بریده‌هایی از کتاب طراحی زندگی ایدئال

می‌توانید با تغییر در نحوهٔ نگرش به خودتان، نحوهٔ نگرش دیگران به خودتان را نیز تغییر دهید.

«برای رفتن به هر مکان ارزشمند، هیچ میانبری وجود ندارد.» بورلی سیلز

افکاری که در ذهنتان نگه می‌دارید در واقعیت شما منعکس می‌شود و به این معنی است که فردی که در بیرون هستید بازتاب مستقیم فردی است که در درون شما وجود دارد

وجود قالب ذهنی درست برای ایجاد تغییر در زندگی اساساً به این معنی است که ما به چیزی بیش از آگاهی از لزوم تغییر نیاز داریم، یعنی نیاز داریم بپذیریم که ایجاد تغییر امکان‌پذیر و شدنی است، نیاز داریم خواهان ایجاد تغییر باشیم و متعهد شویم هر کاری لازم است انجام دهیم تا آن تغییر اتفاق بیفتد.

در این کتاب، من فرایند روانی تغییر را به فرایند فیزیکی ساخت یک خانه تشبیه می‌کنم. این روند عبارت‌است از: ۱) آماده‌سازی بستر: پاک‌سازی بستر از چیزهای قدیمی و گشودن راهی برای چیزهای جدید. ۲) انتخاب مصالح: تهیه ابزار و وسایل مناسب برای کار مناسب. ۳) رفع نواقص، انطباق، برنامه‌ریزی و تجسم نتیجهٔ نهایی تا بتوانید به‌وسیلهٔ آن‌ها راهکاری کامل و بدون نقص برای نقشهٔ اصلی خود به وجود آورید. ۴) گذاشتن اولین سنگ بنای ساختمان، شتاب گرفتن و بنا نهادن میراثی که خارج از تصورتان باشد.

دیدگاه ما نسبت به یک تجربه یا رویداد مشترک لزوماً مشابه دیدگاه یا تجربهٔ شخص دیگر نیست، حتی اگر هر دو در همان زمان و همان مکان باشیم.

متعهد به انجام کارهای بزرگ شوید. بپذیرید که تغییر یک انتخاب است. بپذیرید که همیشه کارها طبق برنامه پیش نمی‌روند. خود واقعیتان را بشناسید. محرک‌های ایجادکنندهٔ حالت واقعی خود را بشناسید. تصمیم بگیرید بر مسیر سفر تمرکز کنید نه بر مقصد.

همیشه یک انتخاب دارید روشی که برای فکر کردن به یک رویداد خاص و واکنش نسبت به آن برمی‌گزینید، دقیقاً یک انتخاب است. هیچ تصمیم «خوب» یا «بد» ی وجود ندارد، آن‌ها تنها، انتخاب هستند؛ و هر تصمیم، تنها در یک‌لحظه از زمان گرفته می‌شود. اگر ثابت شود تصمیمی که گرفته‌اید آن نتایجی که مدنظرتان بوده را به همراه ندارد به این معنی نیست که هیچ انتخاب دیگری ندارید. دوباره انتخاب کنید اما تصمیم بگیرید این بار، کارها را به‌گونه‌ای متفاوت انجام دهید. به یاد داشته باشید شما نمی‌توانید چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است را تغییر دهید اما می‌توانید برای دفعات بعدی از آن درس بگیرید. زمانی که مسئولیت تصمیمات خودتان را به عهده بگیرید پتانسیل خطاهایی که احتمال دارد رخ بدهد را محدود می‌کنید.

