بریده‌هایی از کتاب دانستن و به‌کاربردن؛ چگونه دانسته‌هایتان را عملی کنید

ساختمان مغزی با مقدار کمی از مطالب که بر اثر تکرار دوره‌ای به‌طورکامل بر آن تسلط یافته باشند، بیشتر تحت تأثیر قرار می‌گیرد تا با خواندن بیست کتاب که فقط یک بار خوانده شود.

اگر نتوانی آنچه را که می‌دانی به کار ببندی دیگر فایده‌ی دانسته‌هایت چیست؟»

«ذهن بشر – هر کسی، اعم از تو و من- در روند دائمی انجام یک یا دو کار است: یا در حال یادگیری مطلبی جدید است و یا در حال فراموش کردن است. اگر از مطلبی غفلت کنیم، خیلی زود آن را فراموش می‌کنیم. وقتی با تکرار دوره‌ای بر مطلبی تمرکز کنیم، آن را به خاطر می‌آوریم.»

ما باید تصمیم بگیریم که چه مطلبی را لازم است یاد بگیریم تا به این ترتیب به ما در عملکرد بهترمان کمک شود و بتوانیم با انرژی به آن عمل کنیم.»

یادگیری، سفری است از «دانستن» به «عمل کردن»

می‌گویند که ساختمان مغزی با مقدار کمی از مطالب که بر اثر تکرار دوره‌ای به‌طورکامل بر آن تسلط یافته باشند، بیشتر تحت تأثیر قرار می‌گیرد تا با خواندن بیست کتاب که فقط یک بار خوانده شود. عادت شرکت در سمینار فقط برای یک بار یا خواندن کتاب فقط برای یک بار، درحالی‌که خودتان را در معرض اطلاعات جدید قرار می‌دهید، فقط عادت فراموش کردن را در شما ایجاد می‌کند. با این کار خودمان را طوری آموزش می‌دهیم که بدانیم و عمل نکنیم. این درست بر عکس آن چیزی است که باید انجام دهیم.»

ماهی‌ها در بدنشان دستگاه دیده‌بانی دارند که به آن‌ها کمک می‌کند فقط آن‌قدر که نیاز دارند آب دریافت کنند و نه بیشتر. این کاری است که ما انسان‌ها نیز می‌توانیم انجام دهیم؛ وقتی با اطلاعات زیادی که امروزه در دسترس است مواجه‌شدیم، به این شکل با آن‌ها برخورد کنیم

کلید کار، تکرار دوره‌ای است، و: مردم باید کمتر، بیشتر یاد بگیرند نه بیشتر، کمتر یاد بگیرند.

کشف مطالب جدید، لذت بیشتری دارد تا اینکه بخواهید برای به کارگیری آنچه هم‌اکنون می‌دانید تلاش کنید. شاید به همین دلیل است که تبدیل به معتادان معلومات شده‌ایم

با یک ذهن مثبت باز. دانه‌هایی که در خاک خوب کشت می‌شوند، چند برابر بیشتر محصول می‌دهند.

«گمان می‌کنم حق با تو باشد. حدس می‌زنم کشف مطالب جدید، لذت بیشتری دارد تا اینکه بخواهید برای به کارگیری آنچه هم‌اکنون می‌دانید تلاش کنید. شاید به همین دلیل است که تبدیل به معتادان معلومات شده‌ایم.»

«بدون شک همین‌طور است. تکرار، کلید غلبه بر هر کدام از آن دلایلی است که مردم به واسطه‌ی آن‌ها آنچه را می‌دانند انجام نمی‌دهند.»

فکر می‌کنم حق با توست. ما باید تصمیم بگیریم که چه مطلبی را لازم است یاد بگیریم تا به این ترتیب به ما در عملکرد بهترمان کمک شود و بتوانیم با انرژی به آن عمل کنیم.»

بدون یک نگرش باز مثبت، به خصوص در مورد یادگیری، هرگز نمی‌توانید شکاف بین «دانستن و به‌کاربردن» را از بین ببرید.

«بدون شک همین‌طور است. تکرار، کلید غلبه بر هر کدام از آن دلایلی است که مردم به واسطه‌ی آن‌ها آنچه را می‌دانند انجام نمی‌دهند.»

«متشکرم، دو نکته با صحبت‌های ما روشن می‌شود. نخست اینکه، کسی که در شما اعتماد به نفس ایجاد می‌کند می‌تواند باعث همه‌ی تفاوت‌ها در دنیا شود. دوم، ما در مورد اینکه به حرف چه کسی گوش کنیم حق انتخاب داریم. اگر تا به حال در زندگی‌ام به حرف منفی‌بافان گوش کرده بودم ممکن بود که شغل کم دردسرتری را می‌پذیرفتم و انتظاراتم را از خودم محدود می‌کردم. یک کلمه‌ی تشویقکننده، تمام آن چیزی بود که برای بالا آمدن از آن جعبه‌ای که در داخلش افتاده بودم به آن نیاز داشتم.»

