بریده‌هایی از کتاب ایروبیک ذهن: ۷۵ روش حفظ سلامت ذهن

نماز بخوانید و مکاشفه کنید. مادرم همیشه می‌گفت: «وقتی تو نماز می‌خوانی در خدا تغییری ایجاد نمی‌شود اما در تو چرا.» گفته‌ی او خیلی به‌جا و متناسب با این کتاب است.

از خدا بصیرتی بخواهید که چراغ راهتان شود و به بهترین وجه مشکلات شخصی‌تان را حل کنید. از خدا نخواهید که «مشکلمان را حل کن!»، بلکه از خدا بخواهید که به شما کمک کند مشکلات خود را با امید و عاشقانه حل کنید.

در همه‌ی تست‌های مربوط به پیری که تا به حال دیده‌ام، یکی از سؤالات این بوده که «از نخ دندان استفاده می‌کنید؟» ظاهراً این عمل ساده پیامد خیلی خوبی برای سلامتی انسان دارد. اگر لثه و دندانها را از بیماری‌ها به دور نگه دارید ریسک آسیب سیستم ایمنی بدن خود را پایین می‌آورید و این چیزی است که به سلامت مغز شما ارتباط دارد.

بهترین هدیه‌ای که شما می‌توانید به فردی بدهید این است که به او گوش فرا دهید.

شما نمی‌توانید ۲۴ ساعت در روز و هفت روزِ هفته را کار کنید و انتظار داشته باشید زیرک و هوشیار باشید و در همه حال تمرکز هم داشته باشید. این، حرف کتاب مقدس هم هست.

یکی دیگر از تمرین‌ها که از یوگا قرض کرده‌ایم آن است که پاهای خود را به عرض شانه از هم باز کنید و محکم روی زمین بایستید. به آرامی وزن خود را روی پای چپ بیاندازید و دو دست خود را باز کنید. به یک نقطه‌ی نسبتاً دور در اتاق خیره شوید. وقتی تمرکز کردید، پای راست را بالا بیاورید، چنانکه مچ پای راست‌تان کنار زانوی چپ‌تان قرار گیرد. تعادل خود را روی یک پا نگه دارید. با ۲۰ ثانیه شروع کنید (سخت‌تر از آنست که فکرش را می‌کنید.) یک دقیقه این حالت را حفظ کنید و بعد روی پای راست‌تان بایستید و پای چپ‌تان را بالا ببرید. این تمرین اگر هر روز انجام شود، به تعادل فیزیکی بیشتری دست پیدا می‌کنید و به شما کمک خواهد کرد که به موازات بالاتر رفتن سن‌تان، زندگی‌تان را بهتر اداره کنید. هماهنگی و تعادل خود را در خلال انجام کارهای روزانه‌تان حفظ کنید و ادامه دهید. تعادل کافی به شما کمک می‌کند که به تعبیری «نیفتید» و می‌دانیم که افتادن هم یعنی دوستی اجباری با عصا و ویلچر!

به این فکر کنید که جدول ضرب را چگونه یاد گرفتید؟ با تکرار. یا مسیر خانه تا محل کارتان را چگونه آموختید؟ با تکرار. وقتی شما نیاز دارید چیزی را به خاطر بسپارید آن را بیشتر و بیشتر تکرار کنید. به این ترتیب، هر زمانی که از آن اطلاعات خاص استفاده می‌کنید، مسیرهای عصبی قوی و قوی‌تر می‌شوند.

به یاد داشته باشید که ذهن شما یک‌شبه شکل نگرفته است. عادتهای دیرینه‌ای دارید که باید تغییرشان دهید. به مزایای این تغییرات فکر کنید، لبخند بزنید و بدانید که در بلندمدت، به سود شماست.

سن شما در ذهن شما است (نمی‌گویم در درد و رنج شما). بعضی افراد را می‌شناسم که در ۳۵ سالگی «پیر» هستند و بعضی دیگر در ۷۰ سالگی «جوان». بخش اعظم این امر به ذهن شما مربوط است و این همان چیزی است که ما آن را نگرش می‌نامیم.

