی را دارد. بنابراین فکر نکنید امید به پیدا کردن مرد رؤیاهایتان به مفهوم این است که شما فردی نیازمند هستید. تفاوت میان افرادی با درک درست از رابطه و افراد نیازمند این است که نیازمندها آماده‌اند تا رابطه‌ای بد را هم درست و عقلانی جلوه دهند، زیرا آنان ترجیح می‌دهند همسری نامناسب داشته باشند تا اینکه تنها باشند

شما باید جلوی این تفکر را بگیرید که رد شدن شما از سوی مرد بازتابی از میزان ارزش و خوب بودن شما است. اگر رابطه شما جواب نداده به این معنا است که از اول هم قرار نبوده به سرانجامی برسد. فرد مورد نظر شما، شخص دیگری است. زن او هم یک زن دیگر بوده است. هر دوی شما انسان‌های خوبی هستید، فقط برای هم مناسب نیستید.

بعضی از زن‌ها ترجیح می‌دهند به جای نزدیک شدن به یک مرد، از پرتگاه بپرند.

به ما زن‌ها یاد داده‌اند که اجازه دهید تا مرد به شما نزدیک شود و یا طوری وانمود کنید که گویی با دوستانتان اوقات خوشی را می‌گذرانید و لبخندهای تصنعی بر لب داشته باشید. به چشم طرف مقابل نگاه نکنید. وانمود کنید که کاملا بی‌تفاوت و بی‌علاقه هستید و ایجاد رابطه با شما سخت است تا نیازمند به نظر نیایید. مرد باید سراغ شما بیاید. آیا این قوانین صحیح هستند؟ نه. آن‌ها اشتباه هستند. مردها به نشانه‌ای احتیاج دارند تا بفهمند که شما تمایل به گفت‌وگو دارید. رفتن به نزد یک دختر و شروع گفت‌وگو کار بسیار ترسناکی است. بیشتر مردها ترجیح می‌دهند به جای آن کار در مجلس بزرگی سخنرانی کنند.

زمانی که همه آنچه دریافت می‌کنید سکوت است، در حقیقت دارید جواب منفی می‌گیرید.

اغلب زن‌ها سعی می‌کنند تا کاری را توجیه کنند که می‌دانند نباید آن را انجام می‌دادند.

«خودتان را بشناسید.» اما زمانی که خودتان را شناختید، باید خودتان هم باشید.

بعضی دخترها از ابراز عقیده می‌ترسند. زیرا نمی‌خواهند تعادل قایق را به هم بزنند. آنان آن‌قدر از این موضوع که طرفشان از آنان خوششان نیاید می‌ترسند که ترجیح می‌دهند در مورد چیزهایی که با آن‌ها موافق نیستند، ساکت بمانند، اما مردها نمی‌خواهند با عروسک‌های بدون فکری همراه باشند که هیچ نظری از خودشان ندارند.

همه برنامه‌های تلویزیونی در هیجان‌انگیزترین لحظه به پایان می‌رسند. شما همیشه باید در اوج ترک کنید. باید خوددار باشید. در زمان خواستگاری تا نامزدی زمان زیادی را با مرد سپری نکنید.

ناگهان فهمیدم همه روش‌های فروشی که یاد گرفته بودم برای قرار ملاقات هم کاربرد داشتند.

اگر از خودتان می‌پرسید که چرا مرد نمی‌فهمد شما چه انسان بزرگی هستید، به این دلیل است که از خودبیچارگی، نیاز و وابستگی عاطفی زیادی نشان داده‌اید.

ابتدای رابطه یعنی زمانی که قوانین اساسی و پایه‌ای رابطه برقرار می‌شود. این زمان، قسمت حیاتی رابطه است، زیرا جهت‌گیری نهایی رابطه را تعیین می‌کند. برای رسیدن به نتیجه مطلوب، باید رابطه را باقدرت آغاز کنید.

شما هیچ‌گاه نمی‌توانید با گفتن اینکه فردی را دوست دارید و به او نیاز دارید، او را راضی کنید تا با شما قرار ملاقات بگذارد، چه برسد به اینکه عاشق شما شود. این کار مانند این است که در هنگام فروش اتومبیل خود بگویید: «واقعآ دوست دارم این اتومبیل را بخرید. نمی‌دانید که چقدر به این پول نیاز دارم. اگر شما این اتومبیل را نخرید بشدت برای من بد خواهد شد.» به نظر شما این عبارت مناسب و زیبایی است؟

راز کار در این نیست که مرد را وادار کنید تا کاری را بکند که شما می‌خواهید، بلکه وادار کردن آنان برای خواستن شما راز کار است. آن‌گاه آنان با شادی هر آنچه شما نیاز داشته باشید را خواهند داد. شما هرگز نمی‌توانید مردی را وادار کنید که عاشق شما شود و این کار را با گفتن این موضوع انجام دهید که شما چقدر او را دوست دارید. این عشق نیست، این گدایی است.

می‌توان گفت تنها یک راه برای پیروزی در نبرد با احساسات وجود دارد: شما باید پیش از ایجاد رابطه با شخصی، استراتژی و استانداردهای خود رادرک و فرمول‌بندی نمایید.

او هیچ نظری از خودش نداشت. فکر می‌کرد با خنثی و بی‌تفاوت ماندن، دارد کارها را آسان می‌گیرد، امادر عوض جوری به نظر می‌آمد که گویی به قدر کافی باهوش نیست تا از خود نظر و عقیده‌ای داشته باشد.

محدوده گسترده‌تری از علایق را برای خود دست‌وپا کنید. در محدوده‌های ناشناخته حرکت کنید و سعی کنید افق فکری خود را گسترش دهید.

رابطه‌ای مستقیم میان میزان دوست داشتن خودتان و میزانی که دیگران شما را دوست خواهند داشت، وجود دارد. شما هرگز موفق نخواهید شد دیگران را مجبور به دوست داشتن کسی کنید که خود او را دوست ندارید.

اگر در مورد خودتان احساس خوبی نداشته باشید، مردم آن احساس را هم خواهند دید و هم این احساس را بازتاب خواهند داد.