بریده‌هایی از کتاب ذهنی فراتر از باور

شاید گفتن اینکه افراد معمولی می‌توانند در عرض چند دقیقه به افرادی دارای ذهن برتر بدل شوند، عجیب به‌نظر برسد؛ اما واقعیت آن است که چنین چیزی کاملاً ممکن است. اورلاندو سرل ازجمله چنین افرادی است. او پسربچه‌ای کاملاً معمولی بود و در ده سال نخست عمرش، ذهنی کاملاً عادی داشت. در ژانویه سال ۱۹۷۹، زمانی که او با دوستانش مشغول بازی بیس‌بال بود، توپ بیس‌بال محکم به سمت چپ سرش برخورد کرد. اورلاندو به زمین اُفتاد اما دوباره برخاست و به بازی‌اش ادامه داد. برای هفته‌ها بعدازاین اتفاق او از سردرد رنج می‌برد اما نه به پزشک مراجعه کرد و نه راجع به مشکل خود و حادثه‌ای که برایش روی داده بود، به پدر و مادرش چیزی گفت. سرانجام سردردهایش متوقف شدند. مدت کمی بعد، دریافت که از روز پس از حادثه، قادر است تا محاسبات تقویمی دقیقی انجام دهد. برای مثال اگر از او بپرسید، ۱۵ ژانویه سال ۲۰۰۴ چه روزی بود، بلافاصله پاسخ می‌دهد «سه‌شنبه»، کاری که تا قبل از حادثه، هرگز قادر به انجامش نبود.

در درون همگی ما توانمندی‌های فرا‌بشری خفته‌ای وجود دارند، توانمندی‌هایی که می‌توان بیدارشان کرد و به فعل درآوردشان.

یکی از موارد استثنایی حافظه مرتبط با حس‌آمیزی به سالومون شرشفسکی مربوط است. او روزنامه‌نگار شاغل در روزنامه مسکو بود، اما سردبیر روزنامه متوجه شد که شرشفسکی هرگز از آدرس‌ها، نقل‌قول‌ها یا روایت‌ها یادداشتی برنمی‌دارد. توان حس‌آمیزی شرشفسکی به‌شدت بر حافظه او تأثیر گذاشته بود. به‌نظر می‌رسید حافظه وی به لحاظ ظرفیتی یا زمانی هیچ محدودیتی ندارد. او قادر بود تا فهرست طولانی‌ای از هجاهای بی‌معنی نظیر «ما، سا، نا، وا، نا، سا، نا...» و معادلات مهمل و نامعقول ریاضی را پس از گذشت هشت سال به خاطر بیاورد. او می‌توانست تنها چند دقیقه پس از نگاه کردن به ماتریس‌های پنجاه‌رقمی، آن‌ها را به خاطر بسپارد و شانزده سال بعد دوباره آن‌ها را به خاطر بیاورد.

تمرین و آموزش حس‌آمیزی به مغز است که می‌تواند خلاقیت‌های خفته وجود شما را بیدار کند.

خلاقیت به‌طورمعمول با توانایی ترکیب اطلاعات قدیمی به روشی جدید مرتبط است؛ و واقعیت هم آن است که حس‌آمیزی در میان افراد خلاق بیشتر به چشم می‌خورد.

با محدودسازی موقت نیمکره چپ یا «رئیس مغز» این امکان فراهم می‌آید تا توانمندی‌های سرکوب‌شده نیمکره راست نمودی پررنگ‌تر پیدا کنند.

ما به‌طورکلی جامعه‌ای چپ‌مغز محسوب می‌شویم و به‌تبع آن منطقی، و دارای توانایی فکری و زبانی ترتیبی - که خصایص نیمکره چپ‌اند - هستیم؛ اما بهره‌مندی از این توانمندی‌ها هزینه‌ای برای ما دارد و آن‌هم غفلت از توانایی‌های خلاقانه‌تر، هنری‌تر، خودانگیخته‌تر و ناخودآگاه‌تر نیمکره راست مغز است.

این نورون‌های قشر آهیانه‌ای‌اند که جهت دقیق حرکت دست‌ها و اندازه لازم باز شدن آن‌ها را برای قاپیدن اشیایی که به‌سرعت در هوا معلق یا در حال پرتاب شدن‌اند، محاسبه می‌کنند یا اجازه می‌دهند تا مثلاً به‌محض آشکار شدن تصویر یا متنی خاص بر صفحه کامپیوتر کلید به‌خصوصی را بفشاریم.

