بریده‌هایی از کتاب راهنمای ماهیگیری و شکار برای دخترها

نتیجه‌گیری‌ام این بود که نسبت جنس ما به خاطرخواهی مثل نسبت بالش است به خواب. «پسرا فکر می‌کنن بالش لازم دارن، درحالی‌که بدون بالش هم خواب‌شون می‌بره.» لیندا گفت «اگه خسته باشن، هرجایی بگی دراز می‌شن.»

«خیله خُب، فروید می‌گه "... فرستادن جوانان به جامعه با برداشت‌های غلط از مسائل جنسی مانند این است که با لباس تابستانی و نقشه‌ی دریاچه‌های ایتالیا به اکتشاف قطب برویم."»

گاهی آدمو به‌خاطر ضعف‌هاش دوست دارن. بعضی وقت‌ها کارهایی که از دستت برنمی‌آد خوشایندتر از چیزهاییه که می‌تونی انجام بدی.»

وقتی با مردی هستی که دوستش داری، ساکت و مرموز باش، باوقار باش، پاهایت را روی هم بینداز و لبخند بزن. زیاد حرف نزن. شاید پیشنهاداتی که می‌شود ناراحتت کند و به شخصیت والا و توانمندی فکری‌ات بربخورد. شاید فکر کنی هرگز نمی‌توانی خودت باشی، اما مردان عاشقت می‌شوند! ــ از کتاب قوانین، نوشته‌ی آلن فین و شری اشنایدر

بازی عشق، شاید، تنها بازی در زندگی است که هیچ قانونی ندارد.

هنر باختن را استادی سخت نیست؛ آن‌قدری دنیا را قصد و نیت برداشته که باختنِ باخته‌ها دیگر فاجعه نیست.

هر چند خانه جای آرامش و خویشتنِ خویش بودن است، آدمی نباید از محبت و عشقی که اعضای خانواده نثارش می‌کنند سوءاستفاده کند. ــ از کتاب ماشین‌نویسی قرن بیستم، دی. دی لسنبری، تی. جمیز کرافورد، و لورنس دبلیو. اریکسون

«می‌دونی از چیه تو خوشم می‌آد؟»

پیاده تا سنت جرمین می‌روی، کافه‌ای که سیمون دوبووار در آن برای سارتر نامه می‌نوشت، کافه‌ای که دوستت نخواسته بود واردش بشود، چون پرِ توریست بود.