- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب طاعون
- بریدهها
بریدههایی از کتاب طاعون
۳٫۸
(۱۳۶)
هرکسی طاعون را در وجود خود دارد، چون هیچ کس، بله، هیچ کس در این دنیا از آن ایمن نیست. باید دائمآ مواظب باشیم که در یک لحظهٔ حواسپرتی با نفسمان میکروب را به دیگری انتقال ندهیم. آنچه طبیعی است، خود میکروب است، بقیهٔ چیزها، سلامتی، کمال، پاکی، اگر قبول کنید، نتیجهٔ اراده است، ارادهای که هرگز نباید متوقف شود. آدم شرافتمند، کسی که کم و بیش هیچ گاه کسی را آلوده نمیکند، کسی است که کمتر دچار حواسپرتی میشود، و برای اینکه آدم حواسپرت یا سر به هوا نباشد، اراده و تلاش لازم است. بله، ریو، طاعونزده بودن واقعآ خستهکننده است. ولی از آن خستهکنندهتر این است که آدم نخواهد طاعونزده باشد. به همین خاطر است که همهٔ مردم خود را خسته نشان میدهند، زیرا همه در حال حاضر تا اندازهای خود را طاعونزده احساس میکنند. باز به همین خاطر است که آن عدهٔ اندکی که نمیخواهند طاعونزده باشند، چنان خسته و فرسودهاند که جز مرگ چیز دیگری نمیتواند آنها را از این وضع برهاند.
منیره
بدبختیهای انسانها از آنجا سرچشمه میگیرد که به زبانی روشن و صریح حرف نمیزنند، آنوقت تصمیم گرفتم برای وارد شدن به راه درست، روشن و صریح حرف بزنم و عمل کنم.
javad javad
امروز هم هنوز آنرا میجویم، ضمن اینکه میکوشم دیگران را هم درک کنم و دشمن هیچ کسی نباشم
javad javad
آدم همیشه میتوانست مردهها را نادیده بگیرد، چشمهایش را ببندد و از آنها رو بگرداند، ولی واقعیت همیشه دارای نیروی چنان بزرگی است که بر همه چیز چیره میشود.
منیره
این کار همچنین ویژگی این وقایعنگاری را، که باید همان ایجاد ارتباط با احساسهای پاک باشد روشن میکند، احساسهای پاکی که نه باید مطلقآ بد باشند و نه عالی بهصورت نمایشی و ناهنجار.
منیره
طاعون بزرگ مارسی، ماتیو ماره وقایعنگار، شکوه دارد که زیستن در نومیدی و بیپناهی، درحقیقت در دوزخ فرورفتن است
منیره
زیر این گنبد بیکران جهان هستی، بلای آسمانی آنقدر به دروکردن خرمن بشریت ادامه خواهد داد تا کاه از دانه جدا شود. تردیدی نیست که مقدار کاه خیلی بیشتر از دانه خواهد بو
منیره
در مورد آن گروه از عاشقانی که از همه جالب توجهترند و راوی شاید بهتر از هرکس دیگری با آنها آشنایی دارد، باید بگویم نگرانیهای دیگری هم آنها را رنج میداد، که میان آنها باید از پشیمانی نام ببرم. وضعیتی که در آن قرار گرفته بودند، درواقع، باعث میشد احساسشان را با گونهای واقعبینی تبآلوده بررسی کنند. خیلی کم پیش میآمد که در چنین موقعیتهایی، بهروشنی متوجه ضعف نفسشان نشوند. میان این نگرانیها هروقت فرصت فکرکردن برایشان پیش میآمد، این اشکال را داشتند که بهدرستی و روشنی نمیتوانستند رفتار و حرکات شخص غایب را درنظر مجسم کنند. آنوقت افسوس میخوردند و خود را به سبکسری متهم میکردند که چرا آن موقعی که میتوانستند، سهلانگاری کرده و درصدد برنیامده بودند بدانند او وقتش را چگونه میگذراند، حتا با ظاهرسازی گفته بودند آگاهی عاشق از نحوهٔ وقتگذرانی معشوق، سرچشمهٔ همهٔ شادیها نمیتواند باشد. ولی حالا دیگر فکرکردن به معشوق و یافتن نواقصی که در عشقشان وجود داشته آسان بود. در مواقع معمولی همگی آگاهانه یا ناآگاهانه میدانستیم که عشقی که نتواند به سرحد کمال برسد عشق نیست، با این همه کموبیش با آرامش میپذیرفتیم که عشق ما در همان مرحلهٔ ابتدایی باقی مانده است.
