بریده‌هایی از کتاب مربی تریلیون دلاری

«فکر کن هرکس برای تو کار می‌کند مثل بچهٔ توست. کمک‌شان کن در مسیر درست پیش بروند. باعث شو بهتر شوند.»

پژوهشی متعلق به دانشگاه لاند در سوئد در ۲۰۰۳ چنین نتیجه گرفته شده است که چیزهای «روزمره و تقریباً بی‌اهمیت» مانند گوش‌کردن و گپ‌زدن با کارکنان جنبه‌های مهمِ رهبریِ موفق است، چراکه «افراد احساس مورداحترام واقع‌شدن و بیش‌تر دیده‌شدن و ناشناختگی کم‌تر و احساس دخیل‌بودن در کار تیمی می‌کنند»

اعتماد یعنی افراد احساس کنند آسیب‌پذیربودن اشکالی ندارد.

به افراد نگویید چه‌کار کنند؛ برای‌شان ماجراهایی تعریف کنید و کمک کنید به‌سمت بهترین تصمیم هدایت شوند.

هر قدر بیش‌تر رشد کنیم، موفقیت‌مان هم بیش‌تر به موفق‌ترکردنِ دیگران وابسته است

افراد زمانی که می‌توانند کاملاً خودشان باشند و هویت کامل‌شان را به محل کارشان بیاورند مؤثرترند.

شخص باید باهوش باشد، نه لزوماً ازنظر دانشگاهی بلکه بیش‌تر ازنظر توانایی درک سریع مسائل در حوزه‌های متفاوت و درک ارتباط بین آن‌ها.

«سیاست‌بازی برای ما سم است. ما با نبودِ سیاست توانسته‌ایم شرکت بزرگی شویم.» ا

«ما اغلب حس می‌کنیم بین حمایت و به‌چالش‌کشیدن دیگران باید یکی را انتخاب کرد. دانشمندان علوم اجتماعی در حوزهٔ رهبری به همان نتیجه‌ای می‌رسند که درمورد پرورش فرزند می‌رسند: این انشعابی کاذب است. باید هم‌زمان حمایتگر و پرتوقع باشید، استانداردها و انتظارات بالایی داشته باشید، اما تشویق لازم برای رسیدن به آن‌ها را هم فراهم کنید. این عشق سختگیرانه است. بخشندگان ناخوشایند در ظاهر خشن و تند هستند، اما در درون بهترین را برای دیگران می‌خواهند. آن‌ها بازخوردی انتقادی را به زبان می‌آورند که کسی دوست ندارد بشنود، اما همه نیاز دارند بشنوند.»

حامی شجاعت باشید افراد را بیش از چیزی که خودشان باور دارند باور داشته باشید و آن‌ها را به‌سمت شجاعت بیش‌تر هل دهید.

مربی تریلیون‌دلاری نشان می‌دهد که برای این‌که مدیر بزرگی باشیم، باید مربی بزرگی باشیم.

افراد بزرگ در محیطی پیشرفت می‌کنند که آن انرژی را آزاد و تشدید کند. مدیران ازطریق حمایت و احترام و اعتماد این محیط را ایجاد می‌کنند. حمایت یعنی دادن ابزارها، اطلاعات، آموزش و هدایتی به افراد که برای موفقیت به آن نیاز دارند. این یعنی تلاش مداوم برای توسعهٔ مهارت‌های افراد. مدیران بزرگ به افراد کمک می‌کنند تا سرآمد شوند و رشد کنند. احترام یعنی درک اهداف منحصربه‌فرد افراد در حرفه‌شان و حساسیت نشان‌دادن به انتخاب‌های‌شان در زندگی

دانستن این‌که باید چه چیزی را با چه کسی در میان بگذارید، قسمت مهمی از کار مدیر است

راه رسیدن به بهترین ایدها این است که همهٔ نظرات و ایده‌ها را روی میز بگذارید تا گروه درباره‌شان بحث کند.

