بریده‌هایی از کتاب قرار نبود...

بنال ... - اه، باز تو صبح زود پاشدی اعصابت مثل چلغوز شد؟ - هر چی باشم بهتر از توام که ... - من که چی هان؟ خندیدم و گفتم: - قیافه ات شبیه چلغوزه! تیکه کلامم رو سریع دریافت کرد و صدای جیغ جیغوش بلند شد: - بی نزاکت! تو هنوز اون عکس روی گوشی درپیتت رو عوض نکردی؟ من می‌دونستم این عکس آتو می شه تو دستای تو. خوابیدم روی تخت و بیخیال جیغ جیغاش گفتم: - بنفشه جون بابات حال ندارم از خونه بیام بیرون. تازه حالا از اتاق که برم بیرون اعصابمم خراب می شه، چون با بدبختی باید ماشین دودر کنم. - ترسا خیلی خری! هیجانش به روزنامه اشه!

قرارمان یک مانور کوچک بود! قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد! اما ببین ... یک جای سالم بر قلبم نمانده است!!!

چرا نمی تونم یه لحظه ... فقط یه لحظه به چیزی غیر از تو فکر کنم؟

وقتی کسی رو دوست داشته باشی بیشتر از اینکه بهش بگی دوستت دارم می گی مواظب خودت باش. چون جون تو تو دستای اونه.

گذاشتم روی گاز و اینبار جلوی خونه شبنم وایسادم. شبنم هم بدتر از ما دوتا، با جیغ و داد پرید روی صندلی عقب. برگشتم که باهاش دست بدم، اونم جذابیت های منحصر به فرد خودشو داشت. شبیه نقاشیای مینیاتور بود. بیشتر از اینکه خوشگل باشه، جذاب بود. به خصوص با موهای فر و خوش حالت سیاهش. چشمای سیاه کشیده و بینی کشیده و قوس دارش. نگاه منو که دید با ناز

قسمت! کلاه بی کرک و پشم روزگار! هر کی کم می اورد پاشو می کشید وسط ... بیچاره قسمت!!

با صدای پایین هم می شه اعتراض رو رسوند! هیچ دوست ندارم مضحکه در و همسایه و یا حتی مردم راه گذری بشم. فهمیدی؟!

دلش غوغا! می نوازید او را همه دنیا، به زیر پا همه دنیا پر از بغض و پر از رویا نه طوفانی و نه بامی نسیم اینجا همه دنیا به زیر پا همه دنیا پر از عشق و پر دنیا!

- من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید، قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید.

قرارمان یک مانور کوچک بود! قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد! اما ببین ... یک جای سالم بر قلبم نمانده است!!!

کاش دلم میدانی داشت مادر، می‌دانی چرا؟! تا در میان آن مجسمه‌ای می ساختم از جنس زر تا نشان دهم به اهالی دلم اسطوره‌ام را تا روزی هزار بار به طوافت وادارشان کنم!

نقطه ضعف درست مثل یه زخم می مونه، یه زخم کهنه و وقتی کسی بخواد دست بذاره روش درست مثل این می مونه که هی انگشتش رو آغشته به نمک کنه و بعد فرو کنه توی زخمت! در این حد می سوزونه و بیچاره ت می کنه!

دو حالت داره! یا اینقدر از خودت و زندگی خودت راضی هستی که حرفای اونا پشیزی برات ارزش نداره و کمبودی توی خودت حس نمی کنی. یا با نظرشون موافقی و الان حرفاشون برات گرون تموم شده که در اون صورت باید هضمش کنی. و مهم تر از اون باید چیزی بشی که بتونی خودت رو راضی کنی. هرچند سخت ... ولی آدم در هر مقطع زندگیش اگه از خودش راضی باشه دیگه هیچ غمی براش باقی نمی مونه.

وقتی اون زیادی به تو فکر کنه اونوقت مغزش نا خودآگاه نسبت به تو هورمون اکسی توسین ترشح می کنه ...

آدم با کسی که دوسش داره راحته، انگار که همیشه می شناختتش!

آدم با کسی که دوسش داره راحته، انگار که همیشه می شناختتش!

کتش سبز خیاری بود شلوارشم زرد قناری کفشاشم اسپرت نارنجی یه پاپیون خوشگل صورتی هم زده بود.

ست کامل از دو مارک از بهترین مارک ها رو برامون حاضر کنه

در شبی تیره نگاه کائنات خیره همه در خواب آرامش نگاه قاصدک