💮rosy💮
یکی از نتایج قابل ملاحظهٔ بستهشدن دروازهها، درواقع، جدایی و منزویشدن ناگهانی افراد از همدیگر بود که هیچ آمادگی قبلی برای این کار نداشتند. مادرها و بچهها، زنها و شوهرها، و معشوقهایی که تا همین چند روز پیش در این فکر بودند بد نیست برای مدتی بهطور موقت جدا از هم بمانند، و پس از روبوسی روی سکوی ایستگاه راهآهن، دو سه توصیهای هم به یکدیگر کرده بودند، بعضیها با این امید که چند روز یا چند هفتهٔ دیگر دوباره هم را میبینند و همگی غرق در این اطمینان خاطر احمقانهٔ آدمها، یا بیآنکه از این جدایی موقت باری به دل بگیرند، در فکر اشتغالهای روزمرهشان بودند.
💮rosy💮
نگاه چشمان میشی قشنگش او را به یاد سالهای محبتآمیز گذشته انداخت. از او پرسید:
ourelia
اگر آدم دائمآ دربند نظر و عقیدهٔ شخصیاش نباشد، میفهمد که لجاجت و یکدندگی ناشی از حماقت است.
Milad Rashki
تنها چیزی که برای من اهمیت دارد یافتن صلح و آرامش درونی است
Milad Rashki
شر در این دنیا کموبیش همیشه از نادانی سرچشمه میگیرد، و خیر هم اگر هدفش مشخص نباشد، به همان اندازهٔ شر میتواند آسیب برساند. آدمها بیشتر خوبند تا بد، تازه اصل قضیه هم این نیست. آنها کمتر از این امر آگاهند، و این همان چیزیست که پاکدامنی یا فساد خوانده میشود. فاسدترین آدمها کسانی هستند که نادانند اما گمان میکنند همهچیز را میدانند، آنوقت به خودشان اجازه میدهند دیگران را بکشند.
marziye
آنهایی که نمیتوانند قدیس بشوند و بلاها را هم قبول ندارند، در هرحال میکوشند دستکم یک طبیب باشند.
ρά
وقتی در یکآن همه چیز به آدم داده میشود، شادمانی ناشی از آن، همچون سوختگی ناخوشایندی آدم را منقلب میکند.
amin azadi
اگر برای کارهای خیر اهمیتی بیش از اندازه قائل شویم، در واقع سرانجام تمجیدی غیرمستقیم و قدرتمندانه از شر بهعمل آوردهایم.
ourelia
زیستن در نومیدی و بیپناهی، درحقیقت در دوزخ فرورفتن است
Nika Houshiar
«من همهچیز را طرد کردهام، این نابینایی عنادآمیز را برگزیدهام، به این امید که روزی روشنتر ببینم.»، «من خود را به غربتی نهایی محکوم کردهام.» مورسو در «بیگانه» موجود نومید و عنان رهاکردهایست که خودش هم به درستی نمیداند چه میکند، نه عشق برایش مفهومی دارد، نه زندگی و نه حتا مرگ.
ourelia
از دیدگاه طاعون، تفاوتی میان رئیس و نگهبانها و زندانیها وجود نداشت، چون همگیشان زندانی محسوب میشدند و برای اولین بار در زندان عدالت بهطور مطلق اجرا میشد.
مقامهای مسئول شهر بیهوده کوشیدند تفاوتی میان آنها ایجاد کنند، از جمله دادن نشان و مدال به نگهبانانی که در راه انجام وظیفه مرده بودند، ولی در کل چیزی عوض نمیشد. از آنجا که حکومت نظامی در شهر برقرار شده و نگهبانان زندان هم جزو بسیج شدهها در آمده بودند، بنابراین مدال ارتشی پس از مرگ به آنها اهدا شد.
Sajjad Rnj
جملهٔ «همیشه کسی گرفتارتر از من در بند وجود دارد» که ورد زبان اینها شده بود، تنها مایهٔ امید و دلخوشیشان بود.
Sajjad Rnj
حجم
۲۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۲۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۵۰%
تومان