بریده‌هایی از کتاب پاریس زیرزمینی

کیتی خیلی جدی گفت «اِتا، هر کسی که می‌دونه چه‌طور باید به این آدم‌ها کمک کرد حق نداره این وظیفه رو به کس دیگه‌ای واگذار کنه.

«به‌ش گفتم ناراحت نباش، شاید یه زلزله بیاد و همه‌مون رو با هم از رو زمین برداره.»

احساس می‌کنم دنیا اون‌قدرها هم آلوده نشده. مهم نیست که آدم کجا باشه یا چه اتفاقی براش بیفته، همیشه همه‌جا به آدم‌های خوب برخورد می‌کنه

سربازی که تو جبهه می‌جنگه می‌دونه که ممکنه کُشته بشه، اما این رو هم می‌دونه که تا موقعی که جنگ ادامه داره مرگ اون بی‌ثمر نیست. شما هم می‌دونستید که ممکنه ما در این جنگ کُشته بشیم اما ما می‌دونیم که مرگ‌مون بی‌ثمر نیست

من بعید می‌دونم که حکم مرگ بدن. جرئت نمی‌کنند خانم شایبر رو به مرگ محکوم کنند؛ چون امریکاییه. می‌دونند که نباید امریکایی‌ها رو برنجونند

به کار من می‌گی دزدی، اما دزدی نیست. این رو پول‌دارها می‌گن چون قانون طرف اون‌هاست. خودشون چه‌طوری به این چیزهای گرون‌قیمت رسیده‌ند؟ با گول زدن بقیه، کسانی که راحت گول می‌خورند اسمش رو هم گذاشته‌ند کاسبی.

شاید جنگ قبلی واقعی بود اما من باورم نمی‌شه که آلمان‌ها شش‌هفته‌ای ما رو عقب زدند. از قبل قرارش گذاشته شده بود. چندتا از پول‌دارها این کار رو کردند. همه‌ش زیر سر خودشونه. تو داری من رو به خاطر کش رفتن یه تیکه نقره سرزنش می‌کنی. کله‌گنده‌ها هنوز دارن کل مملکت رو می‌چاپند، اون وقت تو فکر می‌کنی باید خودت رو به آب‌وآتیش بزنی تا نجاتش بدی؟ بیدار شو، بچه‌جون