امور مالی، فروش یا بازاریابی نباید به تیم محصولات بگویند چه‌کار کند. برعکس، این گروه‌ها می‌توانند اطلاعات مهمی را به دست تیم محصولات برسانند، اطلاعاتی راجع به مشکلاتی که مشتریان دارند و باید حل شوند، و پیشنهادهای آن‌ها برای ایجاد فرصت‌های جدید.

«وقتی بازیکن‌ها خودشان را در موقعیتی می‌یابند که در آن، مدیر صداقت بسیار زیادی دارد و می‌توانند روی حرف من یا هرکس دیگری در سازمان حساب کنند، احساس امنیت می‌کنند. اگر بازیکن‌ها احساس امنیت داشته باشند نمی‌خواهند این‌جا را رها کنند و اگر نخواهند از این‌جا بروند، تمام تلاش‌شان را در زمین بازی خواهند کرد تا بتوانند این‌جا بمانند.»

«مربی چیزی را می‌گوید که شما نمی‌خواهید بشنوید، چیزی را می‌بیند که شما نمی‌خواهید ببینید؛ تا بتوانید کسی باشید که همیشه می‌دانستید می‌توانید باشید.»

«افرادی که زیادی دروغ‌ودغل دارند قابلِ‌مربیگری نیستند. آن‌ها کم‌کم چیزی را که می‌گویند باور می‌کنند. حقیقت را طوری می‌پوشانند که با دروغ‌شان منطبق شود و این باعث می‌شود دروغ‌شان حتی خطرناک‌تر باشد.»

شکافی میان حرف‌ها و حقیقت نباشد سرسختانه صادق و رک‌گو باشید، بازخورد منفی را با توجه و محبت همراه کنید، در اولین فرصت بازخورد را بیان کنید و اگر بازخورد منفی است آن‌را خصوصی منتقل کنید.

«بدون تیم نمی‌توانید هیچ کاری را به‌انجام برسانید».

به‌عنوان مدیر، به تمرکز روی مشکلِ حاضر گرایش داریم. موقعیت چگونه است؟ مشکلات موجود چه هستند؟ گزینه‌های موجود کدام‌اند؟ و... . این‌ها سؤالات موجّهی‌اند؛ اما غریزهٔ مربی شروع با سؤالی بنیادی‌تر است. چه‌کسی مشغول کار روی مشکل است؟ آیا تیمِ درست روی مشکل کار می‌کند؟ آیا هرچه برای موفقیت لازم است در اختیار دارند؟

روابط میان همکاران حیاتی است و البته اغلب نادیده گرفته می‌شود. دنبال فرصت‌هایی باشید تا افراد را دوبه‌دو تقسیم کنید تا روی پروژه‌ها یا تصمیمات کار کنند

تمرکز روی احساسات و تخلیهٔ آن‌ها باید به‌سرعت اتفاق بیفتد تا انرژی بیش‌تری معطوف به راه‌حل‌ها شود.

بدون هیچ حرفی از برنده‌شدن، نمی‌توان از مربیگری یا هدایت شرکت سخن گفت

آشکارا برای افراد و موفقیت‌های‌شان شادی کنید.

بیل به‌صورت غریزی اجتماع می‌ساخت

قتی افراد احساس می‌کنند در محل کارشان قسمتی از جامعه‌ای حمایتگرند، با شغل خود بیش‌تر درگیر می‌شوند و بازدهی بیش‌تری دارند، و برعکس، نبود اجتماع مؤلفهٔ اصلی در فرسودگی شغلی است.

وقتی در فوتبال اعضای تیم به‌خوبی باهم کار نمی‌کنند، نه‌تنها تیم می‌بازد، بلکه ممکن است افراد آسیب ببینند

«مربی‌های بزرگ شب‌ها بیدار می‌مانند و به این فکر می‌کنند که چطور شما را بهتر کنند. آن‌ها از ساختن محیطی که به شما اجازه می‌دهد بیش‌ترین بازدهی را داشته باشید لذت می‌برند. مربیان مثل هنرمندانِ بزرگ‌اند که ضربات قلموی‌شان در همهٔ نقاشی‌ها کاملاً درست است. آن‌ها روابط را نقاشی می‌کنند.

رابطهٔ مسقیمی میان محیط‌های کاری جذاب و عملکرد بهتر وجود دارد