این سماجت مردم برای بیرونرفتن از شهر داستانی عجیب است.
سیّد جواد
خوشبختی را انتخاب کردن خجالت ندارد.
رانبر گفت: «درست است، ولی اگر آدم بخواهد فقط خودش خوشبخت باشد آن وقت خجالتآور است.»
کاربر ۱۰۵۶۱۸۶
«خدا بزرگ است، به او پناه ببرید.»
سیّد جواد
بارها و بارها در تاریخ اتفاق افتاده که کسانی که جرأت کردهاند بگویند دو به اضافهٔ دو میشود چهار، جانشان را در اینراه باختهاند.
Sophie
حالا که بیماری بر شهرمان سایه افکنده، باید برای مبارزه و برانداختن آن، به هرکار لازمی دست بزنند. چون اگر تا آن موقع عدهٔ اندکی وظیفهدار مبارزه با آن بودند، از آن پس شده بود وظیفهٔ همهٔ ساکنان شهر.
rezaat98
همشهریان ما خود را با طاعون وفق داده بودند، یا آن گونه که گفته میشود همرنگ جماعت شده بودند، چون چارهٔ دیگری نداشتند. طبعاً هنوز احساس درد و رنج و بدبختی میکردند، ولی نه به آن تند و تیزی ابتدای کار، بهطور مثال دکتر ریو، این حالت را از همه بدتر میدانست، چون عقیده داشت عادت کردن به نومیدی، وخیمتر از خود نومیدی است
کاربر ۱۵۴۵۱۱۶
آنوقت بود که ریو و دوستانش پی بردند چهقدر خستهاند. در واقع افرادِ گروههای بهداشتی بیش از آن نمیتوانستند خستگی را تحمل کنند.
rezaat98
موشها توی کوچهها میمردند و آدمها توی خانههاشان. روزنامهها هم که با خانهها کاری ندارند و فقط به آنچه در کوچه و خیابان اتفاق میافتد میپردازند.
آلیس در سرزمین نجایب
خراب کردن خیلی آسانتر از آباد کردن است.
سیّد جواد
«فکر میکنید زندگی را بهخوبی میشناسید؟»
Husayn Parvarde