بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب طاعون | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب طاعون

بریده‌هایی از کتاب طاعون

نویسنده:آلبر کامو
امتیاز:
۳.۸از ۱۳۶ رأی
۳٫۸
(۱۳۶)
ریو با حرکتی ناگهانی از جا برخاست. با تمام قدرت و شور و التهابی که در وجودش بود به او زل زد، بعد سری تکان داد و گفت: ــ نه، نه پدر روحانی. من دربارهٔ عشق نظر دیگری دارم و تا زنده‌ام این آفرینشی را که در آن بچه‌ها شکنجه می‌شوند، رد می‌کنم.
✿⁠tanin
ــ هیچ چیز در دنیا ارزش آن‌را ندارد که آدم از چیزی که مورد علاقه‌اش است دست بر دارد. با این همه، خود من دست بر می‌دارم بی‌آن‌که بدانم چرا.
✿⁠tanin
ریو پشتش را روی صندلی صاف کرد و با صدایی محکم‌تر گفت این کارش احمقانه است. خوشبختی را انتخاب کردن خجالت ندارد. رانبر گفت: «درست است، ولی اگر آدم بخواهد فقط خودش خوشبخت باشد آن وقت خجالت‌آور است.»
✿⁠tanin
کسی که تسلیم قوهٔ تخیل‌اش می‌شود، باید زخمی را هم که از این تسلیم‌شدن به او وارد می‌شود بپذیرد.
✿⁠tanin
به این ترتیب هر کسی ناچار شد بپذیرد که باید روز به روز زندگی کند و زیر این آسمان تنها بماند. این از همه چیز دست‌شستن همگانی که می‌توانست در نهایت روحیه‌ها را آبدیده کند، برعکس شروع کرده بود به منحط‌کردن‌شان.
فی. ا
بلاها درحقیقت شباهت‌ها و وجوه مشترکی با هم دارند، ولی موقعی که نازل می‌شوند، آدم‌ها به دشواری آن‌ها را قبول می‌کنند. در دنیا به همان اندازهٔ جنگ‌ها، بیماری طاعون هم وجود دارد. با این همه، هم جنگ و هم طاعون همیشه آدم‌ها را کت‌بسته غافلگیر می‌کند.
فی. ا
همیشه لحظه‌ای هم پیش می‌آمد که به‌روشنی درمی‌یافتیم هیچ قطاری وارد ایستگاه نخواهد شد. آن‌وقت می‌فهمیدیم که جدایی‌مان به ناچار طولانی خواهد بود و باید خودمان را با زمان وفق دهیم. به محض این‌که این واقعیت به سراغ‌مان می‌آمد و خواب و خیال‌ها را پس می‌زد، دوباره برمی‌گشتیم به وضعیت زندانی‌بودن‌مان.
solmaz
سرایدار به هر کسی که وارد هتل می‌شد یادآوری می‌کرد که او پیش‌بینی کرده بود چه اتفاقی خواهد افتاد. به تارو که قبول داشت فرارسیدن مصیبتی را پیش‌بینی کرده ولی گفته بود زلزله خواهد آمد نه طاعون، جواب می‌داد: «آه! چه خوب بود زلزله می‌آمد، زمین تکانی می‌خورد و دیگر کسی حرفی دربارهٔ آن نمی‌زد. ولی این بیماری لعنتی، حتا کسانی هم که به آن مبتلا نشده‌اند، آن‌را در قلب‌شان حس می‌کنند.»
sara:)
ژوزف گران کلمه‌های مناسبی برای مطرح‌کردن درخواستش نمی‌یافت.
آترین🍃
است و تا آن‌جا که می‌تواند با بی‌عدالتی و دادن امتیازهای نابه‌جا مبارزه می‌کند. رانبر درحالی‌که گردنش را میان شانه‌هایش فرو برده بود، دکتر را برانداز می‌کرد. سرانجام از جا برخاست و گفت: «به گمانم منظورتان را می‌فهمم، دکتر.» دکتر تا دم در بدرقه‌اش کرد و گفت: ــ ممنونم که از این دیدگاه به مسایل نگاه می‌کنید. رانبر که ناشکیبا به‌نظر می‌رسید
کاربر ۲۷۲۲۳۹۴
یکی از نتایج قابل ملاحظهٔ بسته‌شدن دروازه‌ها، درواقع، جدایی و منزوی‌شدن ناگهانی افراد از همدیگر بود که هیچ آمادگی قبلی برای این کار نداشتند.
Mohadese
روزنامه‌ها که در مورد موش‌ها خیلی قلم‌فرسایی کرده و سروصدا راه انداخته بودند، دیگر چیزی در این‌باره نمی‌نوشتند. چون موش‌ها توی کوچه‌ها می‌مردند و آدم‌ها توی خانه‌هاشان.
