بریده‌هایی از کتاب قدرت عادات

و زمانی که انها مرا برای رانندگی در حال مستی دستگیر کردند، انها به من نشان دادند که چگونه صندلی سمت شاگرد کاملا له شده بود. انجا جایی بود که سم معمولا می نشست. اگر او انجا بود کشته می شد. بنابراین، دوباره شروع به رفتن به جلسات کردم، و حامی ام به من گفت که اگر احساس کنم تحت کنترل هستم مهم نیست. بدون قدرت بالاتر در زندگی ام، بدون اعتراف به ضعف ام، هیچ یک از اینها جواب نمی داد. من فکر کردم که این حرفها مسخره است. من ملحد هستم. اما میدانستم که اگر چیزی تغییر نکند، من کودکانم را میکشم. پس شروع کردم به کار کردن روی این موضوع، شروع کردم به نیرویی برتر از خودم باور داشتن. و دارد جواب می دهد. من نمیدانم این خداست یا چیز دیگری، اما قدرتی وجود دارد که به من کمک کرده ۷ سال پاک بمانم و به آن ایمان دارم.

او نوشت که عادت‌ها، آن چیزی هستند که به ما اجازه می‌دهند تا «اولین بار کاری را به سختی انجام دهیم، اما خیلی زود آن را ساده و ساده‌تر کنیم و نهایتاً، با تمرین کافی، آن را نیمه خودکار، یا هوشیاری خیلی کمی انجام دهیم».

عادات، انتخابهایی هستند که ما زمانی آگاهانه تصمیم به انجامشان گرفتیم ولی بعد از مدتی دیگر به آنها فکر نمی کنیم ولی اغلب روزها، همچنان آنها را انجام می دهیم.

عادات با ایجاد کردن فرهنگی که در آن ارزشهای جدید درونی می‌شوند منجر به ایجاد تغییرات می‌شوند.

معنی پیروزی‌های کوچک معلوم است، آنها قسمتی از روشی هستند که باعث می‌شوند عادت‌های اصلی تغییرات گسترده‌تری را ایجاد می‌کنند. پژوهش‌های زیادی نشان داده است که احساسی که از پیروزی‌های کوچک بدست می‌آید قدرت بسیاری دارند، تاثیری که بسیار بیشتر از چیزی است که از آن پیروزی بدست می‌آید.

برای تغییر همیشگی عادات، افراد باید اعتقاد داشته باشند که تغییر ممکن است.

اشتیاق آن چیزی است که عادت را ادامه می دهد. و کشف چگونگی ایجاد اشتیاق موجب می شود شکل گیری عادت جدید ساده تر شود.

اول، عامل انگیزشی ساده و واضح بیابید. دوم، پاداش ها را به خوبی تعریف کنید.

عادت ها قدرتمند اما ظریف هستند. آنها می‌توانند خارج از هوشیاری ما پدیدار شوند یا می‌توانند با اندیشه طراحی شوند. آن ها اغلب بی اجازه ی ما رخ می‌دهند اما می‌توانند با کلنجار رفتن با اعضایش تغییر شکل یابند. به مراتب بیشتر از آنچه که ما فکر می‌کنیم، به زندگی ما شکل می‌دهند. درحقیقت آنها به قدری قوی هستند که مغز ما را وامی‌دارند تا به آنها عمل کنیم حتی اگر با عقلمان جور در نیاید.

مشکلی که وجود دارد این است که مغز تفاوت بین عادت های بد و خوب را نمیتواند درک کند

هنگامی که عادت پدیدار می شود، مغز شرکت کامل در ساخت تصمیم را متوقف می کند. مغز کار کردن بسیار سخت را متوقف می‌کند و یا تمرکز را به کاهای دیگر منحرف می‌کند. بنابراین اگر شما تعمداً با عادتی نبرد نکنید و اگر روال جدیدی پیدا نکنید آن الگو به طور خودکار آشکار خواهد شد.