چنانچه در حال فرار، توسط مار گزیده شوید، زهر آن با سرعت بیشتری شما را خواهد کشت.

بسیاری بر این باورند که تنها مغزهای خاصی قادرند تا به سطوح غایی توانمندی‌های ذهنیِ خارق‌العاده دست یابند و این برتری استعدادی مادرزادی است که تنها عده معدودی بخت برخورداری از آن را پیدا می‌کنند؛ اما مشخص شده است که تمام مغزها از توانمندی‌های پنهانی فرا‌بشری برخوردارند. ما فقط باید کلید مناسب جهت باز کردن قفل این توانمندی‌ها را داشته باشیم؛

گفتن اینکه افراد معمولی می‌توانند در عرض چند دقیقه به افرادی دارای ذهن برتر بدل شوند، عجیب به‌نظر برسد؛ اما واقعیت آن است که چنین چیزی کاملاً ممکن است.

اورلاندو سرل ازجمله چنین افرادی است. او پسربچه‌ای کاملاً معمولی بود و در ده سال نخست عمرش، ذهنی کاملاً عادی داشت. در ژانویه سال ۱۹۷۹، زمانی که او با دوستانش مشغول بازی بیس‌بال بود، توپ بیس‌بال محکم به سمت چپ سرش برخورد کرد. اورلاندو به زمین اُفتاد اما دوباره برخاست و به بازی‌اش ادامه داد. برای هفته‌ها بعدازاین اتفاق او از سردرد رنج می‌برد اما نه به پزشک مراجعه کرد و نه راجع به مشکل خود و حادثه‌ای که برایش روی داده بود، به پدر و مادرش چیزی گفت. سرانجام سردردهایش متوقف شدند. مدت کمی بعد، دریافت که از روز پس از حادثه، قادر است تا محاسبات تقویمی دقیقی انجام دهد. برای مثال اگر از او بپرسید، ۱۵ ژانویه سال ۲۰۰۴ چه روزی بود، بلافاصله پاسخ می‌دهد «سه‌شنبه»، کاری که تا قبل از حادثه، هرگز قادر به انجامش نبود. اگر از او در مورد روز به‌خصوصی پس از حادثه سال ۱۹۷۹ بپرسید، احتمالاً قادر خواهد بود تا به شما بگوید، آن روز به‌خصوص هوا چطور بوده، خودش کجا بوده و چه می‌کرده است.

توانمندی‌های مغز فرا‌بشری، ماورایی و غیرقابل‌دسترس نیستند. این‌گونه نیست که چنین توانمندی‌هایی مهارت‌هایی آسمانی باشند، بلکه آن‌ها را می‌توان استعدادهایی ذاتی دانست که در وجود اغلب ما نهفته‌اند.

خاطرات روایت‌گونه، در مقایسه با خاطرات معمولی، در قالبی پررنگ‌تر ذخیره می‌شوند؛ پس چنانچه نگرانید که مبادا هنگام خرید، فهرستی شامل شیر، یک شیشه شربت و پرتقال را فراموش کنید، در ذهن‌تان روایتی هیجانی همراه با احساسات و تداعی‌های مختلف از اقلام این فهرست ایجاد کنید. می‌توانید آبشاری از شیر را در آشپزخانه‌تان تجسم کنید. ممکن است این تصویرسازی احساس دیوانگی یا احساسی خوشایند در شما پدید آورد

جیسون پس از ضرباتی که بر سرش وارد آمد، حرکات را در قالب تصاویر منفرد ثابت می‌بیند. این مشکل ممکن است نوعی کوریِ حرکتی باشد که آکینتوپسی (ادراک‌پریشی حرکتی) خوانده می‌شود.

در پس هر پدیده‌ای هرقدر هم عجیب، استدلالی علمی و ملموس نهفته. شاید امروز نتوانیم به‌طور کامل چرایی پدیده‌ای را تبیین کنیم، اما این نه به خاطر تبیین‌ناپذیر بودن آن پدیده‌ توسط علم که به سبب کوتاهی قد دانش فعلی ماست. روزی فرامی‌رسد که یک‌به‌یک قله‌های نامتعارف و عجیب عالم با دستان پرتوان علم فتح می‌شوند؛ تا آن زمان بر ماست که بکوشیم در مواجهه با این موارد عجیب و نامعمول در دامن اوهام و داستان‌های کودکانه نغلتیم و عینی‌نگری خود را حفظ کنیم.

