بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عامه پسند | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عامه پسند

بریده‌هایی از کتاب عامه پسند

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۳از ۱۳۹ رأی
۳٫۳
(۱۳۹)
صبر کردیم و صبر کردیم. همه‌مان. آیا دکتر نمی‌دانست یکی از چیزهایی که آدم‌ها را دیوانه می‌کند همین انتظار کشیدن است؟
Astronaut
صبر کردیم و صبر کردیم. همه‌مان. آیا دکتر نمی‌دانست یکی از چیزهایی که آدم‌ها را دیوانه می‌کند همین انتظار کشیدن است؟ مردم تمام عمرشان انتظار می‌کشیدند. انتظار می‌کشیدند که زندگی کنند، انتظار می‌کشیدند که بمیرند. توی صف انتظار می‌کشیدند تا کاغذتوالت بخرند. توی صف برای پول منتظر می‌ماندند و اگر پولی در کار نبود سراغ صف‌های درازتر می‌رفتند. صبر می‌کردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر می‌کردی تا بیدار شوی. انتظار می‌کشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق گرفتن می‌شدی. منتظر باران می‌شدی و بعد هم صبر می‌کردی تا بند بیاید. منتظر غذا خوردن می‌شدی و وقتی سیر می‌شدی باز هم صبر می‌کردی تا نوبت دوباره خوردن برسد. توی مطبِ روان‌پزشک با بقیهٔ روانی‌ها انتظار می‌کشیدی و نمی‌دانستی آیا تو هم جزء آن‌ها هستی یا نه.
Astronaut
«جهنم چیزی‌ست که خودت خلقش می‌کنی.»
ل.صفوی
اغلب بهترین قسمت‌های زندگی اوقاتی بوده‌اند که هیچ کار نکرده‌ای و نشسته‌ای و دربارهٔ زندگی فکر کرده‌ای.
Parinaz
بعضی وقت‌ها آدم موقع خواب هم آسایش ندارد.
Parinaz
از بیرون صدای شلیک گلوله شنیدم و فهمیدم که اوضاع همه‌چیز در دنیا روبه‌راه است.
amirata
تاریخ را برنده‌ها می‌نویسند.
میشه گفت کتابخوان
اغلب بهترین قسمت‌های زندگی اوقاتی بوده‌اند که هیچ کار نکرده‌ای و نشسته‌ای و دربارهٔ زندگی فکر کرده‌ای. منظورم این است که مثلاً می‌فهمی که همه‌چیز بی‌معناست، بعد به این نتیجه می‌رسی که خیلی هم نمی‌تواند بی‌معنا باشد، چون تو می‌دانی که بی‌معناست و همین آگاهیِ تو از بی‌معنا بودن تقریباً معنایی به آن می‌دهد. می‌دانی منظورم چیست؟ بدبینی خوش‌بینانه.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
چشم‌های من آبی بود و هیچ‌کس هم جز خودم دوستم نداشت.
Astronaut
دوست داشتم یک جا دراز بکشم و چند هفته بخوابم. بازی داشت خسته‌ام می‌کرد. زمانی زندگی‌ام هیجان داشت. نه خیلی. یک‌کم. چیز قابل شنیدنی نیست. سه‌بار ازدواج، سه‌بار طلاق، متولدشده و آماده برای مرگ.
Astronaut
اگر همین الان می‌مُردم در هیچ جای دنیا حتا یک قطره اشک هم برایم ریخته نمی‌شد. نه این‌که دلم چنین بخواهد، ولی خیلی غیرعادی بود. آدمی فلک‌زده تا چه حد می‌تواند تنها شود؟
naghme_rsh
همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر به قصد نابودی کل زندگی‌ات نیامده باشد.
naghme_rsh
فقط قدم زدم. چیزی باید فدا می‌شد، ولی آن چیز من نبودم. شروع کردم به شمردن احمق‌هایی که از کنارم رد می‌شدند. توی دو دقیقه و نیم پنجاه‌تای‌شان را شمردم و رفتم توی بار بعدی.
naghme_rsh
چیزی که می‌توانم به شما بگویم این است که میلیاردها زن روی زمین زندگی می‌کنند. درست است؟ بعضی‌های‌شان خوب‌اند. خیلی‌هاشان زیادی خوب‌اند. ولی گاه‌گداری طبیعت تمام حقه‌هاش را به کار می‌بندد تا زنی ویژه بسازد، زنی باورنکردنی، منظورم این است که نگاهش می‌کنی ولی نمی‌توانی باور کنی. همهٔ حرکاتش مثل موج زیباست و بی‌نقص.
Mary gholami
همه‌مان فقط ول می‌گشتیم و منتظر مرگ بودیم. در این فاصله هم کارهای کوچکی می‌کردیم تا فضاهای خالی را پُر کنیم.
Parinaz
با خودم خلوت کرده بودم. تنها ماندن با خودِ مزخرفم بهتر از بودن با یک نفر دیگر بود.
Parinaz
من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت‌ها به دست‌هام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دست‌هام چه‌کار کرده‌اند؟ یک جایم را خارانده‌اند، چک نوشته‌اند، بند کفش بسته‌اند، سیفون کشیده‌اند و غیره. دست‌هایم را حرام کرده‌ام. همین‌طور ذهنم را.
Mary gholami
«زمین، دود، جنایت، هوای مسموم، آب مسموم، غذای مسموم، نفرت، نومیدی. همه‌چیز. تنها چیز زیبای زمین حیواناتشن که اون‌ها هم دارن قتل‌عام می‌شن. همه‌شون به‌زودی نابود می‌شن، به‌جز موش‌های دست‌آموز و اسب‌های مسابقه. خیلی ناراحت‌کننده‌ست،
بهار
«جهنم چیزی‌ست که خودت خلقش می‌کنی.»
کاربر ۱۴۴۲۲۲۲
ته همه‌چیز ملال بود و کسالت. اه، اه، اه. آدم‌ها وابسته می‌شوند. وقتی بند ناف‌شان را می‌بُرند به چیزهای دیگر وابسته می‌شوند. نور، صدا، پول، سراب، مادر، جنایت و بدحالیِ دوشنبه‌صبح‌ها.
زهرامحسنی

حجم

۱۵۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

حجم

۱۵۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

قیمت:
۵۲,۵۰۰
۲۶,۲۵۰
۵۰%
تومان