سرنوشت خود را با هنر دستان خودتان بسازید اگر قرار بود مضمون زندگی خود را به‌صورت قصه درآورید چگونه آن را می‌نوشتید؟ آیا یک زندگی متوسط نسبتاً عادی می‌شد؟ بس کنید. تظاهر به زندگی معمولی دیگر بس است چون این‌طور نیست. اصلاً چیزی به نام معمولی وجود ندارد. زندگی مالامال از افراد ناکارآمد است چون به آن‌ها یاد داده‌اند که معمولی بودن چیزی است که باید تلاش کنیم در زندگی به آن برسیم

آیا ترس‌هایتان ارزش گوش کردن دارند؟ ترس ما درست شبیه به قصه‌هاست. آن‌ها یک آغاز، یک اوج و یک پایان دارند. گاهی ترسمان می‌تواند آینده را پیشگویی و به حقیقت تبدیل کند؛ اما باید از خودمان بپرسیم آیا قصه‌ها و ترس‌هایمان ارزش شنیدن دارند؟ آیا وقت آن نرسیده از گوش سپردن به قصه‌های باطل دست‌برداریم؟

معضل ما این است که هم‌زمان که از تغییر بیزاریم عاشق آن‌هم هستیم. چیزی که واقعاً می‌خواهیم این است که همه‌چیز در همان حالت باقی بماند، ولی هم‌زمان همه‌چیز بهتر شود. سیدنی هریس

من با ایجاد تغییراتی که برای بهتر شدن به آن نیاز دارم به فردی تبدیل خواهم شد که می‌خواهم. تبدیل شدن به فردی که می‌خواهید به این معناست که این اعتمادبه‌نفس را دارید که خودتان را به‌گونه‌ای ببینید که انگار همین حالا تمام ابزار موردنیاز برای ایجاد تغییر را دارید و این اعتمادبه‌نفس با چسبیدن به خود واقعیتان به‌دست‌آمده است

تعهد شما به تغییر یعنی تعهد شما به داشتن زندگی بهتر ما می‌توانیم دربارهٔ چیزهای بسیاری که در ظاهر سروسامان گرفته است شکایت کنیم، اما آیا با گله کردن و شکایت، واقعاً شرایط فعلی شما روبه‌راه می‌شود؟ آیا واقعاً در زندگی که خواستارش هستید زندگی می‌کنید یا در زندگی که دارید گرفتارشده‌اید؟ وقتی خود واقعیتان را بشناسید چیزهایی که در زندگی الهام‌بخش شما هستند را نیز خواهید شناخت

تعهد شما به تغییر یعنی تعهد شما به داشتن زندگی بهتر ما می‌توانیم دربارهٔ چیزهای بسیاری که در ظاهر سروسامان گرفته است شکایت کنیم، اما آیا با گله کردن و شکایت، واقعاً شرایط فعلی شما روبه‌راه می‌شود؟ آیا واقعاً در زندگی که خواستارش هستید زندگی می‌کنید یا در زندگی که دارید گرفتارشده‌اید؟ وقتی خود واقعیتان را بشناسید چیزهایی که در زندگی الهام‌بخش شما هستند را نیز خواهید شناخت. چیزهایی که به آن‌ها عشق می‌ورزید و چیزهایی که تغییرات مثبتی در وضعیت احساسی شما ایجاد می‌کنند. اگر شرایط کنونی شما نگذارد خود واقعیتان باشید، آیا واقعاً قادر به تغییر نخواهید شد؟

آموزش ضمیر ناخودآگاه و ضمیر خودآگاه. تفاوت بین ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه را می‌توان این‌طور توضیح داد: شما به‌طور خودآگاه در حال خواندن این جملات هستید. شما به‌طور ناخودآگاه در حال وصل کردن مفاهیم و معانی به کلمات موجود در این جملات هستید. ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه مغز تفاوت‌های زیادی با هم دارند؛ اما به لحاظ آموزش دادن به مغز از اهمیت یکسانی برخوردارند. ضمیر خودآگاه (تفکر آگاهانه) قسمتی از مغز است که تفکر کنونی شما را می‌سازد. این بخش، بخش آنالیزی مغز است و با بایت‌های اطلاعاتی سروکار دارد که شما فوراً به آن نیاز پیدا می‌کنید. گفته می‌شود این بخش از مغز هر بار تنها می‌تواند به میزان ۹ بایت اطلاعات پردازش کند. از طرف دیگر، ضمیر ناخودآگاه مغز (تفکر ناخودآگاه) بخشی از مغز شماست که درون شما را می‌سازد. بخشی که حرکات ریز را کنترل می‌کند و حفاظت کلی از بدن را بر عهده دارد؛

