بریده‌هایی از کتاب رئیس جمهور گم شده است

قهرمان خستگی‌ناپذیر کتاب و مطالعه.

ضربان قلبم تند شده و شقیقه‌هایم تیر می‌کشد، همه مسائل نشان می‌داد که سیاست ما یک مشکل اساسی دارد. آن چه که من بارها تکرار کردم این بود که باید یک راه مسالمت‌آمیز برای حل مشکلات پیدا کنیم. بهترین راه یافتن یک راه صلح‌آمیز است، درگیری مشکلات را حل نمی‌کند.

احتمالاً منزل مرا در کارولینای شمالی به آتش خواهند کشید و بر قبر همسرم تف خواهند انداخت.

گفتم: «بله سلیمان سیندوروک رهبر پسران جهاد است. سخنگو گفت: «خطرناک‌ترین و پرورش‌دهنده تروریست‌های سایبری در جهان، درست است؟» گفتم: «بله» «او یک ترک‌زاده مسلمان است؟» گفتم: «ترک است اما مسلمان نیست. او یک سکولار افراطی ملی‌گرا است که با نفوذ غرب در اروپای مرکزی و جنوب شرقی مخالف است. جهاد هیچ ربطی به مذهب آن‌ها ندارد.»

مأموریت جیمی پترسون بسیار ساده است: «ما می‌خواهیم هر کودکی که یکی از کتاب‌های جیمی را به پایان می‌رساند بگوید: لطفاً یک کتاب دیگر به من بدهید.»

به نظر می‌رسد داستان رییس جمهور گم شده است نتیجه یک همکاری بزرگ و نیرومند است... گویا دارای قدرتی است که از صفا و خلوص نیت ریاست جمهوری سرچشمه گرفته است. نیویورک تایمز

برخی از مخالفانم از من به خاطر شجاعتی که دارم نفرت دارند.

تنها چیزی که در این برهه از زمان حتمی است این است که هیچ چیز حتمی نیست و باید هر آن در انتظار واقعه‌ای جدید باشیم.

«جناب رئیس جمهور، شما می‌توانید به هرکسی در این دنیا دستور بدهید که چه کاری انجام دهد. اما نمی‌توانید به بدن‌تان دستور بدهید.»

دیگر نمی‌توان فاصله‌ای بین حقیقت و داستان، راستی و دروغ یافت. هر روز تشخیص این‌ها از یکدیگر سخت‌تر می‌شود.

من آموخته‌ام که مهم نیست شما تا چه حد آمادگی دارید. چرا که کمتر دفاعی علیه شکارچی مؤثر واقع می‌شود. از بعضی جهات، تنها کاری که از شما برمی‌آید این است که دست به مبارزه بزنید.

فقط در این فکرم که آیا تا دوشنبه کشوری خواهیم داشت؟

ما یاد می‌گیریم که با حقایق ضد و نقیض بسیاری زندگی کنیم. وقتی در مورد محدودیت‌ها وسواس نشان دهیم نمی‌توانیم کارهایی را که می‌توانیم انجام دهیم.

شادی احساس خوشایندی است که اگر به اختیار خودت باشد باعث می‌شود که مشکوک به نظر نرسی. کسانی که لبخند بر لب دارند نشان می‌دهند که راضی و خوشحال هستند. اما اگر نخندند و شوخی نکنند رفتارشان تهدیدآمیز به نظر نمی‌رسد.

ما از توئیتر، اسنپ چت، فیس‌بوک و اخبار بیست و چهار ساعته، استفاده می‌کنیم تا دوباره به ارتباطات انسانی زمان قدیم دست یابیم.

آن‌ها نه‌تنها علاقه‌مندند که مرا از دفترم اخراج کنند بلکه تمایل شدیدی دارند که مرا به زندان بیندازند.

خاطر حفاظت از من، اطلاعات را جدا نگه می‌داشتیم.»