بریده‌هایی از کتاب انیشتین (خلاصه کتاب)

«وقتی می‌خواهی چیزی را بررسی کنی، فکر کن که هرچه مخترع می‌گوید اشتباه است».

تابش نور به سطح فلز، باعث آزاد شدن الکترون شود.

انرژی چیزی نیست که به‌صورت پیوسته ساطع یا جذب شود. انرژی به شکل بسته‌هایی جداگانه جذب می‌شود.

هیوم اعتقاد داشت تنها دانشی قابل پذیرفتن است که بتوان آن را از طریق حواس پنج‌گانه درک کرد.

انیشتین اولین سری آزمایش‌های فکری خود را آغاز کرد، مانند اینکه اگر به دنبال پرتوی نور بدود چه اتفاقی می‌افتد.

جرمی یک اینرسی دارد. اینرسی میزان نیرویی را که باید برای شتاب دادن به این جسم اعمال شود تعیین می‌کند. این دو مفهوم یکی هستند.

انیشتین متوجه شد که گرانش را می‌توان به‌عنوان انحنای فضا-زمان تعریف کرد. تصور کنید یک توپ آهنی بزرگ در وسط سطح یک ترامپولین قرار داده شده است که دوبعدی است. اگر چند توپ بیلیارد در کناره‌های ترامپولین قرار بگیرند، به سمت توپ آهنی حرکت می‌کنند. آیا توپ آهنی نیروی مرموزی به آن‌ها وارد کرده است؟ خیر! توپ آهنی باعث شده سطح ترامپولین خم شود و توپ‌های بیلیارد تکان بخورند. چه نتیجه‌ای می‌توان از این معادله گرفت؟ ماده می‌تواند فضا یا مکان را منحنی کند. درست همان‌طور که توپ آهنی فضای ترامپولین را خم کرده است.

توصیف کاملی از رقص کیهانی با استفاده از نسبیت عام بود.

به دنبال اطمینان بود و استدلال می‌کرد که خدا تاس بازی نمی‌کند. اما دوست و رقیب دانشگاهی‌اش نیلز بور (Niels Bohr) در پاسخ به او می‌گفت: «به خدا نگو چه‌کار باید بکند».