بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب طاعون | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب طاعون

بریده‌هایی از کتاب طاعون

نویسنده:آلبر کامو
امتیاز:
۳.۸از ۱۳۶ رأی
۳٫۸
(۱۳۶)
آدم‌ها موقعی که همدیگر را دوست دارند، بدون حرف‌زدن، همدیگر را درک می‌کنند.
pejman
تا موقعی که بلا هست، آزادی دیگر وجود ندارد.
pejman
اگر آدم دائمآ دربند نظر و عقیدهٔ شخصی‌اش نباشد، می‌فهمد که لجاجت و یکدندگی ناشی از حماقت است.
pejman
همهٔ بدبختی‌های انسان‌ها از آن‌جا سرچشمه می‌گیرد که به زبانی روشن و صریح حرف نمی‌زنند،
پورآزاد
آن‌چه برای من اهمیت دارد این است که آدم به‌خاطر آن‌چه دوست دارد زندگی کند یا بمیرد.
پورآزاد
زیستن در نومیدی و بی‌پناهی، درحقیقت در دوزخ فرورفتن است.
Mehdi Kazemi
از دیدگاه طاعون، تفاوتی میان رئیس و نگهبان‌ها و زندانی‌ها وجود نداشت، چون همگی‌شان زندانی محسوب می‌شدند و برای اولین بار در زندان عدالت به‌طور مطلق اجرا می‌شد.
Mohadese
طاعون در بعضی‌ها شک و بدبینی چنان شدیدی به وجود آورده بود که نمی‌توانستند از آن رهایی یابند. در دل آن‌ها دیگر هیچ جایی برای امیدواری باقی نمانده بود، و همزمان با فروکش کردن بیماری، باز هم مطابق با مقررات زمان بیماری زندگی می‌کردند.
منیره
برای همگی ما احساسی که سراسرِ زندگی‌مان را دربرمی‌گرفت و گمان می‌کردیم به خوبی با آن آشنایی داریم (اهالی اوران همان‌گونه که تا به‌حال گفته شد از احساس‌های ساده‌ای برخوردارند)، چهرهٔ تازه‌ای به خود گرفت. شوهرها و معشوق‌هایی که اطمینان کامل به طرف‌های مقابل‌شان داشتند پی بردند حسود شده‌اند. مردانی که عشق را به هیچ می‌انگاشتند با پدیده‌ای مخالف آن روبه‌رو شدند. پسرانی که کنار مادرهاشان زندگی کرده بودند بی‌آن‌که کم‌ترین توجهی به آن‌ها داشته باشند، در هر چین چهرهٔ او همهٔ نگرانی‌ها و پشیمانی‌های گذشته را بازمی‌یافتند که حالا آزارشان می‌داد. این جدایی ناگهانی، بدون این‌که اشتباهی سبب آن باشد، و بدون آینده‌ای پیش‌بینی‌شدنی، ما را سرگشته کرده بود و ناتوان در برابر این حضورِ هنوز این چنین نزدیک و درعین حال این همه دور.
💮rosy💮
در آدم‌ها صفت‌های خوب خیلی زیادتر از صفت‌های زشت هستند.
شمع
همان چیزیست که در عکس‌ها دیده و در کتاب‌ها خوانده‌اید. یک چشم‌بند، یک تیر اعدام و دورتر از آن چند تا سرباز. ولی نه. هیچ می‌دانستید که جوخهٔ اعدام برعکس تصورتان، در یک متر و نیمی محکوم صف می‌بندند؟ می‌دانستید که اگر محکوم دو گام جلو بیاید، سینه‌اش با لولهٔ تفنگ‌ها مماس می‌شود؟ می‌دانستید همهٔ سربازها ناحیهٔ قلب محکوم را نشانه می‌گیرند و پس از شلیک حفره‌ای در سینه‌اش به وجود می‌آید که مشت آدم در آن‌جا می‌گیرد؟ نه، شما این چیزها را نمی‌دانید، چون این‌ها جزئیاتی هستند که کسی درباره‌شان حرفی نمی‌زند. خواب آدم‌ها، بیش‌تر از زندگی طاعون‌زده‌ها ارزش دارد. نباید مزاحم خواب این مردمان نجیب شد.
Хамид
آدم بیمار نیاز به مهربانی دارد.
کاربر ۳۴۵۶۰۵۲
شر در این دنیا کم‌وبیش همیشه از نادانی سرچشمه می‌گیرد، و خیر هم اگر هدفش مشخص نباشد، به همان اندازهٔ شر می‌تواند آسیب برساند.
Anahita Jafarzadeh
عادت کردن به نومیدی، وخیم‌تر از خود نومیدی است.
Anahita Jafarzadeh
همهٔ بدبختی‌های انسان‌ها از آن‌جا سرچشمه می‌گیرد که به زبانی روشن و صریح حرف نمی‌زنند،
Anahita Jafarzadeh
آن‌چه برای من اهمیت دارد این است که آدم به‌خاطر آن‌چه دوست دارد زندگی کند یا بمیرد.
Anahita Jafarzadeh
عادت کردن به نومیدی، وخیم‌تر از خود نومیدی است.
Anahita Jafarzadeh
از دیدگاه طاعون، تفاوتی میان رئیس و نگهبان‌ها و زندانی‌ها وجود نداشت، چون همگی‌شان زندانی محسوب می‌شدند و برای اولین بار در زندان عدالت به‌طور مطلق اجرا می‌شد.
Sajjad Rnj
«جز مست‌ها، هیچ‌کس دیگر نمی‌خندد، این‌ها هم زیادی می‌خندند.»
zahra_askari
از بعضی خانه‌ها صدای آه و ناله به گوش می‌رسید. در گذشته موقعی که چنین اتفاقی می‌افتاد، آدم‌های کنجکاوی جلو در آن خانه‌ای که شیون و ناله از آن می‌آمد جمع می‌شدند و به گوش می‌ایستادند. ولی پس از این هشدار طولانی‌مدت و نگرانی دائم، انگار مردم دل‌سخت شده بودند همه در کنار این آه و ناله‌ها به آمدوشد و زندگی روزمره‌شان ادامه می‌دادند، گویی این آه و ناله‌ها زبان معمولی مردم برای گفت‌وشنود شده بود.
کاربر ۳۱۴۰۸۷۰

حجم

۲۷۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۷۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۵۰%
تومان