بریده‌هایی از کتاب یافتن جوهر درون

کنفوسیوس گفته است: «شغلی را انتخاب کنید که دوست دارید، و در این صورت حتی یک روز در زندگی‌تان مجبور به کار کردن نخواهید بود.»

جودیت باتلر می‌گوید: «هیچ وقت خودم را کاملاً نمی‌شناسم چرا که در قسمتی از وجودم ردپای پیچیده‌ی دیگران وجود دارد.»

دو ماهی جوان در حال شنا کردن در جهت جریان آب بودند و یک ماهی بزرگ‌تر در جهت مخالف آن‌ها شنا می‌کرد. ماهی بزرگسال گفت: «صبح به خیر پسرها. آب چطور است؟» آن دو ماهی به او لبخند زدند و از کنارش گذشتند. بعد از مدتی، یکی از ماهی‌های جوان رو به دیگری کرد و گفت: «آب دیگر چیست؟» جوهر طبیعی‌اش آن‌قدر برایش عادی بود که حتی متوجه نبود در آن شنا و زندگی می‌کند. در جوهر خود بودن، همانند همین موضوع است: انجام دادن کاری که حس کامل متعارف بودن به شما می‌دهد، شدیداً در وجودتان طنین می‌اندازد و حس می‌کنید همان شخصی هستید که واقعاً باید باشید.

جایی که کاری را شروع می‌کنید همان جایی نیست که آن را تمام خواهید کرد.

«آنچه باعث موفقیت افراد می‌شود انگیزه، پشتکار و توانایی آن‌ها در عبرت گرفتن از اشتباهات و میزان سخت‌کوشی در انجام دادن کارهاست.»

به قول جوزف کمبل، اگر در جهت احساساتتان پیش بروید، فرصت‌هایی پدیدار می‌شوند که حتی تصورش را هم نمی‌توانستید بکنید؛ فرصت‌هایی که اگر پیش نمی‌رفتید، هرگز به دست نمی‌آوردید.

اگر خود را در برابر تجربیات جدید آزاد بگذارید، احتمال‌ها تصاعدی به تجربیاتی تبدیل می‌شوند که دنیای شما را عمیقاً تغییر مثبتی می‌دهند.

در هر موقعیتی که باشید، آنچه برای شما اتفاق می‌افتد بیشترین تأثیر را در زندگی‌تان نمی‌گذارد بلکه برداشت شما از اتفاقات زندگی است که بیشتر از همه اهمیت دارد.

انسان‌ها به آن مرحله از موفقیت می‌رسند که اعتماد به نفسشان اجازه می‌دهد.

آناییز نین شاعر گفته است: «دنیا را آن‌طور که هست نمی‌بینم: آن‌طور که خود هستم، می‌بینمش.» منظورش این است که هیچ کس نقطه‌نظری بی‌طرفانه ندارد. ما دنیای اطرافمان را از دید دنیای درونی خود می‌نگریم و هر کدام از این دنیاها طرز نگرش ما را نسبت به دیگری شکل می‌دهد.

ایجاد یک تغییر بااهمیت پیامدهایی کمتر از آنچه تصور می‌کنید در پی دارد.

اگر هیچ استعداد خاصی نداشته باشم چه؟ - اگر هیچ احساس راستینی نداشته باشم چه؟ - اگر چیزی را دوست داشته باشم که در انجام دادنش خوب نباشم چه؟ - اگر از عهده‌ی کاری بربیایم که هیچ علاقه‌ای به انجام دادنش ندارم چه؟

در جوهر خود بودن، به شخص انرژی می‌دهد. در جوهر خود نبودن انرژی را از شخص می‌گیرد.

یکی از دلایلی که بسیاری از انسان‌ها تا به حال جوهر خود را نیافته‌اند این است که استعدادهای خود را واقعاً نمی‌شناسند.

پیدایش بشر روی کره‌ی زمین به حدود ۵۰ تا ۱۰۰ هزار سال پیش برمی‌گردد. زمانی بس دراز به نظر می‌رسد ـ و این گونه نیز هست ـ اما در مقایسه با حیات این سیاره، مانند یک بال زدن کوتاه است. تخمین زده‌اند عمر زمین به تنهایی حدود ۴/۵ میلیارد سال است. این زمان بیش از حد تصور طولانی است. اگر تمام این دوره را یک سال در نظر بگیریم، پیدایش بشر روی زمین حدود یک دقیقه در نیمه‌شب ۳۱ دسامبر خواهد بود.

