- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب طاعون
- بریدهها
بریدههایی از کتاب طاعون
۳٫۶
(۱۵۵)
لازم نمیبینم راجعبه نحوهٔ محبت ورزیدن همشهریهایم رودهدرازی کنم.
آســاره
سادهترین راه برای آنکه آدم شهری را بشناسد این است که سر دربیاورد آنجا مردم چهطور کار میکنند، چهطور محبت میورزند و چهطور میمیرند.
niloufar.dh
این جهان زمانی بس دراز با پلیدی سازش کرده، زمانی بس دراز به بخشش الاهی متکی بوده. گمان برده هر عملی مجاز است و با توبه جبران میشود. همگی آمادهٔ توبه بودهاند. میپنداشتهاند به وقتش طلب مغفرت میکنند و خلاص. تا آن هنگام آسانترین راه برایشان این بوده که بر خود سخت نگیرند و به شفقت الاهی پشتگرم باشند.
یك رهگذر
شاید بگویند هیچکدام از اینها مختص شهر ما نیست و اصلاً همهٔ آدمهای این دورهوزمانه همینطورند. بیتردید، امروزه خیلی عادی شده که مردم صبح تا غروب
کار کنند و باقی عمرشان را با ورقبازی و کافهنشینی و وراجی هدر بدهند
آســاره
دین در زمانِ طاعون نمیتواند بهسان دین در روزِ عادی باشد و اگر پروردگار میپذیرد، و حتی خشنود میشود، که روانِ انسان در ایام نیکبختی طعم آسایش و لذت را بچشد، در سختیِ وافر آن را افراطکار میپسندد. امروز خداوند بر مخلوقاتش منت گذاشته و آنان را به مصیبتی شدید دچار کرده تا به فضیلت سترگِ همه یا هیچ برسند.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
گرچه مصیبتها امری رایجاند، دشوار میتوانیم باورشان کنیم وقتی بر سر خودمان نازل میشوند.
Ali bayat
مطبوعات که سر قضیهٔ موشها آنقدر بلبلزبانی کرده بودند اصلاً صدایشان درنمیآمد، زیرا موشها در خیابان میمیرند و انسانها در اتاقشان؛ و روزنامهها فقط دغدغهٔ خیابان را دارند.
Ali bayat
بهاش گفتم “خب، همه گرفتار این معضلند.”
بهام جواب داد “اشکال دقیقاً همینه. الآن شدهیم لنگهٔ بقیه.”
Ali bayat
گرچه مصیبتها امری رایجاند، دشوار میتوانیم باورشان کنیم وقتی بر سر خودمان نازل میشوند.
فهیمه
آیا راهی سراغ دارد که به آرامش منجر شود.
«بله، همدلی.»
نفیسه
چون نمیتوانستند مدام به مرگ بیندیشند، اندیشیدن را تعطیل کرده بودند. خود را در تعطیلات میپنداشتند.
نفیسه
حتم داشت هرگز آرامش نصیب خودش نمیشود، همانگونه که آتشبس برای مادرِ داغدیده از جنگ محال است یا برای مردی که دوستش را به خاک میسپارد.
معصومه توکلی
پولی که از طاعون دربیاد به کسی وفا نمیکنه.»
راضیه
بیتفاوت و سردرگم بودند و از نگاهشان چنان ملالی میبارید که باعث میشد شهر شبیه سالن انتظار به نظر برسد.
A PERSON
اگر بیشازاندازه برای اعمال پسندیده اهمیت قایل شویم، در نهایت ستایشی غیرمستقیم و مؤثر نثار شرارت کردهایم. زیرا به این تصور دامن میزنیم که گویی کردارهای پسندیده از این جهت چنین ارزنده قلمداد میشوند که نادرند و انگیزهٔ غالب اقدامهای انسانی همانا خباثت و بیتفاوتی است.
yellow girl
ما، که زمان حال را تاب نمیآوردیم، با گذشته سر ستیز داشتیم و از آینده محروم بودیم، کاملاً به کسانی میماندیم که عدالت یا نفرت انسانها محکومشان میکند در پس میلهها روزگار بگذرانند.
M.L
همین که یکی از کافهها اعلان زد «شراب میکروب را میکُشد»، این باورِ رایج که الکل آدم را در برابر بیماریهای عفونی مصون نگه میدارد در اذهان عمومی قوت گرفت. هر شب حدود ساعت دو، یکعالم آدم مست که آنها را از کافهها بیرون انداخته بودند
A PERSON
همواره لحظهای فرامیرسید که بهوضوح پی میبردیم قطاری نمیآید.
راضیه عین
سابقاً اگر چنین اتفاقی میافتاد، اغلب چند نفر آدم کنجکاو به خیابان میآمدند و گوش تیز میکردند. اما پس از این فشارهای روحی درازمدت دیگر دلها سخت شده بودند و همگی جوری بیاعتنا از کنار مویهها و فغانها میگذشتند و دنبال زندگیشان میرفتند که پنداری زبان طبیعی انسانها باشد.
Mobina Kheirmohammad
زیرا بزرگترین تمنای دلِ بیقرار این است محبوب را بیپایان تصاحب کند و بتواند او را در ایامِ فراق به خوابی بدون رؤیا فروببرد که بیداری ندارد مگر روزِ دیدارِ دوباره.
آناهیتا
حجم
۲۹۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۹۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۶۷,۵۰۰
۳۳,۷۵۰۵۰%
تومان