یادگیری حقیقی، تغییر در رفتارتان را دربردارد. درحقیقت فکر می‌کرد که یادگیری، سفری است از «دانستن» به «عمل کردن». پس اگر شخصی کار او را در زمینه‌ی مفهوم خاصی که مورد علاقه‌اش بود تحسین می‌کرد، به طور معمول از او می‌پرسید «دانستن آن مفهوم، شیوه رفتاری شما را چگونه تغییر داده است؟»

در حقیقت سه ساعت پس از یک سمینار یا کلاس، شنوندگانِ خیلی خوب فقط ۵۰% آنچه شنیده‌اند را به خاطر می‌آورند

همیشه از حاضران می‌پرسید، «پارسال چه کسی برایتان حرف زد؟» و آن‌ها به خاطر نمی‌آوردند. و سپس می‌پرسید: «سخنران راجع به چه صحبت می‌کرد؟» افراد حاضر می‌کوشیدند تا موضوع را به خاطر بیاورند، ولی آنچه که درواقع شنیده بودند به خاطرشان نمی‌آمد.

کلید چیره شدن بر آن سه دلیلی که افراد معلوماتشان را به کار نمی‌گیرند، تکرار است،

نویسنده پرسید: «از آن مطالبی که راجع به اضافه بار اطلاعات گفتی پس مطالعه‌ی کتاب‌های مختلف و شرکت در سمینارهای متعدد دیگر به چه دردی می‌خورد؟» موری پاسخ داد: «خواندن کتاب‌های زیاد و شرکت در سمینارهای متعدد هیچ اشکالی ندارد. این‌ها ابزار اساسی یادگیری هستند و ما به آن‌ها نیاز داریم. مشکل، زمانی ایجاد می‌شود که ما بدون ایجاد هیچ وقفه‌ای برای یکپارچه کردن و انسجام و به کارگیری دانسته‌های جدیدمان، خودمان را تمام‌وقت در معرض آن اطلاعات جدید قرار می‌دهیم. اگر به این شیوه ادامه دهیم، ذهنمان دچار درهم‌ریختگی می‌شود. به همین دلیل مردم در حال غرق شدن در دریای اطلاعات هستند.»

از طریق یک برگه‌ی ارزیابی نگرشی بود که شرکت‌کنندگان در پایان هر سمینار پر می‌کردند و نظرشان را می‌نوشتند. ما همیشه امتیازات بالایی می‌آوردیم ولی آموزش‌ها در کل، مؤثر نبودند. افراد به راستی آنچه را که به آن‌ها آموزش می‌دادیم به کار نمی‌بستند

تازگی در یک شرکت سخنرانی داشتم و آن‌ها پرچم بزرگی را پشت سر من قرار داده بودند که رویش نوشته شده بود، سال مشتری. وقتی آن را دیدم خندیدم و گفتم: «سال بعد چی؟»

می‌توانی شیوه‌هایی را پیداکنی که از طریق آن‌ها دانسته‌هایت را به کار بیندازی؛ شیوه‌هایی که تاکنون هرگز به آن‌ها فکر نکرده‌ای

وقتی به فروش حق بیمه می‌پرداختم، در سال چند صد نماینده‌ی تازه‌کار را استخدام می‌کردم. همان طور که می‌توانی تصورش را بکنی مطالب بسیاری را باید به آن‌ها آموزش می‌دادم، می‌گفتم، نشان می‌دادم، اجازه می‌دادم انجام دهند و نصیحتشان می‌کردم. یک روز یکی از نمایندگان تازه‌کار در حالی که تکیه داده بود گفت: «فیل، اگر هر از گاهی دست تأیید به شانه‌ی افراد بزنی برای همه خوب است.»

در شروع کار، شاید عملکردشان فقط تا حدودی درست باشد. ولی هر چه باشد باید تحسین شود.

اغلب اوقات وقتی افراد به دوره‌های آموزشی فرستاده می‌شوند و سپس پس از اتمام آن دوره به سر کارشان بر می‌گردند، هیچکس نمی‌داند یا اهمیت نمی‌دهد که آن‌ها به آن دوره رفته‌اند. در نتیجه در زمان غیبت کارهایشان روی یکدیگر انباشته می‌شود و دیگر وقت زیادی برای تمرکز در استفاده از آنچه که آموخته‌اند نمی‌ماند. به خصوص وقتی آموخته‌هایشان در زمینه‌های غیرصنعتی مثل رهبری یا ایجاد تیم یا مهارت‌هایی چون گوش کردن و تحسین کردن باشد.

عادت شرکت در سمینار فقط برای یک بار یا خواندن کتاب فقط برای یک بار، درحالی‌که خودتان را در معرض اطلاعات جدید قرار می‌دهید، فقط عادت فراموش کردن را در شما ایجاد می‌کند. با این کار خودمان را طوری آموزش می‌دهیم که بدانیم و عمل نکنیم. این درست بر عکس آن چیزی است که باید انجام دهیم.»

کشف مطالب جدید، لذت بیشتری دارد تا اینکه بخواهید برای به کارگیری آنچه هم‌اکنون می‌دانید تلاش کنید. شاید به همین دلیل است که تبدیل به معتادان معلومات شده‌ایم

یادگیری در ذهن اتفاق نمی‌افتد بلکه یادگیری زمانی است که طرحی داشته باشی که به تو کمک کند با آنچه می‌دانی کاری انجام دهی