و درواقع عملاً بدن شما را برای هر گامی که در عملکرد روزانه به‌طور خودکار و اتو پایلوت به آن نیاز دارید راهنمایی می‌کند. در مقایسه با ضمیر خودآگاه، ضمیر ناخودآگاه قادر به پردازش هزاران بایت اطلاعات در یک‌زمان و در آنِ واحد است. برای اینکه بتوانید ذهن خود را تمرین و آموزش دهید سعی کنید هم از تفکر درونی و هم تفکر بیرونی به‌طور هم‌زمان کمک بگیرید. به‌عنوان‌مثال: پشت کامپیوتر بنشینید و یک داستان «معروف» را که از حفظ هستید تایپ کنید و هم‌زمان یک فیلم هم از تلویزیون تماشا کنید. برای انجام این کار باید حتماً به تلویزیون نگاه کنید نه به صفحه کامپیوتر. تا فقط از طریق لمس کردن دکمهٔ صفحه‌کلید داستان را تایپ کنید.

حواستان به نفس کشیدنتان هم باشد و در آنِ واحد سعی کنید داستان را تایپ کنید. اجازه ندهید چیزی که دارید تماشا می‌کنید یا فکر می‌کنید در نوشتن شما وقفه ایجاد کند. تمرین فوق می‌تواند بسیار سرگرم‌کننده باشد؛ اما یک جنبهٔ جدی دربارهٔ آن وجود دارد و آن اینکه ارتباط افکار ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه را مجدداً تنظیم می‌کند. با دادن کار اضافه به حواس پنج‌گانه و فعالیت‌های هم‌زمان شما نه‌تنها حواس پنج‌گانه، بلکه مغز خود را تحت قاعده و اصول معینی درمی‌آورید و تنظیم می‌کنید.

تمرین افکار و رفتار امروز و هرروز شما، شخصی که فردا و در آینده خواهید بود را می‌سازد. با داشتن این نکته در ذهن، روزانه تنها چند دقیقه وقت بگذارید تا نسبت به افکارتان مسئول و متعهد باشید. تصمیم بگیرید هرگونه منفی‌نگری در افکار و رفتارتان را تغییر دهید زیرا ممکن است آن اندیشه‌ها و رفتارها شما را در تبدیل‌شدن به فردی که از آن بر حذر بودید مسئول بداند. اختصاص دادن چند دقیقه برای اینکه به‌طور آگاهانه و به‌طور روزانه قبول مسئولیت کنیم می‌تواند تغییرات هیجان‌انگیزی در پی داشته باشد. شما قادر خواهید بود زندگی‌تان را دگرگون کرده و با ایجاد حالتی که از یک نتیجهٔ مثبت حمایت می‌کند تصمیمات مسئولانه بگیرید. چون هر تصمیمی که می‌گیرید نتیجهٔ روند مثبت تفکر و رفتار شما است

همیشه یک انتخاب دارید روشی که برای فکر کردن به یک رویداد خاص و واکنش نسبت به آن برمی‌گزینید، دقیقاً یک انتخاب است. هیچ تصمیم «خوب» یا «بد» ی وجود ندارد، آن‌ها تنها، انتخاب هستند؛ و هر تصمیم، تنها در یک‌لحظه از زمان گرفته می‌شود. اگر ثابت شود تصمیمی که گرفته‌اید آن نتایجی که مدنظرتان بوده را به همراه ندارد به این معنی نیست که هیچ انتخاب دیگری ندارید. دوباره انتخاب کنید اما تصمیم بگیرید این بار، کارها را به‌گونه‌ای متفاوت انجام دهید. به یاد داشته باشید شما نمی‌توانید چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است را تغییر دهید اما می‌توانید برای دفعات بعدی از آن درس بگیرید. زمانی که مسئولیت تصمیمات خودتان را به عهده بگیرید پتانسیل خطاهایی که احتمال دارد رخ بدهد را محدود می‌کنید. همیشه تصمیمات خود را تا به آخر دنبال کنید. تصمیمات قاطع شالوده‌های پراستقامتی می‌سازند.