مسعود وی
اگر برای کارهای خیر اهمیتی بیش از اندازه قائل شویم، در واقع سرانجام تمجیدی غیرمستقیم و قدرتمندانه از شر به‌عمل آورده‌ایم.
mahii
کسی که تسلیم قوهٔ تخیل‌اش می‌شود، باید زخمی را هم که از این تسلیم‌شدن به او وارد می‌شود بپذیرد.
mahii
آینده‌ای پیش‌بینی‌شدنی، ما را سرگشته کرده بود و ناتوان در برابر این حضورِ هنوز این چنین نزدیک و درعین حال این همه دور. حضوری که اکنون روزهامان را اشغال کرده بود. ما درحقیقت به‌طور مضاعف رنج می‌بردیم ــ یکی به‌خاطر ناراحتی خودمان و دیگری به‌خاطر تصور جدایی و عدم حضور پسر، همسر و یا معشوقی.
mahii
کامو انسان باوجدان و آگاهی است که از اسارت بشر در تاروپود جامعه‌ای غیرانسانی رنج می‌برد. رویدادها و حوادث ناگواری که طی زندگی کوتاهش روی می‌دهد: جنگ جهانی اول، اسارت الجزایر و بقیه مستعمره‌ها در چنگ جهان‌خواران، ظهور فاشیسم، نازیسم و کمونیسم در دنیا و ترکتازی‌ها و ددمنشی‌هاشان، جنگ جهانی دوم و کشتارهای بی‌رحمانهٔ آن و سرانجام دیکتاتوری وحشتناک اردوگاه کمونیسم بر نیمی از جهان، پیدایش بمب اتمی و ئیدروژنی که دنیا را به نابودی کامل تهدید می‌کرد، این‌ها همه دست به دست هم داد تا زندگی را از دیدگاه او تبدیل به دوزخی بکند که نه‌تنها بهشت موعودی برای انسان نمی‌سازد، بلکه جهنمی است که تا موقعی که زنده است باید در آن رنج ببرد و عذاب بکشد.
parisa_msi
از آن‌جا که کامو زندگی را از مرگ جدا نمی‌داند، و چون انسان فرزانه و هوشمندی هم هست، در برابر این بیدادگری سر به طغیان برمی‌دارد و چون از این کار هم به نتیجه‌ای نمی‌رسد، سرانجام به پوچی و بیهودگی می‌رسد.
parisa_msi
انسان به‌رغم هوشمندی و درک و شعورش و به‌رغم همهٔ پیشرفت‌هایی که در زمینهٔ دانش و تکنولوژی کرده، همچنان بازیچهٔ طبیعت و گرفتار پنجهٔ قدرت‌مندش است، و زندگی، هرقدر هم بکوشد به آن رنگ و رونقی ببخشد و لذت‌بخشش کند، باز هم سیری جبری است که به‌رغم میل او، از یک نقطه آغاز و به نقطه‌ای دیگر ختم می‌شود، بی‌آن‌که از آن‌همه پویایی و درک و شعور چیزی به‌جا بماند.
parisa_msi
خواب آدم‌ها، بیش‌تر از زندگی طاعون‌زده‌ها ارزش دارد. نباید مزاحم خواب این مردمان نجیب شد. کج‌سلیقه‌گی‌هایی وجود دارد، و خوش‌سلیقه‌گی عبارت از این است که در کاری پافشاری به خرج ندهید، همه این‌را می‌دانند.
کاوشگر
شرکت‌کننده‌گان بارها احساس کردند مرد روحانی در ادای جمله‌ها دچار تردید می‌شود. عجیب بود که در گفته‌هایش ضمیر «شما» را به کار نمی‌برد و به جای آن می‌گفت: «ما» ولی لحن صدایش رفته رفته محکم شد. یادآور شد که طاعون از ماه‌ها پیش بر سر ما فرود آمده، و حالا که بارها درِ خانه‌هامان را کوبیده و بر سر سفره‌مان یا به بالین عزیزان‌مان نشسته، آن‌را خوب می‌شناسیم، کنارمان راه می‌رود، یا منتظر می‌ماند تا در محل کارمان حاضر شویم، حالا شاید بهتر بتوانیم پیامی را که دائمآ برای‌مان تکرار می‌کند بگیریم، پیامی که شاید در اولین روزهای غافلگیری به آن گوش فرا نداده‌ایم.
کاوشگر

حجم

۲۷۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۷۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۵۰%
تومان