بریده‌هایی از کتاب چهل شاخه گل نرگس

من همان منتظر کوچکت هستم که یاد و نام تو آرامش خیالم می‌شود.

ای دوست‌داشتنی‌ترین دوست‌داشتنی‌ها تو را بیشتر از هر کس دوست دارم.

دلم برایتان تنگ شده

ای زیباترین حضور، ای صاحب تمام بود و نبودها بیا که با آمدنت همه چیز زیباتر می‌شود. «یا اباصالح»

ای کاش می‌دیدمت اما نشد. کمکم کن و دست‌هایم را بگیر که نیازمند نگاهی از سوی توام. ای بهترینم هیچ وقت تنهایم نگذار

من به تو سلام می‌کنم به امید جوابی از سویت، پس دوباره سلام

آن‌قدر صدایت می‌کنم که تو هم یکبار صدایم کنی. پس به امید شنیدن طنین صدایتان. صدایت می‌زنم: «یا اباصالح ادرکنی»

من هنوز چشم به راه مونسی هستم که عمرش پایان‌ناپذیر و حکومتش عدل الهی است. خدایا راه را برای آمدنش هموار کن. ای بخشنده و مهربان، دستان مرا بر سر تمام پل‌های لغزان سقوط بگیر. «یا اباصالح»

من دل‌شکسته‌ام، چشم‌هایم ابری‌ست و قلبم مملو از عشق توست ای صنم دلم

ای محبوبم ای بهترین رؤیایم، آری تو رؤیای خیال و واقعیتم هستی من در پس تمام لحظه‌هایم تو را می‌بینم. فقط تو را و آن‌قدر دوستت دارم که ناگفتنی است. آن‌قدر صدایت می‌کنم که تو هم یکبار صدایم کنی. پس به امید شنیدن طنین صدایتان. صدایت می‌زنم: «یا اباصالح ادرکنی»

دلم می‌خواهد زودتر بیای آن‌قدر زود که ثانیه هم نکشد

چه لذتی دارد اشک ریختن به خاطر انتظارت

چه رسمی‌ است که از دور نگاهم کنی و من در حسرت دیدارت بمانم

من فقط می‌خواهم حضورت را احساس کنم که این بهترین و شیرین‌ترین رویاهایم هست

شب به شب که دست به سویت بلند می‌کنم دستانم را بگیر هرچند که خالی‌ست و لیاقت دستان شما را ندارد

چه آرزو کنم که خود می‌دانی تمام رؤیاهایم تمام عشقم به وصال رسیدن به تو ختم می‌شود

امسال قصد دارم چهل نامه به امام زمان بنویسم. اولین نامه از همین جا شروع می‌شود. نامه‌هایی که در دل من و معبودم هست. نامه‌هایی که فقط دوستی بین من و صاحب مقدراتم را بیشتر می‌کند. من مثل یک ماهی کوچکم که در دام یک صیاد افتاده اما اون صیاد آن‌قدر مهربونِ که نمی‌خواهم از دامش بیرون بیام. دوست دارم تو همون تُنگ تنگ و کوچک بمانم اما صیادم او باشد. دوست دارم آن‌قدر نگاهش کنم که دیدگان کوچکم فقط تصویر او را حفظ کند. «چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم ای قافله دارم.»

ای صاحب خوبی‌ها، باز هم به انتظار می‌نشینم گرچه این انتظار سخت است ولی باز بر تحملم می‌افزایم. آن‌قدر منتظر می‌شوم که سوار بر نسیم بهاری با عطر یاس‌های سفید بیایی.

ای صاحب‌الزمان ای همای دل‌های شکسته‌، دوستت دارم

ای دوست‌داشتنی‌ترین دوست‌داشتنی‌ها تو را بیشتر از هر کس دوست دارم. ای صاحب‌الزمان ای همای دل‌های شکسته‌، دوستت دارم.

من هر وقت گریه می‌کنم پژمرده می‌شوم اما وقتی برای شما گریه می‌کنم، دلم باز می‌شود. انگار شما حرف‌هایم را می‌شنوی، انگار شما اشک‌هایم را از صورتم پاک می‌کنید. انگار حضورتان را احساس می‌کنم.

تو نایب من پیش خدایم هستی، پس بگو ببخشد گناهانی را که باعث تغییر نعمت‌هایم می‌شود. گناهانی که از انجام دادنش شرمسارم و در پس جبران بار سنگین گناهانم

ای محبوبم ای بهترین رؤیایم، آری تو رؤیای خیال و واقعیتم هستی من در پس تمام لحظه‌هایم تو را می‌بینم. فقط تو را و آن‌قدر دوستت دارم که ناگفتنی است. آن‌قدر صدایت می‌کنم که تو هم یکبار صدایم کنی. پس به امید شنیدن طنین صدایتان. صدایت می‌زنم: «یا اباصالح ادرکنی»

بدان کسی همین جا در تنهاترین گوشه‌ی زمین همیشه به یادت هست و برای آمدنت «اللهم کن ولیک» می‌خواند.

سلام خدایا دستانم لرزان است. پس دستانم را از ستمگری و مال حرام نگه‌دار و نگذار دستان ضعیفم باعث عذاب آخرتم شوند. چشم‌هایم را از نابکاری و خیانت فرو بند و نگذار نازیبایی‌ها را ببینم و گوش‌هایم را از غیبت و سخن بیهوده مسدود کن که بسیار شنیده‌ام حرف‌های گزاف و بیهوده. و تو آن‌قدر رحیم هستی که به من رحم کنی و مرا در مسیر طریقت معشوقم صاحب‌الزمان قرار دهی و بدان که هر بار صدایش می‌کنم در دلم خانه تکانی می‌کنم، چون او مهمان عزیزی است که شاید بیاید، پس خانه تکانی می‌کنم که شرمنده‌اش نباشم.

پروانه با بال‌های رنگینش می‌رقصد و من به تماشایش می‌نشینم. غنچه‌ها گل می‌شوند و عطرشان همه را مست می‌کند. گنجشک‌ها آواز عاشقی سر می‌دهند و من با تمام این زیبایی‌ها یاد تو می‌افتم. یاد زیباترین زیبایی.

تمام لحظه‌های عمرم تمام دقایق زندگیم به انتظار دیدن رخ زیبایت سپری می‌شود.

ای صاحب خوبی‌ها، باز هم به انتظار می‌نشینم گرچه این انتظار سخت است ولی باز بر تحملم می‌افزایم.

سلام آسمان امروز خیلی زیباست. هر وقت می‌خواهم به قشنگی‌ها نگاه کنم سرم را بالا می‌گیرم. آخه بیشتر قشنگی‌های دنیای اون بالاست. خورشید آن‌جاست، ماه آن‌جاست، آسمون آن‌جاست. و تو هم آن بالایی، تو بالاتر از تمام قشنگی‌هایی.

پس ای معشوق من انتظار وصال من کی به آخرین دقایق می‌رسد؟