مشخص شده است که تمام مغزها از توانمندی‌های پنهانی فرا‌بشری برخوردارند

بسیاری بر این باورند که تنها مغزهای خاصی قادرند تا به سطوح غایی توانمندی‌های ذهنیِ خارق‌العاده دست یابند و این برتری استعدادی مادرزادی است که تنها عده معدودی بخت برخورداری از آن را پیدا می‌کنند؛ اما مشخص شده است که تمام مغزها از توانمندی‌های پنهانی فرا‌بشری برخوردارند. ما فقط باید کلید مناسب جهت باز کردن قفل این توانمندی‌ها را داشته باشیم

ما رویدادهای دارای بار هیجانی را بهتر از رویدادهای خنثی به خاطر می‌آوریم.

اگر مایلید کودکان‌تان در مهارت‌های شناختی به‌پیش بیفتند، به آنان زبان اشاره بیاموزید.

ما نمی‌توانیم محاسبات به‌غایت پیچیده را به شکل هشیارانه در مغزمان انجام دهیم، یا به انجام محاسباتی که در مقابل میدان بینایی‌مان افکنده می‌شوند، دست یازیم

خواب به‌طورمعمول چرخه‌هایی نوددقیقه‌ای دارد که هرکدام حدود هشتاد دقیقه خواب غیرِ REM (NREM) و ده دقیقه خواب REM را در برمی‌گیرند

متأسفیم که باید این خبر بد را به شما بدهیم اما واقعیت آن است که تنها تفاوت مهم میان کافئینِ قهوه و داروهای مبتنی بر آمفتامین نظیر آدرال آن است که کافئین را می‌توان در بسیاری از فراورده‌های غذایی طبیعی یافت.

کتابی که در دست دارید، توسط بریت بروگارد، فیلسوف و پژوهشگر علوم اعصاب دانمارکی-آمریکایی و استاد تمام دانشگاه میامی در همکاری با کریستین مارلو نگاشته شده است.

در این کتاب خواهیم دید که چگونه ممکن است برخی افراد از توانمندی‌های خارق‌العاده برخوردار باشند، مثلاً چطور فردی می‌تواند با تنها یک‌لحظه نگریستن به یک حیوان، مجسمه‌ای به‌غایت دقیق و پرجزئیات از آن بسازد؛ چطور فردی قادر است با چشم چپ و راست خود، هم‌زمان دو صفحه مجزا از کتابی را بخواند

مخاطب هدف این کتاب عموم مردم‌اند اما مطالب آن می‌تواند برای روان‌شناسان، روان‌پزشکان، متخصصان علوم شناختی و علوم اعصاب نیز جذاب و سودمند باشد.

به‌خاطرسپاری نام‌ها از به‌خاطرسپاری تمامی کلمات، سخت‌تر است (۱۰). ما اغلب در همان حالی نام افراد را یاد می‌گیریم که با عوامل حواس‌پرت‌کننده متعددی (نظیر چهره آن‌ها، موضوع گفت‌وگو، و مدیریت نحوه نگاه کردن‌مان به آن‌ها) بمباران شده‌ایم.

داشتن خواب خوب شبانه، هم برای ذخیره‌سازی مناسب اطلاعات و هم برای بازیابی آن‌ها از حافظه، ضروری است

رد دچار غفلت فضایی یک‌سویه، آگاهی‌اش را نسبت به یک طرف بدن از دست داده است. برای مثال، ممکن است فقط دندان‌های یک‌طرف را مسواک بزند، تنها به یک‌طرف بدن خود لباس بپوشاند، یا حتی تعلق داشتن دست‌ها و پاهای یک طرف بدنش را به خود انکار کند

جایگزینی حسی اطلاعات حسی کانالی به‌خصوص به کانال حسی دیگری منتقل می‌شوند. مثل ادراک صداها به شکل بصری، یا ادراک طعم از مسیر لامسه. علت کار کردن جایگزینی حسی این است که مغز به اینکه اطلاعات از کجا آمده‌اند اهمیتی نمی‌دهد بلکه فقط نوع اطلاعات هستند که برایش اهمیت دارند