بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عامه پسند | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عامه پسند

بریده‌هایی از کتاب عامه پسند

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۳از ۱۳۹ رأی
۳٫۳
(۱۳۹)
می‌فهمی که همه‌چیز بی‌معناست، بعد به این نتیجه می‌رسی که خیلی هم نمی‌تواند بی‌معنا باشد، چون تو می‌دانی که بی‌معناست و همین آگاهیِ تو از بی‌معنا بودن تقریباً معنایی به آن می‌دهد.
marie
ولی اعتقاد داریم فقط وقتی می‌تونیم موفق بشیم که بعضی از شما آدم‌ها رو برای هدف‌مون به کار بگیریم. مثلاً تو رو.» «چرا من؟» «تو حرف نداری. ساده‌لوح و خودمحوری، بی‌شخصیت هم هستی.»
Astronaut
تلویزیون را روشن نکردم. به این نتیجه رسیده‌ام که وقتی حال آدم بد است این حرام‌زاده فقط حال آدم را بدتر می‌کند. یک مشت چهرهٔ خالی از روح که پشت‌سرهم می‌آیند و می‌روند و تمامی هم ندارند. احمق پشت احمق، احمق‌هایی که بعضاً مشهور هم هستند.
pejman
اغلب بهترین قسمت‌های زندگی اوقاتی بوده‌اند که هیچ کار نکرده‌ای و نشسته‌ای و دربارهٔ زندگی فکر کرده‌ای.
pejman
همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر به قصد نابودی کل زندگی‌ات نیامده باشد.
میشه گفت کتابخوان
دلم می‌خواست از بازی بیرون بروم. دوست داشتم بازنشسته شوم. مثلاً بروم به یک جایی مثل وگاس. دوروبر میزهای قمار ول بگردم و ادای آدم‌های عاقل را دربیاورم. احمق‌هایی را نگاه کنم که پول‌شان را به باد می‌دادند.
Astronaut
اغلب بهترین قسمت‌های زندگی اوقاتی بوده‌اند که هیچ کار نکرده‌ای و نشسته‌ای و دربارهٔ زندگی فکر کرده‌ای. منظورم این است که مثلاً می‌فهمی که همه‌چیز بی‌معناست، بعد به این نتیجه می‌رسی که خیلی هم نمی‌تواند بی‌معنا باشد، چون تو می‌دانی که بی‌معناست و همین آگاهیِ تو از بی‌معنا بودن تقریباً معنایی به آن می‌دهد.
naghme_rsh
من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت‌ها به دست‌هام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دست‌هام چه‌کار کرده‌اند؟ یک جایم را خارانده‌اند، چک نوشته‌اند، بند کفش بسته‌اند، سیفون کشیده‌اند و غیره. دست‌هایم را حرام کرده‌ام. همین‌طور ذهنم را.
ارغنون ساز فلک
دنیای بیرون پُر از بی‌مصرف‌های پیر و ابلهی مثل من بود. نشسته بودند و به صدای باران گوش می‌دادند و فکر می‌کردند که چه بر سر زندگی‌شان آمد. این درست زمانی است که می‌فهمی پیر شدی، وقتی که می‌نشینی و در شگفتی که همه‌چیز کجا رفت.
Astronaut
ولی مشکلات و رنجْ تنها چیزهایی هستند که یک مرد را زنده نگه می‌دارند. یا شاید هم اجتناب کردن از مشکلات و رنج. خودش کاری تمام‌وقت است.
Astronaut
بیشتر آدم‌های دنیا دیوانه بودند. آن بخشی هم که دیوانه نبودند، عصبی بودند. آن بخش هم که دیوانه یا عصبی نبودند، احمق بودند. هیچ شانسی نداشتم. انتخابی نداشتم.
naghme_rsh
تلویزیون را روشن نکردم. به این نتیجه رسیده‌ام که وقتی حال آدم بد است این حرام‌زاده فقط حال آدم را بدتر می‌کند. یک مشت چهرهٔ خالی از روح که پشت‌سرهم می‌آیند و می‌روند و تمامی هم ندارند. احمق پشت احمق، احمق‌هایی که بعضاً مشهور هم هستند.
Astronaut
تا آن‌جا رانندگی کردم و بیرون خانه نگه داشتم. محلهٔ خوبی بود. تعریف محلهٔ خوب: جایی که وسعت نمی‌رسد در آن زندگی کنی.
Astronaut
تنها ماندن با خودِ مزخرفم بهتر از بودن با یک نفر دیگر بود. هر کسی که باشد.
pejman
عصر ساکتی بود. عصر ساکتی در جهنم. انگار زمین داشت مثل یک کندهٔ پوسیدهٔ پُر از موریانه در آتش می‌سوخت.
Astronaut
اگر همین الان می‌مُردم در هیچ جای دنیا حتا یک قطره اشک هم برایم ریخته نمی‌شد. نه این‌که دلم چنین بخواهد، ولی خیلی غیرعادی بود. آدمی فلک‌زده تا چه حد می‌تواند تنها شود؟
Astronaut
لعنتی. من حتا در مقابل زن‌ها هم باخته بودم. سه همسر. هر دفعه هم واقعاً مشکل خاصی نبود. تمام ازدواج‌هایم فقط با دعوامرافعه‌های جزئی نابود شدند. سر هیچ‌وپوچ همدیگر را سرزنش می‌کردیم. سر هیچ و همه‌چیز از هم دلخور می‌شدیم. روزبه‌روز، سال‌به‌سال ساییده می‌شدیم. به جای این‌که همدیگر را کمک کنیم فقط به‌هم گیر می‌دادیم و متلاشی می‌شدیم. سیخونک زدن. سیخونک زدن بی‌پایان تبدیل می‌شد به مشاجره‌ای بی‌ارزش.
Astronaut
اغلب بهترین قسمت‌های زندگی اوقاتی بوده‌اند که هیچ کار نکرده‌ای و نشسته‌ای و دربارهٔ زندگی فکر کرده‌ای.
Astronaut
لیوانم را سر کشیدم. احساس عجیبی داشتم. می‌دانید، هیچ‌چیز برایم مهم نبود. بانوی مرگ، مرگ، سلین، بازی کلافه‌ام کرده بود. هیچ حسی نسبت به هیچ‌چیز نداشتم. زندگی علاوه‌بر پوچ بودن، خرحمالی مطلق هم بود. فکر کن در عمرت چندبار شورتت را پایت کرده‌ای. وحشتناک بود، نفرت‌انگیز بود، حماقت محض بود.
Astronaut
همهٔ ما باید بیشتر آت‌وآشغال‌مان را دور بریزیم تا بفهمیم که کجاییم. نه، نه این‌که ببینیم کجاییم، بلکه ببینیم کجا نیستیم. هر چه بیشتر خرت‌وپرت دور بریزی، بهتر می‌بینی. چیزها وقتی برعکس حرکت می‌کنند راه را درست می‌روند. عقب‌عقب راه برو و ببین که چه‌طور نیروانا خودش روی زانویت می‌پرد. مطمئن باش.
Astronaut

حجم

۱۵۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

حجم

۱۵۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

قیمت:
۵۲,۵۰۰
۲۶,۲۵۰
۵۰%
تومان