سرعت به هیچ وجه به اندازه‌ی مداومت و پشتکار اهمیت ندارد. حکایت خرگوش و لاک‌پشت را به یاد دارید؟

انتخاب‌هایی که ما داریم اغلب به طرز نگرش ما بستگی دارد. شما می‌توانید برخورد خوش‌بینانه یا بدبینانه‌ای داشته باشید. می‌توانید نیمه‌ی پر لیوان (زندگی‌تان) را ببینید یا نیمه‌ی خالی آن. یک ترانه‌ی قدیمی می‌گوید: «باید بر جنبه‌های مثبت تأکید کنی و جنبه‌های منفی را محو کنی». شما جهان را از طریق افکار خود می‌سازید، چه خوش‌بینانه باشند چه بدبینانه. ذهن شما به آنها گوش می‌دهد.

یک زبان خارجه یاد بگیرید؛ مجبور نیستید در حد تسلط یک زبان را یاد بگیرید. اعداد، رنگ‌ها، روزهای هفته، جملات ساده (البته با دستور زبان درست)، اسم مکان‌ها و ... ذهن شما را درگیر خواهد کرد.

چهار اصل بارش مغزی: ۱. قضاوت نکنید (به کار بردن عباراتی مانند «ما امتحان کردیم فایده ندارد» نه اخلاّقی است و نه منطقی). ۲. برای دست یافتن به تعداد زیادی فکر تازه تلاش کنید (به دنبال این باشید که لااقل۳۰ ایده را در ۳۰ دقیقه روی یک صفحه کاغذ بنویسید). ۳. ایده‌های وحشی و دیوانه‌وار را بپذیرید (رام‌ کردن یک ببر راحت‌تر از دمیدن روح زندگی به یک بچه گربه است). ۴. بر اساس یک ایده، نظرات جدید بسازید. من آن را مفت‌سواری می‌نامم؛ یعنی یک ایده به نظرات و تفکرات مرتبط با آن وصل می‌شود و این فرایند ادامه پیدا می‌کند.

سن فرانسیس گفته: «مراقب رفتارتان باشید. شما می‌توانید کتاب مقدسی باشید که مردم هر روز آن را می‌خوانند.»

اگر شما نیاز دارید یک اسم، یک شماره و یا یک آدرس را به خاطر بسپارید آن را چندین بار در ذهن خود و اگر امکان دارد با صدای بلند برای خودتان تکرار کنید. در یک جمله از آن استفاده کنید دوباره و دوباره تکرار کنید.

بیش از حد در مورد تحلیل‌رفتن روزانه‌ی ذهن خود نگران نشوید؛ این مسئله فقط استرس شما را زیاد می‌کند و استرس، مواد شیمیایی منفی بدن شما را افزایش می‌دهد که برای ذهنتان مضر است. خود را به جریان زندگی بسپارید و راه‌های «بسطِ حافظه» را یاد بگیرید که هم بار ذهنتان سبک شود و هم ماشین‌تان پیدا شود.

برای یادگیری بهتر ذهن شما به پردازش اطلاعات نیاز دارد که چیزی از دل آن بیرون آورد. اگر شما زمانی را برای پردازش اطلاعات چه به صورت شفاهی چه کتبی (مثل دفتر خاطرات) اختصاص نمی‌دهید، فرصت‌های رشد و یادگیری را از خود می‌گیرید.

به خاطر لذت یادگیری، یاد بگیرید. پاداش یادگیری، خود یادگیری است. یادگیری بهترین غذا برای مغز شماست. یادگیری هدف نیست اما راه پرهیجان و لذت‌بخشی است.

اگر از عضوی از اعضایتان کار نکشید، از دستش می‌دهید

تا جایی که می‌توانید از هوشهای متنوعی استفاده کنید؛ با صدای آرام و بلند تکرار کنید؛ مطالب را بنویسید، به صورت آواز بخوانید، آنرا طراحی کنید و برای فرد دیگری بیان کنید. با استفاده از این روشها حافظه‌تان را تقویت می‌کنید

دردنیا به افراد مسن به صورت‌های مختلف نگریسته می‌شود: در آسیا، به خاطر حکمت و خردی که در تجارب آنان نهفته است به آنها احترام می‌گذارند. در امریکا وقتی افراد پیر می‌شوند معمولاً دیده نمی‌شوند، به کناری انداخته می‌شوند یا با آنها بدرفتاری می‌شود و یا ترک‌شان می‌کنند.

«یک فرد هیچگاه واقعاً نمی‌میرد، مگر اینکه همه‌ی افرادی که او را به یاد دارند بمیرند.»

استفاده از آواز/ موسیقی به عنوان ابزاری برای تقویت ذهن، پتانسیل فوق‌العاده‌ای دارد.