بریده‌هایی از کتاب مثل هنرمندها بدزدید

یکی از تئوری‌های من این است که افراد وقتی شما را نصیحت می‌کنند در واقع دارند با خودشان در گذشته حرف می‌زنند.

ویلسون میزنر، نویسنده، می‌گوید «اگر از یک نویسنده کپی کنید می‌شود دزدی ادبی، اگر از خیلی‌ها کپی کنید می‌شود پژوهش»

جعل کنید تا وقتی که بسازید.

یکی از تئوری‌های من این است که افراد وقتی شما را نصیحت می‌کنند در واقع دارند با خودشان در گذشته حرف می‌زنند.

هر چیزی که لازم است گفته شود تا حالا گفته شده. ولی از آن جا که هیچ کس گوش نکرده لازم است که همه چیز دوباره گفته شود

«زباله که وارد شود، زباله خارج میشود»

«هنر، سرقت است». Pablo Picasso

در زندگی منظم و مرتب باشید، تا بتوانید در کارتان سخت و اصیل باشید.»

افراد وقتی شما را نصیحت می‌کنند در واقع دارند با خودشان در گذشته حرف می‌زنند.

«فقط یک راه هست. مهربان باشید».

هر وقت مانده بودید که حرکت بعدی‌تان چه باید باشد فقط از خودتان بپرسید «چی داستان بهتری می‌سازد؟»

مانیفست این است: نقاشی‌ای را بکشید که می‌خواهید ببینید، کسب‌وکاری را شروع کنید که دوست دارید بگردانید، موزیکی را بنوازید که دوست دارید بشنوید، کتابی را بنویسید که دوست دارید بخوانید، محصول‌هایی را بسازید که دوست دارید استفاده کنید – کاری را بکنید که دوست دارید انجام شود.

راهی بیابید که بدن‌تان را وارد کارتان کنید. اعصاب ما خیابان یک‌طرفه نیستند – همان قدر که مغز به اعضای بدن پیام می‌دهد اعضای بدن هم می‌توانند به مغز پیام بدهند.

قانون طلایی در دنیای فراپیوستهٔ ما طلایی‌تر هم هست. یک درس مهم: اگر شما دربارهٔ کسی در اینترنت حرف بزنید، خواهد فهمید. همه یک هشدار گوگلی (Google Alert) برای اسم‌شان دارند.

ما به سمت نوع خاصی از کارها کشیده می‌شویم چون از کسانی که آن کار را انجام می‌دهند الهام می‌گیریم.

آندره ژید، می‌گوید «هر چیزی که لازم است گفته شود تا حالا گفته شده. ولی از آن جا که هیچ کس گوش نکرده لازم است که همه چیز دوباره گفته شود».

«شما به عنوان (هنرمند) قلابی شروع می‌کنید و یک (هنرمند) واقعی می‌شوید.»

آندره ژید، می‌گوید «هر چیزی که لازم است گفته شود تا حالا گفته شده. ولی از آن جا که هیچ کس گوش نکرده لازم است که همه چیز دوباره گفته شود»

هر ایدهٔ جدیدی آمیزه یا چینش جدیدی از یک یا چند ایدهٔ قدیمی‌تر است

جاناتان لتم می‌گوید وقتی مردم به چیزی می‌گویند «اصل» در نُه مورد از هر ده تا، صرفا منبع مربوطه را نمی‌شناسند.

همهٔ کارهای خلاقه بر چیزهایی که از قبل وجود داشته‌اند بنا شده‌اند. هیچ چیزی کاملا اصل نیست.

نکتهٔ عالی دربارهٔ کار خلاقه همین است: اگر به حرکت درآییم، اگر گیتار را بنوازیم، کاغذهای یادداشت را روی میز زیرورو کنیم، گِل ورز بدهیم، حرکت، مغز را راه می‌اندازد.

یکی از تئوری‌های من این است که افراد وقتی شما را نصیحت می‌کنند در واقع دارند با خودشان در گذشته حرف می‌زنند. این کتاب، من ام که دارم با نسخهٔ قدیمی‌تری از خودم حرف می‌زنم. این‌ها چیزهایی است که من در مدت تقریبا یک دهه در حالی که می‌کوشیدم بفهمم چطور باید کار هنری بکنم، آموخته‌ام؛ اما وقتی شروع به درمیان گذاشتن آن با دیگران کردم چیزهای جالبی رخ دادند – متوجه شدم که این‌ها فقط برای هنرمندها نیست، بلکه به درد هر کسی می‌خورد. این ایده‌ها به کار هر کسی که بخواهد مقداری خلاقیت وارد کار و زندگی‌اش کند می‌آید (که باید شامل حال همهٔ ما باشد). به عبارت دیگر این کتاب برای شماست، هر کسی که هستید، هر کاری که می‌کنید.

وقتی گمنام اید فشاری وجود ندارد. می‌توانید هر کاری می‌خواهید انجام دهید. تجربه کنید. محض تفریح کار کنید. وقتی گمنام اید هیچ چیزی نیست که حواس‌تان را از بهتر شدن پرت کند. تصویر عمومی وجود ندارد که بخواهید مواظب‌اش باشید. دستمزدهای آنچنانی وجود ندارد. سهام‌دارها نیستند. ایمیلی از طرف آژانس‌تان نیست. موی دماغ ندارید. وقتی مردم شروع کنند به توجه کردن به شما دیگر هرگز این آزادی را به دست نخواهید آورد. به ویژه وقتی شروع کنند به پول دادن.

در این عصر اطلاعات و فراوانی و بار اضافی، آن‌هایی جلو می‌افتند که می‌دانند چه چیزی را کنار بگذارند، بنابراین می‌توانند روی چیزی تمرکز کنند که واقعا برایشان مهم است. هیچی فلج‌کننده‌تر از تصور امکان‌های نامحدود نیست. این فکر که می‌توانید هر کاری بکنید وحشتناک است.

هیچ کسی با سبک‌اش زاده نشده است. وقتی به دنیا می‌آییم نمی‌دانیم کی هستیم. در آغاز با رفتن در نقش قهرمانان‌مان می‌آموزیم. ما با کپی کردن یاد می‌گیریم. این جا داریم از تمرین حرف می‌زنیم نه از دزدی هنری. دزدی هنری یعنی اثر کس دیگری را به عنوان اثر خودتان جا بزنید. کپی کردن یعنی مهندسی معکوس. مثل یک مکانیک که قطعه‌های ماشینی را از هم باز می‌کند تا ببیند چه طور کار می‌کند.

خلاقیت فقط آن چیزهایی که برای جای دادن انتخاب می‌کنیم نیست؛ بلکه همچنین چیزهایی است که برای حذف کردن انتخاب می‌کنیم.

«نگران این نباشید که مردم ایده‌های‌تان را بدزدند. اگر ایده‌های‌تان خوب باشند باید آن‌ها را به گلوی افراد فرو بدهید.»

شغل روزانه‌تان را حفظ کنید واقعیت این است که حتی اگر آن قدر خوش‌شانس باشید که بتوانید زندگی‌تان را از درآمد کاری که واقعا دوست دارید بگردانید، مدتی طول می‌کشد تا به این نقطه برسید. تا آن موقع شما به یک شغل روزانه احتیاج دارید.

افراد خلاق زمانی را می‌خواهند که فقط بنشینند و هیچ کاری نکنند. من بهترین ایده‌هایم را وقتی حوصله‌ام سر می‌رود پیدا می‌کنم.