- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب طاعون
- بریدهها
بریدههایی از کتاب طاعون
۳٫۶
(۱۵۵)
سادهترین راه برای آنکه آدم شهری را بشناسد این است که سر دربیاورد آنجا مردم چهطور کار میکنند، چهطور محبت میورزند و چهطور میمیرند.
kimiaa☆
به گفتهٔ خودش، «ساعت هم گرونه و هم نشانهٔ خریت.» زمان، و مشخصاً وقت غذا را که جز آن چیزی برایش اهمیت نداشته، به کمک دو قابلمهاش تشخیص میداده که یکیشان موقع بیدار شدنش پُر از نخود بوده. نخودها را دانهدانه و با سرعتی یکنواخت، داخل قابلمهٔ دیگر میریخته. به این ترتیب گذر زمان را
با قابلمه اندازهگیری میکرده. میگفته «هر پونزده قابلمه که پُر بشه، باید یک وعده غذا بخورم. به همین سادگی!»
آسمان دار
طاعون توی وجود همهمون جا خوش کرده، چون هیشکی، نه، هیشکی توی دنیا ازش در امون نیست. و باید مدام حواسمون باشه یک وقت از روی غفلت نفسمون رو به صورت یکی دیگه ندمیم و مرض رو بهش منتقل نکنیم. میکروب طبیعیه. مابقی سلامتی، انسجام، پاکی، یا هر چی اسمش رو بذارید، همه نتیجهٔ ارادهست، اون هم ارادهای که هرگز نباید ازش دست کشید. انسان شریف، که تقریباً هیشکی رو مبتلا نمیکنه، همونیه که کمترین سربههواییِ ممکن رو داشته باشه. و اراده و تنش لازمه تا هرگز دچار سربههوایی نشیم!
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
مردی که صبح تا شب جان میکَنَد، درآمدِ بخورونمیر، چشمانداز آینده که کمکم محدودتر میشود، سکوتِ شبها دور میز، در چنین دنیایی برای احساسات عاشقانه جایی باقی نمیماند.
فهیمه
برای همه یکسان است: آدم عروسی میکند، کماکان اندکی به طرف مقابل علاقه دارد، سرش به کار گرم میشود. آنقدر کار میکند که دوست داشتن از یادش میرود.
فهیمه
به احتمال زیاد این زنوشوهر تا آن هنگام یقین نداشتند از پیوندشان خرسندند. اما این جداییِ ناگهانی و طولانی بهشان اطمینان بخشید که قادر نیستند دور از یکدیگر زندگی کنند، و در برابر این حقیقت، که یکباره آشکار شده بود، طاعون بیاهمیت جلوه میکرد.
فهیمه
بیتردید، امروزه خیلی عادی شده که مردم صبح تا غروب
کار کنند و باقی عمرشان را با ورقبازی و کافهنشینی و وراجی هدر بدهند.
.ً..
چندین روز طول کشید تا پی بردیم دچار وضعیتی سازشناپذیر شدهایم که در آن واژههای «اغماض»، «التفات» و «استثنا» دیگر معنایی ندارند.
فهیمه
نتیجهٔ هجوم بیرحمانهٔ بیماری این بود که همشهریانمان را ناگزیر کرد به گونهای عمل کنند که گویی عواطفِ فردی را فاقدند.
فهیمه
فقط به برکتِ آسمان میتوان به تغییرِ فصلها پی برد. چیزی رسیدن بهار را خبر نمیدهد مگر کیفیت هوا یا سبدهای گل که فروشندههایی کمسنوسال از حومه میآورند؛ بهار در بازار عرضه میشود.
کاربر ۲۱۷۸۳۳۰
امروزه خیلی عادی شده که مردم صبح تا غروب
کار کنند و باقی عمرشان را با ورقبازی و کافهنشینی و وراجی هدر بدهند.
فهیمه
بازنماییِ نوعی محبس به واسطهٔ نوعی دیگر از آن
همانقدر معقول است که
بازنمایی هر چیزی که واقعاً وجود دارد
به واسطهٔ چیزی که وجود ندارد.
Rasoul Imani
حجم
۲۹۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۹۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۶۷,۵۰۰
۳۳,۷۵۰۵۰%
تومان