بریده‌هایی از کتاب ۳۶۵ روز بدون تو!

کاش می‌دونستم که وقتی اسمم پیش کشیده می‌شه به چی فکر می‌کنی

شاید توی یه دنیای دیگه من رو انتخاب کنی

می‌شه فقط بپرسم چرا؟ چرا الکی بهم امید دادی؟ چرا اون حرف‌ها رو به من زدی وقتی می‌دونستی حقیقت ندارن؟ چرا بهم قول دادی وقتی می‌دونستی که قراره زیر قولات بزنی؟ چرا پشت‌سر هم بهم دروغ گفتی؟ تمام کارهایی که برام کردی هرگز جبران کاری که آخرسر باهام کردی نمی‌شه

روز ۴۷ خودت خوب می‌دونی، من حقم این نبود

چطور کسی رو فراموش کنم که هم‌زمان هم کاملم کرد هم من رو از هم پاشوند؟

من خوب نیستم، ولی اشکالی نداره چون تو خوبی و این تمام چیزیه که اهمیت داره

اینکه باید بی‌خیالت بشم خیلی زجرآوره چون تنها دلیلی که من دارم بی‌خیال «تو» می‌شم اینه که تو خیلی وقت پیش بی‌خیال «من» شدی

بدجوری درد داره وقتی می‌دونی باید یکی رو رها کنی ولی نمی‌تونی چون منتظری اتفاق غیرممکنی بیفته و دیگه لازم نباشه همدیگه رو رها کنین

حقیقت اینه که همیشه، هر ثانیه، هر دقیقه، هر ساعت، هر روز، دلتنگتم

فرق این‌دفعه چیه؟ این‌دفعه دیگه پای گوشی‌ام منتظر نمی‌مونم. دیگه هر روز بهت پیام نمی‌دم تا یادت بندازم که من هم هستم دیگه دست بالا رو به تو نمی‌دم من رو می‌خوای؟ باید بهم نشون بدی

توی همه دنبال تو می‌گردم

دلم برات تنگه، همیشه، هر روز، و تصورش رو هم نمی‌تونی بکنی که این چقدر رقّت‌انگیزه چون من حتی نمی‌دونم که تو هم دلت برام تنگ می‌شه یا نه

می‌دونم که تا آخر عمرم دلتنگت باقی می‌مونم

من چه نامردی‌ام اگه وقتی هنوز دلم پیش توئه با آدم دیگه‌ای باشم

یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا اینه که مِهر یکی رو از دلت بیرون کنی

کاش وقتی یکی می‌رفت احساسات آدم نسبت به اون هم باهاش می‌رفت

چقدر عجیبه که خاطرهٔ کسی که هنوز زنده‌س اسیرت کنه

من تو رو می‌خوام همیشه تو رو می‌خوام متوجه نیستی؟ اگه بین تو و یه میلیون چیزِ دیگه که همیشه دلم می‌خواسته‌شون حق انتخاب داشتم هر بار تو رو انتخاب می‌کردم

هیچ‌وقت حسی که با تو داشتم رو فراموش نمی‌کنم

بدجوری درد داره وقتی می‌دونی باید یکی رو رها کنی ولی نمی‌تونی چون منتظری اتفاق غیرممکنی بیفته و دیگه لازم نباشه همدیگه رو رها کنین

بیشتر شب‌ها بیدار می‌مونم درحالی‌که سعی می‌کنم بهت فکر نکنم بهت فکر می‌کنم دلم برات تنگ می‌شه درحالی‌که سعی می‌کنم دلم برات تنگ نشه

من لیاقتم خداحافظی بهتری بود

کاش مال من بودی کاش مال من بودی کاش مال من بودی کاش مال من بودی کاش مال من بودی کاش مال من بودی کاش مال من بودی کاش مال من بودی کاش مال من بودی

من همیشه به یادت می‌مونم فرقی نمی‌کنه من کجا باشم یا تو کجا باشی من توی چه شرایطی باشم و تو توی چه شرایطی باشی هرچی هم که بشه من همیشه دوستت خواهم داشت

اگه می‌تونستم هرکسی که می‌خوام بشم دلم می‌خواست اونی که تو عاشقشی بشم

روز ۲۷ تو نیمهٔ گمشدهٔ من بودی ولی قسمت نبود که با هم باشیم

به خودم قول داده بودم که هیچ‌وقت عاشقت نشم ولی ساعت چهار صبح بود و داشتیم کلی با هم می‌خندیدیم بعد از مدت‌ها احساس خوشحالی می‌کردم و می‌دونستم به فنا رفتم

اگه دل کسی رو بشکنی و هنوز برات بهترین آرزوها رو داشته باشه اون‌موقع‌س که پشت کردی به بهترین اتفاقی که برات افتاده

فاصله‌ام رو باهات حفظ می‌کنم چون می‌دونم که نمی‌تونم داشته باشمت

نمی‌دونم دیگه چی بگم ولی خداحافظی با تو مثلِ این بود که سینه‌ام رو بشکافن و قلبم رو از توش بیرون بکشن