انسان‌ها به آن مرحله از موفقیت می‌رسند که اعتماد به نفسشان اجازه می‌دهد. کسانی که اعتماد به نفس کمی دارند خود را لایق پاداش و مزیت موفقیتی که کسب کرده‌اند نمی‌دانند. بیشتر اوقات انسان‌ها درباره‌ی ترس از شکست سخن می‌گویند که البته می‌دانم این فقط یک نقاب است که در مقابل ترس از موفقیت بر چهره‌ی خود می‌زنند. در زیر این نقاب، احساسی پنهان است که می‌گوید من لیاقت موفقیت‌های زندگی را دارم.

گزینه‌های بیشتری در تحصیلات عالی نسبت به برنامه‌های آکادمیک معمول وجود دارد. این دانشکده‌های حرفه‌ای نامبرده ـ مثلاً در رشته‌های طراحی، هنرهای نمایشی، بازرگانی و صنعت ـ چیزهای بیشماری برای ارائه به دانشجوها در تمام سنین دارند. فرهنگ دانشگاه‌گرایی تمایل به خوار کردن این گونه حرفه‌ها دارد، گرچه اقتصاد بسته به آن‌هاست و اشخاص بسیاری انگیزه‌ی واقعی خود را در آن‌ها می‌یابند.

مهم‌ترین قدم در زندگی، برداشتن قدم اول است. باید شروع کنید: عازم کشتیرانی شوید.

. گرچه تا قبل از آن روز، همیشه عصبی بودم، اما همان هنگام نیز در ابتدای سخنرانی متوجه می‌شدم که سریع آرام می‌گیرم و متوجه گذر زمان نمی‌شوم. وقتی در جوهر خود باشید، نظرتان درباره‌ی زمان عوض می‌شود. اگر کاری را انجام دهید که واقعاً دوست دارید، یک ساعت برایتان مانند پنج دقیقه می‌گذرد؛ اگر کاری را انجام دهید که دوست ندارید، پنج دقیقه برایتان مانند یک ساعت می‌گذرد. در تمام مراحل شغلی‌ام، همسرم، ترز، همیشه می‌گفت: «می‌توانم در پایان روز به تو بگویم آن روز چه کار کرده‌ای.»

در حقیقت، اگر تا به حال مدیتیشن نکرده‌اید، واقعاً شما را به انجامش تشویق می‌کنم.

پروفسور وادوا به این نتیجه رسید که هیچ ارتباطی بین رشته‌ی تحصیلی و میزان موفقیت فرد در زندگی وجود ندارد.

یافتن جوهر ممکن است به معنای کشمکش با تصورات دیگران از قابلیت‌های شما باشد. شاید قابلیت‌هایی را که دوستان و خانواده به شما نسبت داده‌اند، قبول کرده باشید. همین‌طور ما قسمتی از فرهنگ یک جامعه هستیم که روش‌های منحصر به فرد خودش را در طرز تفکر و روش انجام دادن کارها دارد. انتخاب‌های مسلم ممکن است از طریق این فرهنگ، متناسب با سن و یا جنسیت فرد، وظیفه‌ای که بر عهده دارد و مسئولیت‌هایش تضعیف شود و یا ناپسند شمرده شود. همان‌طور که پیش می‌رویم تمامی این

چگونگی یافتن جوهر ممکن است بستگی به این داشته باشد که آیا در فقر زندگی کرده‌اید یا زندگی مرفهی داشته‌اید، در زمان صلح یا جنگ روزگار گذرانده‌اید و نوع تحصیلاتی که دارید.

بعضی وقت‌ها فقط می‌توانید قدم بعدی را برنامه‌ریزی کنید. اما همین نیز برای جلو رفتن کافی است. مهم‌ترین قدم در زندگی، برداشتن قدم اول است.

در جوهر خود بودن نقطه‌ی تلاقی استعدادهای ذاتی فرد با احساسات اوست.

یافتن جوهر سفری اکتشافی برای یافتن خود است. همان‌طور که در پیشگفتار به آن اشاره کردم، یک سفر دوراهه است: یک سفر درونی برای کشف آنچه درونتان نهفته است و یک سفر برونی برای کشف فرصت‌هایی که در محیط اطرافتان وجود دارد.

یافتن جوهر به این معناست که تجربیات جدید را بپذیرید و مسیرهای جدید، توانایی‌های درونی و دنیای اطرافتان را کشف کنید.

تلخ‌ترین واقعیت برای من این است که می‌بینم شخصی یک موقعیت شغلی را قبول می‌کند فقط به این دلیل که حقوق بالایی دارد و سپس همه‌ی پولش را خرج وسایلی می‌کند که او را خوشحال کند، چون ساعات کاری برایش بسیار رنج‌آور است.

«همت اگر سلسله‌جنبان شود مور تواند که سلیمان شود»

حدس می‌زنم آن را دوست دارم چون در انجام دادنش خیلی خوب هستم. مانند داستان مرغ و تخم‌مرغ است. انسان چیزی را دوست دارد که در انجام دادنش خوب باشد.